تیتر یک

تماشا کنید: ماجرای خانه زعفرانیه/ از مرگ موسی خیابانی و اشرف ربیعی تا سرنوشت پسر مسعود رجوی

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

 

مهرشاد ایمانی؛ سرویس تاریخ انتخاب: خرداد سال ۶۰ را باید آغازِ پایان فعالیت سازمان مجاهدین خلق در داخل ایران دانست؛ به ویژه بعد از طرح استیضاح بنی‌صدر و بروز کشمکش‌های خیابانی که با محوریت سازمان مجاهدین. بعد از آن بود که هم حکومت دیگر مجاهدین را تحمل نکرد و هم نیرو‌های سران سازمان دریافتند که دیگر نمی‌توانند در ایران بمانند؛ چنانکه مسعود رجوی به عنوان رهبر سازمان بعد از عزل بنی‌صدر از سِمت ریاست‌جمهوری به همراه او از ایران خارج شد و بنا بود چندی بعد موسی خیابانی نفر دوم سازمان و اشرف ربیعی از اعضای رده بالای سازمان و همسر مسعود از ایران خارج شوند، اما در ۱۹ بهمن سال ۶۰ شرایط به نحوی که پیش رفت که آن دو به همراه همسر موسی خیابانی و تعدادی دیگر همگی کشته شدند.

مسئول بخش مبارزه با التقاط واحد اطلاعات سپاه در دهه شصت در گفت‌وگویی که در کتاب «رعد در آسمان بی‌ابر» چاپ شده درباره آنچه در ۱۹ بهمن گذشت می‌گوید که بعد از خروج مسعود رجوی از ایران، سپاه تلاش می‌کرد تا به موسی خیابانی که نفر اول سازمان در ایران شده بود، برسد که این تلاش‌ها نافرجام بود تا تا اینکه خبری می‌رسد مبنی بر دستگیری فردی در اصفهان. پدر او گفه بوده که «پسرم منافق است». پدر آن فرد به اطلاعات سپاه می‌رود و می‌گوید بیایید پسرم را دستگیر کنید. او دستگیر می‌شود و به تهران منتقلش می‌کنند.

او در ادامه روایتش می‌گوید که بازجویی‌هایی از فرد دستگیرشده انجام شد، اما به حرف نیامد تا شش ماه بعد که گویا خودش می‌گوید می‌خواهم اعتراف کنم. او آدرس خانه‌های مجاهدین را می‌دهد و حتی می‌گوید که در هر خانه چه افرادی مستقر هستند. نیرو‌های اطلاعات سپاه خانه‌ها را در نظر می‌گیرند، اما بعد از مدتی با توجه به کمبود نیرو و امکانات از جمله کمبود دوربین دید در شب تصمیم می‌گیرند فقط بر خانه‌های زعفرانیه متمرکز شوند و ۲۴ ساعته مراقب آن منطقه باشند. باید از آن محله فیلم‌برداری و عکس‌برداری می‌شد و با اداره برق محل هم هماهنگ شده بود که برق‌های محله در همه ساعات شب روشن باشد تا فیلم‌برداری بهتر انجام شود. شهرداری هم باید کمک می‌کرد که هم اوضاع و احوال محل شک‌برانگیز نشود و هم موقعیت برای تهیه فیلم و عکس از ماشین‌هایی که در خیابان عبور می‌کردند مهیا شود؛ برای مثال باید با ایجاد موانعی سرعت ماشین‌ها پایین می‌آمد تا امکان عکسبرداری و فیلم‌برداری با کیفیت از ماشین‌ها و سرنشین‌های آنها فراهم می‌شد.

این کار‌ها آنقدر ادامه پیدا کرد تا خانه موسی خیابانی کشف می‌شود. صاحبخانه آمده بود تا کرایه بگیرد. خیابانی در طبقه پایین بود و صاحب‌خانه در کوچه منتظر می‌ماند. خیابانی در همین حین از حیاط به طبقه دوم می‌رود که در همین لحظه دوربین‌ها تصویر او را ثبت می‌کنند.

مسئول وقت بخش مبارزه با التقاط واحد اطلاعات سپاه می‌گوید که به من خبر دادند که خیابانی شناسایی شده است. او روایت می‌کند که موضوع با محسن رضایی مطرح و درباره‌اش تصمیم‌گیری شده بود. می‌خواستیم عملیات را آغاز کنیم، اما رفتیم پیش محمدی گیلانی و او استخاره‌ای گرفت و گفت که کار را با چند ساعت تأخیر انجام دهید. آن طور که او می‌گوید، هماهنگی‌ها انجام می‌شود و واحد عملیات سپاه، واحد عملیات کمیته، دادستانی و ستاد نیروی هوایی و چند ارگان دیگر همه جمع می‌شوند تا عملیات را آغاز کنند. البته عملیات فقط در زعفرانیه آغاز نمی‌شود بلکه در چند خانه که یکی در پاسداران و یکی در یوسف‌آباد بود، هم‌زمان شروع می‌شود.

مسئول وقت مبارزه با التقاط می‌گوید که صبح ۱۹ بهمن در حالی که هوا به شدت سرد و برفی بود، خیابانی آمد تا ماشینش را روشن کند، اما موتور ماشین با تک استارت روشن نشد؛ پس به خواست که به خانه برگردد که در همین حین تیراندازی به سمت او آغاز شد. درگیری چند ساعت ادامه می‌یابد و تیراندازی از هر دو سمت انجام می‌شود تا اینکه در نهایت خیابانی و دیگر اعضای خانه زعفرانیه از جمله همسر خیابانی و اشرف ربیعی، همسر مسعود رجوی کشته می‌شوند.

آن طور که گفته می‌شود مهدی ابریشم‌چی، همسر وقت مریم رجوی و یکی از اعضای اصلی سازمان در خانه خیابان پاسداران بوده که نیرو‌ها نمی‌توانند او را دستگیر کنند، زیرا آن طور که می‌گویند عملیات لو می‌رود و ابریشمچی فرار می‌کند.

اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۱۹ بهمن سال ۶۰ خود درباره آنچه در این روز رخ داد می‌نویسد: «خبر رسید که یکی از خانه‌های کادر مرکزی مجاهدین فتح شده و موسی خیابانی، همسرش، همسر رجوی و عده‌ای دیگر کشته و دستگیر شده‌اند. مسئول اطلاعات سپاه به امام گزارش داد که موسی زنده بازداشت شده. به زحمت افتادیم، بالاخره حل شد. گزارش عملکرد، در رابطه با کادر مرکزی منافقین دادند. در سه خانه ۲۳ نفر از آنها کشته و چند نفر دستگیر شده‌اند. برخلاف خبر سابق، معلوم شد موسی خیابانی جزو کشته‌شدگان است».

در جریان درگیری آن روز یک کودک خردسال هم یافت می‌شود؛ او مصطفی رجوی، فرزند مسعود رجوی و اشرف ربیعی بود. در ویدئویی که از اسدالله لاجوری بعد از کشته‌شدن مجاهدین به جای مانده، لاجوردی در حالی مشغول مصاحبه است که مصطفی رجوی را در دست دارند. مصطفی رجوی مدتی بعد به پدربزرگی تحویل داده شد و بعدتر توسط عوامل سازمان از طریق ترکیه به عراق و پایگاه اشرف منتقل شد. او در سال ۸۰ رسما به عنوان عضوی از سازمان معرفی شد و پس از مدی به مقر مجاهدین در فرانسه انتقال یافت.

طفی به فرانسه فرستاده شد. پس از مدتی، از سازمان جدا شد و به ایران بازگشت. در حال حاضر، او در ایران زندگی عادی خود را ادامه می‌دهد. 

مصطفی رجوی، فرزند مسعود رجوی و اشرف ربیعی، در سال ۱۳۵۹ در تهران متولد شد. پس از کشته شدن مادرش در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰، او به خانواده پدری‌اش سپرده شد. با این حال، بعد‌ها توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق ربوده و از طریق ترکیه به عراق منتقل شد. در سال ۱۳۸۰، مسعود رجوی او را به‌عنوان عضوی از سازمان معرفی کرد و پس از مدتی، مصطفی به فرانسه فرستاده شد.

علی بیزه، عضو مرکز مقابله با مجاهدین در دهه ۶۰ در گفت‌وگویی مطرح می‌کند که «این بچه در ایران بزرگ شد، بعد از ایران رفت و به منافقین پیوست، ولی بعد از مدتی از منافقین جدا شد و دوباره به ایران برگشت. او به فرانسه رفت و به منافقین پیوست. بعد از راه و رسم پدرش و آن سازمان مخوفی که پدرش درست کرده بود، بُرید. او اکنون در ایران زندگی معمولی دارد».

۱۹ بهمن سال ۶۰ بی‌تردید یکی از نقاط تعیین‌کننده در مسیر سازمان مجاهدین خلق بوده است؛ روزی که عملا کار مجاهدین در ایران را پایان داد و آنها نیز بعد از آن مرکزیت خود را به بیرون از مرز‌های ایران از جمله عراق و فرانسه بردند. 

۱. کتاب «رعد در آسمان بی‌ابر»، محمدحسین روزی‌طلب، محمد محبوبی

۲. گفت‌وگوی علی بیزه با سایت جماران

۳. خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا