تماشا کنید: حراج برند ایران / سیاست خارجی ایران چرا اینقدر تضعیف شده است؟


به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

 

سرویس بین الملل «انتخاب» / ماهان نصراللهی: دیپلماسی، روش تثبیت‌شده در روابط بین‌الملل برای تأثیرگذاری بر تصمیمات و رفتار دولت‌ها و ملت‌های خارجی از طریق گفتگو، مذاکره و سایر اقدامات غیر از جنگ یا خشونت. است. دیپلماسی هنر و تمرین ایجاد و حفظ روابط و انجام مذاکرات با دولت‌ها توأم با درایت و احترام متقابل است. مهارت‌های دیپلماسی مسیری برای دست‌یابی به اهداف ملی و تأمین منافع ملی است. گفته می‌شود دیپلماسی شامل مهارت‌های نه‌گانه‌ای است که در سه دسته کلی تقسیم می‌شوند: اطلاعاتی، ارتباطی و عملیاتی.

مهارت‌های اطلاعاتی: درواقع تجزیه‌وتحلیل و توانایی مطالعه و تفکر انتقادی در مورد موقعیت‌ها است که شامل قدرت تحلیل و بررسی، آگاهی داشتن و ارتباط برقرار کردن می‌شود.

مهارت ارتباطی یا همان مهارت در ایجاد روابط: چیزی است که برای انجام کار موفق با دیگران لازم است و شامل رهبری، همکاری و خویشتن‌داری است.

مهارت‌های عملیاتی: چیزی است که برای انجام اقدام لازم است و شامل مدیریت، نوآوری و دفاع از منافع می‌شود.

یکی از مهم‌ترین راهبرد‌ها در سیاست خارجی کشورها، توانایی برندسازی آن‌ها در حوزه دیپلماتیک است، بدین معنی که کشور‌ها تلاش می‌کنند خود را به‌عنوان یک کشور تأثیرگذار، تعامل‌گرا، صلح ساز و مبتکر در حل مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی مطرح می‌کنند؛ زیرا این وضعیت به ارتقا برند ملی آن‌ها کمک می‌کند و درنهایت باعث افزایش قدرت نرم و افزایش توان هنجارسازی آن کشور‌ها می‌شود که برای ارتقا جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی آن‌ها بسیار مؤثر است.

به‌عبارت‌دیگر برندسازی ملی می‌تواند مزایای متعددی برای یک کشور داشته باشد. اول، می‌تواند به ایجاد اعتماد و اعتبار در بین بازیگران خارجی کمک کند که این خود می‌تواند قدرت نرم و نفوذ کشور را افزایش دهد. دوم اینکه می‌تواند به جذب گردشگر، سرمایه‌گذار، دانشجو و استعداد کمک کند که این هم می‌تواند به توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور کمک کند. سوم، می‌تواند به مقابله با کلیشه‌های منفی و اطلاعات غلط کمک کند، که شهرت و وجهه کشور را بهبود می‌بخشد. چهارم، می‌تواند به ارتقای فرهنگ، ارزش‌ها و هویت کشور کمک کند که درک و احترام متقابل را تقویت می‌کند.

برندسازی راهی است که یک کشور از طریق تلاش‌های ارتباطی شهرت مطلوبی برای خود ایجاد می‌کند. هدف اصلی برندسازی ایجاد شهرت و مدیریت آن برای کشور است. واقعیتی که امروز نمی‌توان آن را کتمان کرد این است که برای موفقیت یک کشور، برندسازی الزامی است و به‌عنوان نمادی مطرح است که هم جنبه ملموس و هم جنبه ناملموس دارد. کشور ایران ازجمله کشور‌هایی است که دارای قدرت برندسازی بالایی است و به سبب پشتوانه غنی تاریخی، فرهنگی و تمدنی توانایی هنجارسازی فراوانی دارد و هم‌اکنون در بین کشور‌های منطقه بالاترین مرجعیت فرهنگی را دارد که البته در این سال‌ها در حال آسیب دیدن است؛ زیرا مدت‌هاست که از این ظرفیت‌ها برای افزایش قدرت هنجاری و ارتقا قدرت نرم کشور استفاده نمی‌شود و آنچه توسط دولتمردان به کار گرفته می‌شود بیشتر شبیه مصرف کردن از ذخیره‌های تمدنی کشور بدون هیچ‌گونه آورده و تحول‌آفرینی در مسیر بهبود وضعیت و جایگاه کشور است. این موضوع به‌خصوص در طی دو سال گذشته و در زمان روی کار آمدن دولت آقای رئیسی وارد مرحله بحرانی شده است؛ به‌گونه‌ای که فضای بین‌المللی و منطقه‌ای به شکلی است که ارزش تعامل دیپلماتیک با ایران در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی بسیار پایین آمده است.

مهم‌ترین دلیل این موضوع را باید در سیاست شرق‌گرایی محض و روسیه محور دولت رئیسی دانست که ضربه‌ای مهلک بر سنت سیاست خارجی ایران در یک قرن گذشته بود که تقریباً نگاه به نسبت متوازنی به قدرت‌های شرق و غرب داشت و یا حداقل اگر در مقاطعی به سمت غرب گرایش داشت هرگز به در تقابل و خصومت با شرق نگرفت؛ بلکه بیشتر بر نوعی همزیستی مسالمت‌آمیز و گاهی توان با همکاری بود. اما اتخاذ سیاست شرق‌گرایی محض در دولت فعلی باعث کاهش جذابیت و اثرگذاری دیپلماتیک ایران در سطح منطقه و بین‌المللی شد. این مهم با حمایت ایران از روسیه در حمله به اوکراین که ذبح رسمی سیاست نه شرقی نه غربی بود؛ به‌منزله تیر خلاص به حیثیت دیپلماتیک کشور بود که وجه‌المصالحه نگاه عاطفی و ساده‌انگارانه دولت فعلی به شرق قرار گرفت. دولتی که مزد نگاه افراطی خود به شرق را با اهانت آشکار روسیه و چین به تمامیت ارضی کشور دریافت کرد. مواضعی که تاکنون حتی از سوی آمریکا و اسرائیل هم علیه تمامیت ارضی ایران بیان‌نشده بود.

در حال حاضر با توجه به رویکرد کشور‌های منطقه و سیاست‌های توسعه‌ای که در پیش‌گرفته‌اند، نحوه رفتار آن‌ها با ایران بیشتر برای دور ماندن از عواقب رفتار‌های هرگونه رفتار تنش‌آفرینی است که احتمال می‌دهند ممکن است به برنامه‌های توسعه‌ای آن‌ها آسیب وارد کند و نه ایجاد یک مسیر جدید برای مراودات و تعاملات دوجانبه‌ای که مبتنی بر سود متقابل باشد. چنین تصویرسازی که از ایران شکل‌گرفته است به‌شدت برای آینده کشور و زیست منطقه‌ای ما خطرناک و هزینه زا خواهد بود. برای مثال آن‌ها حملات به بندرها، پالایشگاهها، توقیف کشتی‌های تجاری در خلیج‌فارس که به ایران نسبت می‌دهند و نگران تداوم و افزایش آن‌ها هستند. درواقع احیای روابط با کشور‌های منطقه ناشی از قدرت دیپلماتیک دولت رئیسی نبود؛ بلکه آن‌ها تصمیم گرفتند برای جلوگیری از ضربه دیدن برنامه‌های توسعه‌ای خود که تنش‌های منطقه‌ای تهدیدی بزرگ برای آن‌ها محسوب می‌شود، تصمیم گرفتند به‌صورت تاکتیکی با ایران ارتباط برقرار کنند. دولت‌های عربی دولت رئیسی را به‌عنوان یک دولت رادیکال می‌دانند که باعث تمرکز قدرت در دست افراد رادیکال و ناآشنا به امور جهانی شده است، بنابراین به این نتیجه رسیدند که به هر طریقی خود را آسیب‌های احتمالی که ممکن بود تحت زعامت چنین دولتی رخ بدهد دور کنند. 

واقعیت این است که سیاست همسایگی دولت رئیسی تاکنون به‌جز احیای روابط دیپلماتیک با چند کشور آن‌هم به‌صورت محدود دستاورد دیگری نداشته است. روابط ما با این کشور‌ها تقویت نشده است و حتی در مورد سیاست‌های کلان اتفاق خاصی رخ نداده است. گشایش‌های ارزی که برای آن‌ها تبلیغ می‌شد هم رخ نداده است. نحوه رفتار عربستان با ایران از آن جمله است. آن‌چنان‌که از قبل می‌شد حدس زد و هم‌اکنون هم بیشتر نمایان شده است، یکی از انگیزه‌های عربستان برای احیای روابط با ایران برای کاهش عوارض ناشی از عادی‌سازی قریب‌الوقوع روابط این کشور با اسرائیل رخ‌داده است. 

جدا از موارد گفته‌شده نکته منفی که در دیپلماسی دولت رئیسی بعد از احیای روابط با بعضی کشور‌های منطقه انجام شد این است که نحوه اظهارنظرها، واکنش‌ها و پوشش رسانه‌ای حامیان دولت از احیای روابط با کشور‌ها و به‌خصوص عربستان، توأم با نوعی ذوق‌زدگی بیش‌ازحد و غیرعادی بود که برای وجهه کشور مناسب نبود. نکته بعدی این بود که تیم دولت و رسانه‌های حامی آن به نحوی رفتار می‌کردند که گویی احیای روابط به معنی پایان همه مشکلات با این کشور‌ها است؛ درحالی‌که احیای روابط آغازی برای بررسی مشکلات انباشته‌شده بود و آن‌ها نتوانسته‌اند این موضوع را درست درک کنند. این ذوق‌زدگی افراطی و درک نادرست از وضعیت روابط با کشور‌های منطقه باعث ضربه شد به برند دیپلماتیک کشور بیش‌ازپیش ضربه وارد شود. زیرا نحوه ابراز خرسندی از احیای روابط و ارسال پیام‌های دوستانه به شکلی غیراصولی و هیجانی به نحوی بوده و هست که باعث شده کشور‌های مقابل آن را ناشی از ضعف ایران قلمداد کنند. موضع سفت‌وسخت کشور کویت و عربستان در قبال میدان نفتی آرش که اساساً هیچ حقی برای ایران قائل نیستند را از این منظر می‌توان تحلیل کرد. حتی در دوره دولت رئیسی حکومت عراق سعی کرد تا حد ممکن از ایران فاصله بگیرد و آن را نشان بدهد؛ برای مثال در این زمینه با تمام توان تبلیغاتی که داشت بر هویت عربی خود تأکید کرد و به شکل رسمی از یک عبارت مجعول برای نامیدن خلیج‌فارس در بالاترین سطح اشاره کرد.

شکست مذاکرات هسته‌ای که وضعیت کشور را به‌مانند عراق زمان صدام حسین تبدیل به وضعیت نفت در برابر غذا کرده است در تخریب وجهه دیپلماتیک کشور بسیار اثر تخریبی داشته و خواهد داشت. برای مثال آزادسازی ارز‌های ایران در کره جنوبی که قرار است در نزد یک بانک قطری باشد و ایران صرفاً خرید‌های بشردوستانه انجام دهد و پول آن از جانب قطر به نیابت از ایران پرداخت شود به‌شدت برای کشور مانند ایران گامی رو به عقب تلقی می‌شود مخصوصاً درزمانی که می‌توانست به شکل شجاعانه‌ای و با انجام مذاکرات رودررو اساساً خود را از زیر یوغ تحریم رها کند. وضعیت زمانی بدتر می‌شود که آزاد شدن پول‌ها درازای آزاد شدن شهروندان ایرانی‌الاصل است که قطعاً دارای بازتاب خسارت باری در سطح بین‌المللی برای کشور است و زدودن آثار آن از چهره ایران نیازمند تغییر رویکرد محسوس و سال‌ها تلاش است. 

عملکرد دولت رئیسی نشان داده برخلاف ادعای او و حامیانش بسیار بدون دستاورد و توام با ماجراجویی‌های بی‌حاصل بوده است. به‌کارگیری دیپلمات‌های کم‌تجربه و غیرمتخصص که صرفاً با نگاه ایدئولوژیک به مسائل نگاه می‌کنند بر عمق مشکلات افزوده است. دستاورد دولت رئیسی هم مانند دولت احمدی‌نژاد به صدور قطعنامه‌های خطرناک ضد ایرانی مانند سه قطعنامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اخراج ایران از کمیسیون مقام زن، قطعنامه شورای حقوق بشر سازمان ملل، قطعنامه تحریم‌های حقوق بشری اتحادیه اروپا و.. خلاصه می‌شود. این مسائل باعث شده است تمایل کشور‌ها برای ارتقا روابط با ایران به‌خصوص در حوزه اقتصادی بسیار کاهش پیدا کند.

واقعیت این است که دولت رئیسی در سیاست خارجی موفق نبوده است. آنچه ملاک قضاوت است نتایج حاصل از عملکرد دولت است نه شعار‌های پرطمطراقی که به سبب استیلا همه‌جانبه بر کل رسانه‌های جمعی کشور تبلیغ می‌شود. برای مثال آقای امیر عبداللهیان در سفری سه‌روزه به پاکستان رفت و آن را بسیار موفق می‌دانست، اما هنوز یک هفته از سفر او به این کشور نگذشته بود که اعلام شد پاکستان واردات گاز از ایران را قطع کرده است. این در حالی است که پاکستان کشوری در همسایگی ما و در حوزه تمدنی و تاریخی ایران با اشتراکات بی‌نظیر و .. است که به خاطر کاهش ارزش تعامل دیپلماتیک با ایران این‌گونه با ما رفتار می‌کند. دستاورد به تعداد سفر نیست به نتایج حاصل از آن است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا