اگر «زمان شناس» نباشیم یا «جاهلیم» یا خائن»! – تابناک
در اهمیت و فواید «زمان شناسی» و «وقت شناسی» و البته فرزند «زمانه خویش بودن» می توان سطرها نوشت و گفت اما برای بیان نقطه مقابل آن و مضرات زمانه را نشانختن شاید به طور مختصر و کوتاه می توان گفت که از درک این اصل غافل باشیم اثرات سوء آن فقط معطوف به یک حوزه یا فرد نخواهد بود بلکه می تواند دامنگیر خیلی از حوزه ها و افراد دیگر هم شود.اما اینکه برخی افراد یا گروه ها از شناختن عناصر زمان و مکان برای اتخاذ یک تصمیم عاجز هستند یا غافل هستند را می توان به طور موجز گفت که یا غافل هستند یا خائن و واقعیت امر این است که از این دو دسته خارج نیستند.
در مکتب اهل بیت علیهم السلام،زمان شناسی و توجه به مقتضیات و شرایط و اوضاع و احوال زمانه یک اصل شمرده می شود که هم در سخنان و رفتار پیامبراسلام صلی الله علیه وآله وسلم و هم در گفتار و سیره ائمه علیهم السلام جلوه گر است؛ به عنوان نمونه از پیامبر اسلام منقول است که فرمود: «رحم الله من حفظ لسانه و عرف زمانه و استقامه طریقته» ؛ خداوند رحمت کند کسی را که زبان خود را حفظ کند و زمان خود را بشناسد و روش و طریقه او (در زندگی) روش مستقیم باشد (شخص کج سلیقه نباشد).یا حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: «لاتقسروا اولادکم علی آدابکم، فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم»؛ آداب و رسوم زمان خود را با زور و فشار به فرزندان خویش تحمیل نکنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.
لذا باید تاکید کرد که شناخت زمانه و هویت زمان، یعنی مجموعه شرایط و عواملی که کیفیت زمانی موجود در این برهه از زمان را ایجاد کرده است، بیش از هر زمانی تبدیل به یک ضرورت شده است. هویتی که با خودیابی، خود شناسی و درک اوضاع و احوال حاکم بر آن به استعدادها و بهره وری از سرمایه های وجودی خود و دیگران توجه داشت.این سخن وقتی در مورد مقوله حکمرانی و نوع حکمرانی و دخیل کردن عنصر زمان شناسی در حکمرانی وارد می شود اهمیت دوچندانی پیدا می کند به گونه ای بدون اغراق باید گفت اگر تصمیمی بدون رعایت این اصل و در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان اتخاذ گردد که هرچه قدر هم تصمیم درست و صحیحی باشد قطعا نتایج امیدبخشی نخواهد داشت.
بر اساس آنچه در فرهنگ لغات، متون علمی و منابع موثق به زبان فارسی و انگلیسی در مورد اصطلاح حکمرانی آمده است می توان آنرا به صورت زیر تعریف نمود:حکمرانی: فرایند قاعده گذاری، اجرای قواعد، بررسی، نظارت و کاربست بازخوردها با اعمال قدرت مشروع و به منظور دستیابی به هدف مشترکی برای همه کنشگران و ذینفعان در چارچوپ ارزشها و هنجارها در محیط یک سازمان یا یک کشور است.بر اساس این تعریف، تنظیم قوانین و فرآیندهایی که بر سبک سیاستگذاری و نحوه نقشآفرینی کنشگران و ذینفعان در فرآیند سیاستگذاری و اعمال قدرت تاثیر میگذارد بخشی از وظایف حکمرانی است. بعلاوه موفقیت حکمرانی معمولاً با مشخصههایی از جمله: دستیابی به ارزشها، رضایتمندی، عدالت گستری، مهار فساد، مشارکت، مسئولیت پذیری، اثربخشی، یکپارچگی، و امثال آن سنجیده میشود.چگونگی دستیابی حکمرانان به چنین قدرتی برای اداره امور عمومی سازمان یا کشور به رویه قابل قبول و یا رویه قابل پیاده شدن حکمرانی در میان ذینفعان اصلی و یا کلیه ذینغعان بر میگردد.
لذا عقل و منطق و عرف عقلا حکم می کند مثلا اگر قرار است قانونی تصویب شود یا تغییراتی در سطح برخی ادارت یا اماکن یا دانشگاه ها رخ دهد این تصمیمات به گونه ای اتخاذ و اعمال گردد که با اصل زمان شناسی همخوانی داشته باشد و اینگونه نباشد که یک تصمیم مهم که پیش بینی هم می شود که ممکن است واکنشهای عمومی تندی داشته باشد را در زمانی اجرا کنیم که مثلا در حالت عادی هم به دلیل سابقه گذشته آن برهه به علت وقوع یک رویداد خاص ممکن است فضاسازی هایی شکل بگیرد و در اصل بهانه و دستاویزی برای افراد بدخواه داخلی یا خارجی قرار باشد.پس اگر فرد یا افرادی از درک این موضوعات عاجز باشند همانگونه که در قبل هم گفته شد نمی توان خارج از دسته های «جاهلین» یا خائنین» آنها را دسته بندی نمود.