تیتر یک

ببینید: روز تلخی که هرات از ایران جدا شد / گزارشی از معاهده پاریس که حتی صدای مارکس را هم درآورده بود

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

مهرشاد ایمانی؛ سرویس تاریخ «انتخاب»: ۱۶۸ سال پیش در چنین روزی در پاریس بر اساس معاهده‌ای میان ایران و انگلیس ایران متعهد شد تا قشون نظامی خود را هرات خارج کند و بعد از آن هیچ ادعایی نسبت به این شهر و کل خاک افغانستان نداشته باشد اما ریشه منازعه بر سر هرات را باید بسیار پیش از دوران قاجار جست‌وجو کنیم؛ یعنی زمانی که با سقوط صفویان در سال ۱۷۲۲ میلادی برابر با ۱۱۰۰ شمسی، ایران دچار بحران سیاسی شد و بخش‌هایی از قلمرو آن، ازجمله هرات و افغانستان، دچار ناپایداری شد. در این دوره، افغان‌ها به رهبری محمود افغان اصفهان را تصرف کردند اما با روی کار آمدن سلسله افشاریه، نادرشاه توانست شاه عباس سوم صوفی را از سلطنت کنار بزند و سال ۱۷۳۶ میلادی اشرف افغان، فرمانروای وقت سلسه هوتکی افغان را از بین برد و اصفهان را آزاد کند و خود بر کرسی پادشاهی ایران بنشیند. نادر دنبال احیای قلرو صوفیان از جمله هرات و قندهار بود. نادر که در پی تصرف کامل افغانتسان بود، پس از تصرف هرات به قندهار لشگر کشید و آن را نیز در اختیار ایران در آورد. پس از قتل نادر، احمدشاه ابدالی، یکی از سرداران نادر که در هرات حضور داشت، با بهره‌گیری از خلأ قدرت سلسله درانی‌ها را تأسیس کرد و اعلام کرد که افغانستان حکومتی مستقل از ایران است. در دوران زندیه، وضع هرات به همین شکل باقی می‌ماند و این منطقه در تصرف درانی‌ها باقی می‌ماند.

 

با روی کار آمدن آقامحمدخان قاجار و تثیب پادشاهی قاجار در ایران، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های او بازگرداندن هرات به ایران بود. آقامحمدخان با فرستادن نماینده‌ای به هرات سعی کرد از طریق گفت‌وگو و حتی تهدید و فشار سیاسی به صورت مسالمت‌آمیز هرات را به ایران برگرداند. آقامحمدخان در نهایت به سمت هرات لشگر فرستاد اما در تصاحب هرات ناکام ماند. این سیاست در زمان فتحعلی‌شاه ادامه یافت. در دوران او اما رقابت استعماری روسیه و انگلستان در آسیای مرکزی شدت گرفته بود و حالا مشخصا انگلیس با بازگشت هرات به ایران به شدت مخالفت می‌کرد زیرا هرات را منطقه‌ای حساس و استراتژیک می‌دید. انگلستان منافع زیادی در هند داشت و هرگونه نفوذ روسیه در افغانستان و هرات را تهدیدی برای خود می‌دانست و به همین دلیل از استقلال افغانستان حمایت می‌کرد و نمی‌خواست این شهر به ایران بازگردد. روسیه هم که به دنبال گسترش نفوذ خود در آسیای مرکزی بود، هرات را بخشی از منافع خود می‌دید.

 

فتحعلی شاه در این بین به هرات لشگرکشی کرد. لشگر ایران نزدیک به هرات شد اما انگلیس تهدید که در صورت ادامه حمله به طور مستقیم علیه ایران وارد جنگ می‌شود و همین شد که ایران از ادامه حمله صرف نظر کرد. دور دوم تلاش‌ها برای بازپس‌گیری هرات در سال ۱۸۳۲ میلادی انجام شد. این بار ایران با نیروهای بیشتری به هرات حمله کرد اما بار دیگر با مداخلات و فشارهای دیپلماتیک انگلستان مانع به نتیجه رسیدن حمله ایران شد و نیروهای ایرانی عقب‌نشینی کردند.

 

در دوران محمدشاه تلاش ایران برای در اختیارگرفتن هرات بیشتر هم شد. حکومت درانی‌ها در هرات سقوط کرده بود و هرات در اختیار حاکمان محلی بود و آنها نیز با یکدیگر اختلافات شدیدی داشتند. محمدشاه از این فرصت بهره بود و لشگری گسترده را راهی هرات کرد که منجر به جنگ‌هایی چندماهه شد. محمدشاه نگران گسترش نفوذ انگلستان بود و تصرف هراف را راهی برای مقابله با آن می‌دانست. قوای ایران توانستند به مدت ۱۰ ماه هرات را محاصره کند. انگلستان در این شرایط فشارهای دیپلماتیک بر ایران آورد تا محاصره شکسته شود و وقتی ایران به خواسته انگلستان تمکین نکرد، قوای انگلیسی به جنوب ایران آمدند و پادشاهی ایران تهدید شد که اگر محاصره شکسته نشود، حمله‌ای گسترده به خاک ایران رخ می‌دهد. در این شرایط محمدشاه دستور داد تا نیروهای ایرانی، هرات را رها کنند.

 

در دوره ناصرالدین‌شاه رقابت روسیه و انگلستان معروف به «بازی بزرگ» در آسیای مرکزی به اوج خود رسیده بود. انگلستان، هرات را منطقه‌ای حائل میان ایران و هند می‌دانست و از آنجایی که هند برایش به عنوان یکی از مهم‌ترین مستعمره‌هایش دارای اهمیت بسیار بود، نمی‌خواست منطقه حائل یعنی هرات استقلال خود را از دست بدهد و به ایران بپیوندد. ناصرالدین دستور حمله به هرات را صادر کرد و لشگری به فرماندهی حسام‌السطنه به سمت آن منطقه حرکت کرد. آنها پیروز شدند و بالاخره ایران توانست کنترل هرات را به دست بگیرد. انگلستان در واکنش به تصرف هرات به ایران حمله کرد و بخش‌هایی از جنوب ایران را اشغال کرد که همین مسئله با انتقاد کارل مارکس هم مواجه شد و او زمانی که در لندن به سر می‌برد در مقاله‌ای با عنوان «پیمان پارس» سیاست انگلستان در اشغال بخش‌هایی از ایران را به شدت مورد نقد قرار داد. انگلستان حتی به بخش‌های داخلی‌تر ایران نیز حمله کرد و همزمان بر ایران فشار می‌آورد تا پای میز مذاکره بنشیند. حکومت ناصری هم به این نتیجه رسید که اگر با انگلیس‌ها وارد مذاکره نشود، این احتمال وجود دارد که بخش‌های گسترده‌ای از کشور اشغال و خسارت‌های زیادی بر ایران وارد شود؛ به همین دلیل زمینه انعقاد معاهده پاریس در سال ۱۸۵۷ فراهم شد.

 

انگلستان در ابتدا شرایطی را برای صلح اعلام کرد که با مخالفت ایران روبه‌رو شد. بر اساس شرایط اعلام‌شده از سوی انگلستان، باید شهر هرات از قوای ایران تخلیه و خسارات وارده به مردم این شهر جبران می‌شد. سایر شروط هم شامل تعهد دولت ایران به دخالت‌نکردن در امور هرات، مجاز بودن انگلستان به ایجاد کنسولگری در شهرهای ایران، انعقاد پیمان تجاری ایران و انگلیس و واگذاری بندرعباس به امیر مسقط و عمان بود. ناصرالدین شاه زیر بار این شروط نرفت و از فرانسه درخواست وساطت کرد تا انگلیس را مجبور به صلح کند که در نهایت با میانجیگری فرانسه، مذاکرات صلح میان انگلیس و ایران در پاریس آغاز شد و به معاهده پاریس در پانزده فصل منجر شد.

 

نماینده ایران در این مذاکرات فرخ خان غفاری و نماینده انگلیس لرد کاولی بود و میرزا آقاخان نوری هم در جریان این معاهده قرار گرفت که اقداماتی در جهت منافع انگلستان انجام داد؛ تا حدی که بسیاری اقدامات او را رسما خیانت می‌دانند. آقاخان نوری به نوعی به انگلیس‌ها خوش‌خدمتی کرد تا آنها بر عزلش اصرار نکنند.

 

سرانجام معاهده پاریس نهایی و ایران ملزم به رعایت چنین شروطی شد: تخلیه خاک افغانستان از سوی قوای ایرانی، عفو کسانی که تا آن تاریخ با انگلیسی‌ها همکاری داشته‌اند، ترک دعاوی ایران نسبت به افغانستان و شناختن استقلال آن کشور، در اختلافات آتی ایران و افغانستان دولت انگلیس حکم باشد، حل موضوعات کنسولی و حقوق دولت کامله‌الوداد، کنترل تجارت غلام و کنیز در خلیج‌ فارس توسط انگلیسی‌ها، استرداد اسیران جنگی و مداخله‌نکردن ایران در امور افغانستان.

 

عباس اقبال آشتیانی ضمن حواشی و تعلیقات بر ترجمه کتاب «جنگ انگلیس و ایران» درباره پیمان پاریس می‌نوسد: «پس از چندین جلسه ملاقات و مذاکرات، بالاخره در تاریخ چهار مارس ۱۸۵۷ معاهده ای که به معاهده پاریس مشهور شده در پانزده فصل به امضای نمایندگان طرفین رسید و نسخ امضا شده آن برای تصویب دو دولت به لندن و تهران ارسال گردید و در بغداد بین وکلای دو دولت مبادله شد. به موجب فصول پنجم و ششم و هفتم این معاهده شوم، دولت ایران تعهد کرد که هرات و تمام خاک افغانستان را از قشون خود خالی کند و از هر نوع ادعایی نسبت به سلطنت خود در هرات و تمامی خاک افغانستان بگذرد و از رؤسای هرات و افغانستان هیچ گونه علامت اطاعت از قبیل سکه و خطبه یا باج مطالبه ننماید و من بعد از هرگونه مداخله در امور داخلی افغانستان احتراز کند و هرات و تمام افغانستان را مستقل شناخته هرگز در صدد اخلال استقلال این ولایات برنیاید و در صورت بروز اختلاف مابین ایران و هرات و سایر ولایات افغانستان این دولت تعهد کند که دولت انگلیس را واسطه رفع نقار بین اثنین قرار دهد و اگر هم وقتی دولت ایران مجبور به سرکوبی یکی از مهاجمین افغانی گردید، ملزم باشد که پس از رفع غائله قشون خود را عقب بکشد و حق نداشته باشد که شهر یا قطعه‌ای از خاک افغاستان را به طور دائم به ممالک خود ضمیمه سازد. به موجب این معاهده منحوس چنانکه مشاهده می شود، هرات بکلی از ایران مجزی گردید و افغانستان هم به اسم استقلال از تحت تبعیت و حمایت پادشاهان ایران بیرون رفت».

 

اقبال آشتیانی می‌نویسد که میرزا آقاخان نوری خدا را شکر کرد که گرچه هرات و افغانستان از دست رفته اما صدارتش باقی است و دیگر انگلیس‌ها اصرار بر عزلش از صدارت ندارند اما شادی او دیری نپایید که ناصرالدین شاه به دلیل اختلالی که در عهد صدارت او به ویژه بعد از صدارت امیرکبیر به وجود آمده بود، میرزا آقاخان را کنار گذاشت و هیچ وقت هم روی خوشی به او نشان نداد و میرزا آقاخان در ناکامی و بدبختی مُرد.

 

علی اصغر شمیم هم در کتاب «ایران در دوره سلطنت قاجار» می‌نویسد که بر اثر معاهده پاریس محدودیت ارضی ایران به کمال خود رسید و انگلستان با زبردستی و مهارت کامل در چنان موقع باریکی که در سراسر مستعمره هند مردم سر به شورش و طغیان علیه غارتگران انگلیسی برداشته بودند و امپراتوری بریتانیا دچار چنان خطر بزرگی گردیده بود، خود را از مهلکه رهانید.

 

بسیاری باور دارند پیمان پاریس سرآغاز نفوذ گسترده انگلستان در ایران است؛ نفوذی که نه فقط در آن دوره بلکه در زمان‌های بعد نیز ادامه یافت.

 

منابع:

 

۱. کتاب ایران در دوره سلطنت قاجار، علی‌اصغر شمیم

۲. کتاب جنگ انگلیس و ایران، ترجمه و حاشیه‌نگاری عباس اقبال آشتیانی

۳. متن کامل عهدنامه پاریس

۴. کتاب تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، گرانتوسگی، ترجمه کریم کشاورز.

۵. مقاله پیمان پارس، کارل مارکس

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا