سیاسی

پیامبر اقتدارگرا یا توافق‌گرا | سایت انتخاب

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

جناب آقای پناهیان، از سخنرانان مذهبی، در برنامه‌ای تلویزیونی تعبیری نامناسب و حتی موهن به مقام پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین علیهم‌السلام به کار برد. ایشان پس از واکنش علما و مردم در فضای مجازی اولا مدعی تقطیع سخنان خود شد و ثانیا از کاربرد کلمه موهن «گوشت‌تلخ» عذرخواهی کرد. این قضیه معرکهالآرایی پدید آورد که برخی آن را مصداق توهین به مقدسات و ارتکاب جرم مسلم دانستند و برخی به توجیه آن پرداختند. بیشترین اعتراض‌ها بر این نکته متمرکز بود که چرا واژه‌ای وهن‌آمیز درباره پیامبر رحمت و مهربانی به کار گرفته شد؟

 

۱- توصیف قضیه و حواشی آن

 

جناب آقای پناهیان، از سخنرانان مذهبی، در برنامه‌ای تلویزیونی تعبیری نامناسب و حتی موهن به مقام پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین علیهم‌السلام به کار برد. ایشان پس از واکنش علما و مردم در فضای مجازی اولا مدعی تقطیع سخنان خود شد و ثانیا از کاربرد کلمه موهن «گوشت‌تلخ» عذرخواهی کرد. این قضیه معرکهالآرایی پدید آورد که برخی آن را مصداق توهین به مقدسات و ارتکاب جرم مسلم دانستند و برخی به توجیه آن پرداختند. بیشترین اعتراض‌ها بر این نکته متمرکز بود که چرا واژه‌ای وهن‌آمیز درباره پیامبر رحمت و مهربانی به کار گرفته شد؟ در‌حالی‌که به نظر می‌رسد توجیهات ایشان خالی از قوت نباشد؛ زیرا نمی‌توان به ایشان نسبت توهین آگاهانه و عامدانه داد. نباید سخن هیچ گوینده‌ای را در خارج از حال و مقال و موقعیت و مقتضی تفسیر کرد. معاذیری که ایشان بیان کرد (نظیر محدودبودن فرصت برنامه، فضای سخن، تقطیع و…) و در نهایت عذرخواهی که انجام داد، همگی درخورتوجه است! اما مشکلی که این نوشتار بر آن تأکید دارد، ناظر بر سخنان محدود و چنددقیقه‌ای جناب آقای پناهیان نیست؛ بنابراین ضمن تقدیر از شجاعت ایشان در عذرخواهی مزبور، ابتدا به ذکر سخنان ایشان می‌پردازیم تا ایراد اصلی و ساختاری در دیدگاه ایشان را توضیح دهیم و اثبات شود که صرف نظر از کاربرد کلمه موهن، سخنان ایشان ناشی از بی‌اطلاعی یا فقدان جامع‌نگری به سیره و روش پیامبر گرامی اسلام و نگاه گزینشی است‌. در این روایت‌گریِ گزینشی ابعاد قراردادگرایی در سیره پیامبر گرامی اسلام نادیده گرفته می‌شود؛ اما نقل عین کلام ایشان:

 

مدعای اول ایشان در برنامه تلویزیونی آن است که:

 

«آدم‌های خوب اگر حکمرانی کنند دشمن بیشتری دارند» به خاطر حسادتی که نسبت به آنها پدید می‌آید و «مخصوصا [از سوی] نخبگان و خواص جامعه که حسادت خودشان را تئوریزه می‌کنند» و از حکمرانانِ خوب، انتقاد می‌کند. مدعای دوم ایشان این بود که: «امیرالمؤمنین با هیچ‌کس کنار نمی‌آمد، از این بدتر وضعیتی بود که رسول خدا به وجود آورد. رسول خدا هم نه یک رفیق برای خودش نه برای علی نگه داشت، هرکی می‌آمد باهاش پیمان ببندد، می‌گفت أنا شریک، می‌فرمود نه و اصلا خیلی‌ها رو تاروند». به نظر نویسنده ارائه چنین تصویری از مدل حکمرانی پیامبر اعظم به لحاظ بی‌اطلاعی از سیره پیامبر اعظم یا نگرش گزینشی از سیره آن حضرت است و به استناد ادله‌ای که ذکر خواهد شد؛ به‌هیچ‌عنوان با واقعیت زندگی پیامبر اعظم سازگاری ندارد و حداکثر گزینشی سوگیرانه از زندگی پیامبر رحمت و مهربانی است. از آنجا که ایشان این مدعا را از تریبون عمومی اعلام کرده و درباره این مدعای باطل اعلام اشتباه هم نکرده است، تحلیلی از ایرادهای شکلی و ماهوی این سخنان ارائه می‌شود.

 

۲- تحلیل شکلی قضیه

 

مهم‌ترین ایراد شکلی که در تحلیل قضیه به نظر می‌رسد، مربوط است به سیاست‌ها و ساختار برنامه‌های مذهبی صداوسیما. اولا این ساختار از آن نظر قابل انتقاد است که بر‌اساس متکلم وحده بودن سخنران مذهبی در برنامه زنده شکل گرفته است و حداکثر همراه با یک نفر مجری به‌عنوان تأییدکننده مطالب کارشناس برنامه است. این ساختار می‌تواند به صورت ترکیبی از چند نفر کارشناس باشد که قبل از برنامه زنده دیدگاه‌های خودشان را تبیین کرده باشند. ثانیا سبک رایج از طرف متکلمان وحده در تریبون‌های عمومی و میزان مطالعه و پژوهشی که قبل از ارائه برنامه زنده تلویزیونی انجام می‌دهند، قابل انتقاد است. برنامه‌های سخنران‌های مذهبی در مقایسه با برنامه‌های نمایشی، فیلم‌ها و مستندها فاقد عمق‌نگری است؛ زیرا در برنامه‌های نمایشی یک دیالوگ زمانی ارائه می‌شود که چند بار درباره آن اندیشیده شده است. حداقل آن است که سخنران‌های مذهبی باید از این روش الگوبرداری کنند، ثالثا برای توجه به اهمیت مطالعه و بررسی‌های عمیق از طرف کارشناسان مذهبی در برنامه زنده تلویزیونی باید به آثار گستره وسیع پوشش برنامه توجه شود. برای درک این موضوع باید به یک تجربه تلخ تاریخی توجه شود. در بیش از ۱۵۰ سال پیش که فناوری اطلاعات و ارتباطات کشف نشده بود، سرعت اشاعه اطلاعات در فضای مجازی به مخیله هیچ‌کس خطور نمی‌کرد، در چنین زمانه و زمینه‌ای یک نمونه از بی‌تحلیلی، سطحی‌نگری و ساده‌اندیشی از طرف فردی مانند مرحوم محدث نوری (ره) پدید آمد، با تألیف کتاب فصل‌الخطاب فی تحریف کلام رب‌الارباب. این کتاب آسیبی جدی بر پیکره تفکر شیعی درباره کلام‌الله مجید وارد کرد و شبهه تحریف‌پذیری این کتاب تحریف‌ناپذیر، مطرح شد. هنوز آثار این آسیب بر دوش نظام اندیشه‌ای و کلامی تشیع سنگینی می‌کند! حال تصور کنید که با پدیدآمدن صداوسیما، رسانه‌ها، فضای مجازی و سرعت اشاعه اطلاعات و با افزوده‌شدن فرهنگ مبتنی بر رسانه‌های آنلاین چه آسیبی از ناحیه این‌گونه سطحی‌نگری‌ها و بی‌دانشی‌ها بر پیکره تفکر و نظام اندیشه دینی وارد می‌شود؟‌ و چگونه می‌توان آسیب و عوارض این ضایعات را جبران کرد؟

 

۳- تحلیل ماهوی قضیه

 

در این قسمت از تحلیل هیچ نگاهی به کاربرد واژه موهن از طرف جناب آقای پناهیان نداریم؛ چرا‌که ایشان عذرخواهی کردند و تفسیر و تعبیر از آن واژه را منوط به توجه به زمینه کلام و فضای محیطی سخن دانستند؛ هرچند که توضیحات ایشان در مقام تصحیح نیز غیر‌دقیق بود و بهتر بود که در مقام تصحیح، سخنان دقیق‌تری را می‌فرمودند، به نظر نویسنده ایراد اصلی دیدگاه نا‌م‌برده تنها کاربرد یک واژه اهانت‌آمیز نیست؛ بلکه کاربرد این واژه موهن ریشه در خطاهای روایت‌گری و خطاهای شناختی ایشان از سیره پیامبر اعظم دارد. این تعبیر ناشی از آن است که ایشان مرتکب خطاهای شناختی – تحلیلی و حتی خطای روایت‌گری در سیره پیامبر اعظم شده‌اند. تا زمانی که این خطاهای روایت‌گری و نیز خطاهای شناختی تصحیح نشود، هیچ مشکلی حل نشده است و نسبت ناروایی که در قالب آن کلمه موهن به پیامبر اعظم و امیرالمؤمنین داده شده بود- به صورت معنوی- کماکان پا‌برجاست. به عبارت دیگر تا زمانی که ادراک و فهم ما از سیره پیامبر اعظم منتهی به پیامبر اقتدارگرا شود، درکی غیر‌واقعی از شخصیت ایشان خواهیم داشت که ناسازگار با مستندات قرآنی و شواهد تاریخی است. این ادراک، گزینشی سوگیرانه از سیره پیامبر اعظم است که برای حل و توجیه مسائل روزمره در عرصه قدرت، سیره پیامبر اعظم را وارونه نشان می‌دهد؛ پس در این نوشتار در‌صدد اثبات این معنا هستیم که صرف‌نظر از کاربرد کلمه موهن، ایراد اصلی سخنان ایشان ناشی از بی‌اطلاعی یا فقدان جامع‌نگری است که موجب شده است ایشان تصویری اقتدارگرا از سیره و روش پیامبر اعظم ارائه دهد و ابعاد قراردادگرایی ایشان را نادیده بگیرند.

 

۳-۱- منظور از قراردادگرایی پیامبر گرامی اسلام

 

اصطلاح قراردادگرایی در دانش‌های مختلف مطرح است؛ از‌جمله در تاریخ اندیشه و نظریه‌های سیاسی و نیز در نظریه‌های اخلاقی، این اصطلاح مطرح است و معانی متفاوتی دارد؛ اما منظور ما از قراردادگرایی پیامبر اعظم این نیست که گفته شود از نظر تعالیم پیامبر اسلام تنها منشأ احکام و معیار صدق و کذب و موجه‌سازی آنها فقط توافق و قرارداد بوده است. نمی‌گوییم بر‌اساس تعالیم پیامبر اسلام هیچ منشأ دیگری- غیر از قرارداد- برای احکام اسلامی وجود ندارد؛ بلکه آنچه از قراردادگرایی پیامبر اسلام مدنظر است، این است که در سیره عملی ایشان اهتمام به توافق و قرارداد با قبایل، مذاهب و شهروندان مبنای اصلی بوده است. به عبارت دیگر شیوه اصلی حل مسئله در سیره پیامبر براساس توافق و قراردادگرایی بوده است، نه بر‌اساس اقتدارگرایی.

 

۳-۲- جایگاه وسیع شبکه‌ای از ۱۳۲ قرارداد در سیره عملی پیامبر اسلام

 

این واقعیت را باید دید و پذیرفت و توجه کرد که پیامبر اکرم در طول حیات پربرکت خود شبکه‌ای از ۱۳۲ قرارداد را با قبایل، مذاهب و شهروندان تنظیم کردند و این سؤال اساسی مطرح است که این شبکه عظیم قراردادی چه جایگاهی در استخراج و استنباط اندیشه سیاسی ایشان دارد؟ برای روشن‌شدن این سؤال کافی است توجه کنیم که در سنتِ فقهی، برای یک یا چند حدیث که منشأ استخراج اصل مترقی استصحاب شده (حدیث «لاینقض الیقین باالشک») در طول صدها سال، هزاران پژوهش انجام شده و ادبیاتی غنی در این زمینه پدید آمده است. اکنون این پژوهش‌ها از میراث علمی مطالعات فقهی و اصولی است. حال این سؤال مطرح است که درباره این شبکه وسیع قرارداد‌های تنظیمی از طرف پیامبر اسلام چه مقدار پژوهش شده است؟ اگر در پژوهشی آزاد و روشمند این شبکه عظیم قراردادی مورد پژوهش قرار می‌گرفت، آیا اکنون با چنین ضعف مفرطی از ادبیات تخصصی ناظر به قراردادگرایی پیامبر اسلام مواجه بودیم؟

 

اگر دنیای مسیحیت یا یهودیت چنین میراث عظیمی داشتند چه مقدار به پردازش و تحلیل علمی آن پرداخته بودند؟ چرا ما به این شبکه عظیم قراردادی توجه نکرده‌ایم؟ نه‌تنها به این شبکه عظیم قراردادی توجه نمی‌شود بلکه گفتمانی که جناب آقای پناهیان به آن متعهد‌ند، در نقطه مقابل آن و برای انتساب اقتدارگرایی به پیامبر اسلام تلاش و تأکید فراوان دارند. البته ممکن است برخی درباره تعداد این قراردادها از نظر سندی و تاریخی تردیدهایی مطرح کنند که در جای خود قابل‌توجه است اما باید توجه شود که آنچه شمارش‌ شده مواردی است که در گزارش‌های تاریخی به دست ما رسیده و احتمال اینکه بسیاری از آنها به دست ما نرسیده باشد، وجود دارد؛ خصوصا در سال‌های نخستین دعوت که به‌صورت مخفی منعقد شده است، عناوین این قراردادها نشان می‌دهد که قراردادگرایی در سیره پیامبر گرامی اسلام محدود به زمان، مکان و مورد خاصی نبوده است. برخی از این عناوین عبارت‌اند از پیمان حلف الفضول که قبل از بعثت منعقد شده است، بیعت العشیره و بیعت العقیده که در مکه منعقد شده است، پیمان اخوت، پیمان یثرب، بیعت رضوان، پیمان حدیبیه، پیمان ثقیف، پیمان با مسیحیان نجران، بیعت النساء، پیمان با مردم عمان، بحرین یمن‌ و سایر پیمان‌ها که با قبایل و مذاهب مختلفی منعقد شده که در کتب تاریخی آمده است، آنچه در اینجا موردنظر است، تأکید بر این نکته است که پیامبر اسلام پیمان‌های متعددی را منعقد کرده است و وصف قراردادگرایی ایشان و توافق‌کنندگی ایشان نباید نادیده گرفته شود. نکته جالب توجه این است که نمایندگان این تبار فکری حرکت ناموفقی برای اسلامی‌سازی علوم انسانی در همه رشته‌ها انجام می‌دهند اما در‌باره قراردادگرایی پیامبر اسلام نه‌تنها چنین تلاشی ندارند بلکه واقعیت‌های تاریخی را به سادگی نمی‌پذیرند و برای راهبردسازی از این واقعیت تاریخی تلاشی نمی‌کنند و به دیده انکار به آن می‌نگرند و به‌این‌ترتیب مرتکب خطای تأیید می‌شوند، در خطای تأیید افراد فقط اطلاعاتی را می‌پذیرند که با ذهنیت‌های قبلی آنها سازگار باشد و آن را تأیید کند و ساختار آن را بر هم نزند.

 

۳-۳- قرارداد یثرب سندی پرافتخار از قراردادگرایی پیامبر اسلام

 

در این نوشتار مجالی برای توضیح قرارداد یثرب وجود ندارد اما کافی است توجه شود که پژوهشگرانی سترگ مانند مرحوم علامه جعفری‌لنگرودی این قرارداد را منتهی به تشکیل دولت اسلامی و ایجاد وفاق بین قبایل و مذاهب مختلف در مدینه دانسته و به‌عنوان معجزه دوم پیامبر اسلام بر آن تأکید دارند، نسخه‌های متعددی از این قرارداد ارائه شده که در برخی از آنها ۴۷ ماده و در برخی ۵۲ ماده برای آن ذکر شده که احتمالا ناشی از ادغام چند قرارداد است. این قرارداد می‌تواند تاریخ حقوق معاهدات اسلامی را غنی سازد، البته کوتاهی دانشمندان اسلامی و ‌بی‌توجهی به چنین معاهداتی می‌تواند در اشتباه امثال جناب آقای پناهیان مؤثر باشد اما در کنار آن ضعف مطالعات کتاب‌شناسی و ضعف اقدامات ترویجی و اشاعه اطلاعات راجع به معرفی منابعی که در این زمینه وجود دارد، امر مشهودی است اما این سؤال وجود دارد که آیا مفاد عهدنامه یثرب را خوانده‌اید که می‌فرمایید «یک نفر رفیق برای خودش نگه نداشت؟». آیا از اقداماتی که الان عربستان و کشورهای اسلامی در رابطه با این عهدنامه انجام داده‌اند، مطلع هستید؟ آیا نقشی که قرارداد یثرب در جامعه پراکنده، قبیله‌ای و ملوک‌الطوایفی عربستان ایجاد کرده و توانسته دولتی ملی و یکدست بسازد و بنیان حکومتی را در مدینه مستقر کند توجه کرده‌اید؟ چگونه می‌فرمایید «خیلی‌ها را از خودش تاراند» در‌حالی‌که طبق طبق مواد ۱-۱۳-۲۵-۳۵ طرف‌های این قرارداد را امت واحده دانسته که شامل طیف وسیعی می‌شوند که اطلاق امت واحده بر آنها به‌ سادگی قابل‌فهم نیست چرا‌که ترکیب آنها عبارت‌اند از مهاجران، انصار و یهودیان و مشرکان از بنی‌عوف، بنی‌ساعده، بنوحارث، بنوجشم، بنی النجار، بنو عمرو بن عوف، بنو النبیت، بنو الاوس، بنی ثعلبه و… . امیدواریم که ایشان و هم‌فکرانشان این شجاعت را هم داشته باشند که درصدد تصحیح این اشتباه نیز برآیند و حداقل همراه با توجه به چهره اقتدارگرای پیامبر مهربانی به ابعاد قرارداد‌گرایی و تکثرگرایی ایشان نیز توجه کنند و آن را به رسمیت بشناسند و ترویج کنند. زیرا تکثرگرایی پیامبر اعظم در جریان تشکیل و اداره دولت اسلامی مدینه نباید نادیده گرفته شود تا توازن و تعادلی در انتقام پیام به مخاطبان ایجاد شود.

 

اگر به دنبال ترویج و تبیین سیره پیامبر اسلام و معصومین علیهم‌السلام هستیم، نیازمند بازتعریف و بازشناسی آن نیز هستیم. اگر به جنگ‌های آنها اشاره می‌کنیم، باید به قرارداد‌های آنها و ابعاد تکثرگرای آنها هم توجه شود.

 

از نظر قرآن پیامبر دلسوز بود، مهربان بود، ملایم و نرم‌خو بود، وفای به عهد داشت، راستگو بود، از هرگونه فریب توده‌ها پرهیز داشت و به آگاه‌سازی واقعی آنها اهتمام داشت، آری پیامبر این‌چنین بود، او را برای مصارف روزمره و تعهدات روزانه خودمان واژگونه معرفی نکنیم وآن‌چنان که سهراب سپهری گفت بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم یا آن‌گونه که حافظ می‌گوید رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم.

 

چگونه می‌توانید بگویید یک رفیق برای خودش نگذاشت، در‌حالی‌که ۱۳۲ قرارداد منعقد کرد؟

 

چگونه می‌توانید بگویید «خیلی‌ها را تاراند» درحالی‌که به گزارش صریح قرآن برای ایمان دیگران حریص و نگران بود و آن‌قدر دغدغه داشت که از سلامتی خودش هم مایه می‌گذاشت؟ چگونه اهتمام او را به قراردادگرایی نادیده می‌گیرید، در‌حالی‌که قرآن بر وفای به عهد تأکید دارد و حتی (در سوره توبه آیه ۴) قراردادهای تنظیمی با مشرکان را معتبر می‌داند؟ چگونه می‌توانید درباره امیرالمؤمنین بگویید «با هیچ‌کس کنار نمی‌آمد و از این بدتر وضعیتی بود که رسول‌الله رسول خدا به وجود آورد؟». آیا ممکن است کسی قرارداد یثرب را بخواند و چنین ادعایی مطرح کند؟ آیا یک نمونه وجود دارد که نشان دهد پیامبر قرارداد خودش را نادیده گرفته؟ یا توافق خودش را با مشرکان بدون موجب قراردادی نقض کرده‌ است؟ متأسفانه نگرشی که بر اقتدارگرایی پیامبر تأکید دارد، برخلاف این موارد معتقد است حکومت در عرصه عمومی می‌تواند در صورت مصلحت قراردادهای خودش را با مردم به‌صورت یک‌جانبه نقض کند!! پذیرش چنین اختیاری برای حکومت به معنای آن است که رعایت مهم‌ترین میثاق میان ملت و حکومت که قانون اساسی است منوط و مشروط به تشخیص مصلحت توسط حاکمیت باشد!! سخنان جناب آقای پناهیان ناشی از نادیده‌گرفتن قراردادگرایی پیامبر اسلام است، در‌حالی‌که قرآن کریم معاهدات با مشرکین را محترم شمرده و اجازه نقض آن را به‌صورت یک‌طرفه نداده است و حتی تأکید شده کسانی که معاهدات را یک‌طرفه نقض می‌کنند، بدترین حیوان جنبنده در روی زمین هستند ( انفال ۵۶).

 

از سوی دیگر لازمه قراردادگرایی عبارت است از تکثر‌گرایی زیرا قرارداد یک‌نفره منعقد نمی‌شود! حداقل باید دو طرف وجود داشته باشد، همچنین هیچ‌گاه خواسته‌های یک طرف نمی‌تواند به‌صورت مطلق و یک‌جانبه‌ در قرارداد آورده شود، بلکه باید خواسته‌های طرف مقابل نیز لحاظ شده باشد، عنصر اساسی قرارداد تراضی دو طرف است که وضعیتِ برد- برد و تأمین‌کننده نظرات دو طرف قرارداد را می‌طلبد، اگر این مطلب پذیرفته شود، نمی‌توان گفت که «یک رفیق برای خودش نگه نداشت «‌یا اینکه گفته شود» با هیچ‌کس کنار نمی‌آمد».

 

۳-۴- همسایگی با تئوری پیامبر اقتدارگرا: 

 

نظریه پیامبر اقتدارگرا از سوی جناب آقای دکتر سروش در چند سال اخیر مطرح شده است. این نظریه توسط صاحب‌نظران متعددی در داخل و خارج کشور مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. سخنان مطرح‌شده از سوی جناب آقای پناهیان در همسایگی و همراهی‌ بی‌نظیر با تئوری پیامبر اقتدارگراست و انتقادهایی که به این نظریه وارد شده به‌روشنی اثبات کرده است که نظریه مزبور با واقعیت تاریخی ناسازگار است و مستندات قرآنی و شواهد تاریخی بسیاری وجود دارد که این نظریه را نقض می‌کند. علاوه بر آن آثار و پیامدهای زیان‌بار این نظریه در سطح بین‌المللی برای ترویج و تبیین اسلام عزیز خسارت‌بار است و با جریان اسلام‌هراسی که از سوی دشمنان مسلم ترویج می‌شود، هم‌راستاست. به‌هر‌حال به دلیل اختصار از ورود به این مباحث پرهیز می‌شود.

 

۳-۵- ناسازگاری با دومین معجزه بزرگ پیامبر اسلام: 

 

صاحب‌نظران متعددی مانند علامه جعفری‌لنگرودی و مرحوم دکتر فیرحی با تحقیقات روشمند بر این باورند که تشکیل دولت و ملت‌سازی در طول دوره رسالت، معجزه دوم پیامبر اسلام بوده که توانسته است از تجمع اقوام پراکنده قبیله‌های حکومتی را فراگیر ایجاد کند و نادیده‌گرفتن دیدن چنین معجزه‌ای که توسط صاحب‌نظران هم‌پایه قرآن کریم و به‌عنوان دومین معجزه حضرت شناسایی شده، ناشی از ضعف مطالعات روشمند سیره پیامبر اعظم است. در این زمینه منابع فراوانی وجود دارد که امید است مبلغان مذهبی به آن عنایت کنند.

 

محمد درویش‌زاده
رئیس پژوهشکده حقوق و قانون ایران

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا