زیدآبادی: برخلاف تصور حداد عادل، مسئلۀ ایران دیگر نه مشارکت اصلاح‌طلبان در قدرت است، نه حتی نحوۀ برگزاری انتخابات

هشت صبح: احمد زیدآبادی در هم‌میهن نوشت: غلامعلی حدادعادل به‌عنوان رئیس «شورای ائتلاف نیرو‌های انقلاب اسلامی» در نشست اعضای این شورا گفته است: «از باهنر که در این ایام با نقطه‌زنی دقیق نقشه جریان اصلاحات برای تحریم انتخابات را ناکام گذاشت و با موضع‌گیری شفاف سناریو‌های برخی رفوزه‌شدگان سیاسی علیه نظام و انقلاب را برملا کرد، تشکر می‌کنم.»

وی با اشاره به نقد‌هایی که از سوی برخی چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب علیه باهنر صورت گرفته است، اضافه کرده است: «این هجمه‌ها نشان‌دهنده این است که تحلیل برادر خوب ما باهنر توانست شرط‌گذاری‌های مؤثرین در فتنه نظیر آقایان حجاریان و… برای نظام و جمهوری اسلامی ایران را از بین ببرد و جریان اصلاحات نیز متوجه شد که با زیاده‌خواهی نمی‌تواند امتیازگیری کند.»

طبعاً از فردی که خود را در مقام یک چهرۀ فرهنگی و فلسفی معرف می‌کند، انتظار نمی‌رود که با این لحن و ادبیات سخن بگوید حتی اگر ردای سیاست به تن کرده باشد چراکه سیاست هم در نفس‌الامر خود موجود شریفی است و ادب و آداب خاص خود را دارد.

سوای این امر شکلی، سخنان آقای حدادعادل نشان می‌دهد که جریان اصلی اصولگرایان، قصد و برنامه‌ای برای هر سطح از اصلاح و تغییر و تحول در رویکرد سیاسی گذشتۀ خود ندارد و مصمم است که با همان شیوه‌های همیشگی به راه خود ادامه دهد.

در حقیقت آنچه تاکنون برخی از سران اصولگرا تحت عنوان لزوم تحول در نظام حکمرانی وعده‌اش را به مردم می‌دادند، با سخنان آقای حداد دود شد و به هوا رفت مگر آنکه حدادعادل فقط از جانب شخص و یا محفل سیاسی اطراف خود سخن گفته باشد.

برخلاف تصور آقای حداد، مسئلۀ ایران دیگر نه مشارکت اصلاح‌طلبان در قدرت است، نه نوع امتیازدهی و امتیازگیری جناح‌های سیاسی از یکدیگر و نه حتی نحوۀ برگزاری انتخابات اسفندماه. مسئلۀ اصلی تغییر معنادارِ رویکرد‌هایی است که انبوهی از مشکلات را بر سر جامعۀ ایرانی ریخته و بحران‌هایی در همۀ جوانب زندگی به وجود آورده است که اگر با روش‌های علمی و کارشناسی و شناخته‌شده حل یا کنترل نشوند، ممکن است نه از تاک نشانی ماند نه از تاک نشان!

آنچه در این میان سبب حیرت یک ناظر عادی است، عدم دریافت این نکتۀ بدیهی و آشکار از سوی بسیاری از اصولگرایان به‌خصوص آقای حدادعادل است که در سال‌های اخیر، در مقام مرشد سیاسی و هدایتگر و برنامه‌ریز بخش عمدۀ جناح اصولگرا ظاهر شده است.

به‌واقع، این مقدار انقطاع از مشکلات کفِ جامعه و گرفتاری‌های اقشار گوناگون کشور، مایۀ وحشت است؛ چنانچه گویی هر گونه تکان و تحولی در فکر و رفتار اصولگرایان و انطباق‌شان با شرایط عینی و ذهنی جامعه به امری ممتنع تبدیل شده است.

این انقطاع فقط می‌تواند محصولِ انزوای خودخواسته و محصور شدن در دایره‌های تنگ و محدود جمعی از مریدان متعصب باشد وگرنه چطور می‌توان مدعی ادارۀ کشوری با این سطح از تنوع و با این میزان از مشکلات، سخنانی بر زبان راند که آقای حدادعادل بر زبان رانده است.

گویی از نگاه او بحران‌ها و مشکلات کشور در امتیازخواهی اصلاح‌طلبان از نظام خلاصه شده و آقای باهنر با «نقطه‌زنی دقیق» هم بحران‌ها را خنثی و هم مشکلات را حل کرده است! این تصورات چیزی جز به بازی گرفتن یک کشور باستانی و یک جمعیت ۸۵ میلیونی نیست و عواقب خطرناکش مثل روز روشن است.

بازی با سرنوشت ایران دیگر به صلاح هیچ‌کس نیست. مشکل کشور هم هیچ شباهتی با تصورات آقای حداد ندارد. اگر وی و دوستانش در پی کسب اکثریت کرسی‌های مجلس آینده‌اند، از هم‌اکنون تمامی‌اش، ارزانی آن‌ها باد. اگر دل‌نگرانِ تحریم انتخابات از طرف اصلاح‌طلبان‌اند، معمولاً همیشه اصلاح‌طلبانی یافت می‌شوند که مانع آن شوند. مشکل کشور، اما از جنس دیگری است و با حضور و عدم حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات و نوع ترکیب مجلس آینده، چیز زیادی به وضع موجود، اضافه یا کم نمی‌شود.

کشور بحران‌های عمیقی به‌خصوص در حوزۀ منابع آب، محیط زیست، اقتصاد و اعتماد عمومی دارد. این‌ها هم جز از طریق برنامه‌های علمی و کارشناسی و جلب اعتماد عمومی از راه به رسمیت شناختن حقوق مساوی آحاد مردم در تنوع و تکثر خاص آن، امکان حل ندارد. اگر خواهان رفع مشکلات کشورید، راهش تغییر و تحول در رویکرد‌ها و در پیش گرفتن جهت‌گیری‌های تازه در امر حکمرانی است.

اگر هم خواهان ادامۀ بازی‌ها و رجزخوانی‌های جناحی به سبک و سیاق گذشته بر سر انتخاب هستید، نه اثری دارد و نه توجه مردم را جلب می‌کند. اکثریت قاطعی از مردم نسبت به این رجزخوانی‌ها نه‌فقط بی‌تفاوت بلکه از آن بیزار شده‌اند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا