عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبری: عدهای برای مشکل اقتصاد، راهحل «مذاکره با آمریکا» را پیشنهاد میکنند؛ تجویز نادرست نهتنها به درمان ختم نمیشود، بلکه گاهی ممکن است به هلاکت بیمار نیز بینجامد
مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، طی روزنامه خراسان در یادداشتی با عنوان «سخنی با تجویزکنندگان مذاکره» موضوع اصلی کشور را نه تحریم، بلکه وجود مسئولانی بااراده و دارای همتی بلند توصیف کرد.
او در این زمنیه نوشت: در هر درمان یا حل مشکلی آن چه بسیار اهمیت دارد، تشخیص مشکل اصلی یا علت درد و بیماری است. اساسا بخش قابل توجهی از حاذق بودن، چیرهدستی و کارآمدی، به قدرت تشخیص برمیگردد و پس از آن به توانایی و شناخت صحیح درمان و راهحل.
امروز ما مشکل غیرقابل انکاری داریم تحت عنوان کلی «اقتصاد»؛ مشکل آزاردهندهای که فراگیری زیادی هم دارد و اقشار وسیعی از جامعه را دربر گرفته است، البته مشکلی نیست که اختصاص به کشور ما هم داشته باشد ولی بههرحال باید برای آن راهحل پیدا کرد و حداقل آن را کاهش داد و فراگیری اش را محدود کرد.
عدهای برای این مشکل واقعی، راهحل «مذاکره با آمریکا» را پیشنهاد میکنند و اصرار دارند که از این طریق مشکل حل خواهد شد.
توجه داشته باشیم که تجویز نادرست نهتنها به درمان ختم نمیشود، بلکه گاهی ممکن است به هلاکت بیمار نیز بینجامد!
تجویزکنندگان مذاکره، تحریمها را عامل اصلی مشکلات اقتصادی کشور معرفی میکنند و مذاکره را راهحل لغو تحریمها، غافل از این که اولا نه مشکلات اقتصادی ما ریشه در تحریمها دارد هرچند در تشدید مشکلات مؤثر است و نه هر کشوری تحریم شده، شرایطش مانند ما وخیم گردیده.
تجویزکنندگان مذاکره، به عنوان تنها درمانگر مشکلات اقتصادی کشور، سریع ترین، سادهترین و در عینحال بیخاصیتترین و حتی زیانبارترین راهحل را تکرار و القا میکنند.
اصرارکنندگان بر مذاکره، تنها و تنها یک دلیل قانع کننده بیاورند که نشان دهد آمریکایی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی یک روز در آسیبرساندن به ما ساکت ننشسته و پس از امتحان کردن انواع اقدامات، تحریمهای فلجکننده اقتصادی را مؤثرترین اقدام برای نیل به اهداف خود و کمهزینهترین اقدام برای خود تشخیص داده، چرا باید تحریمها را لغو کند؟ و یا به چه قیمتی حاضر است چنین کاری را انجام دهد؟
پاسخ این پرسشها را در تجربه مذاکرات هستهای در دو مرحله دهه ۸۰ و دهه ۹۰ میتوان واضح و آشکار یافت.
در مذاکرات هستهای دهه ۸۰، طرف مستقیم ما در مذاکرات، تروئیکای اروپا یعنی آلمان، فرانسه و انگلستان بودند، اما پشت صحنه بدون تردید آمریکاییها گربهرقصانی میکردند آن قدر که مسئولان ارشد پرونده هستهای در ایران به این نتیجه رسیدند که مستقیم با کدخدا وارد مذاکره شوند!
سرانجام مذاکرات سالهای ۸۲ تا ۸۴ و پس از سه توافقنامه سعدآباد، بروکسل و پاریس و انجام تمام تعهدات از سوی ما، نامه تحقیرآمیز و اهانت آلود سه کشور اروپایی به مسئول ارشد مذاکرات و پاسخ صریح و تند آقای روحانی به آنها بود و دیگر هیچ!
در دهه ۹۰، همین مسیر دوباره طی شد فقط آمریکا، چین و روسیه نیز به مذاکرات ملحق شدند و ایران با شش کشور وارد مذاکره شد.
در این مذاکرات برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب، مدتی وزیر امور خارجه ما به طور مستقیم با وزیر امور خارجه آمریکا وارد گفتوگو شدند، در خیابانهای ژنو باهم قدم زدند، خندیدند و حتی یکدیگر را با نام کوچک صدا کردند و سرانجام برجامی امضا شد که پراز امتیازات سخاوتمندانه به طرف مقابل بود و دوباره برای ما هیچ! پس از آن هم، همین ترامپ آمد و برجام را پاره کرد و شد آن چه که شد.
حال چه اتفاقی افتاده که مذاکراتی متفاوت رقم بخورد و نتیجهای امیدوارکننده برای ما به همراه داشته باشد؟ فراموش نکنیم علت پاره کردن برجام توسط ترامپ این نبود که برجام به نفع ما و به ضرر آمریکا بود، بلکه علت این بود که ترامپ معتقد بود باید امتیازات بیشتری از ایران گرفته و امتیازات کمتری به ایران داده میشد؛ امتیازاتی در حوزه موشکی، نفوذ منطقهای و… درست همین مواردی که الان نیز دوباره مطرح شده است.
بنابراین، تجربه که فوق علم نامیده شده به وضوح به ما میگوید راهحل مشکلات اقتصادی، مذاکره نیست و کسی که با چنین طرف مذاکرهای دوباره وارد مذاکره شود قطعا کار عاقلانه و هوشمندانهای انجام نداده و به نتایج شرافتمندانه دست نخواهد یافت.
و، اما دو نکته پایانی.
نخست این که، مشکلات کشور قطعا و بدون تردید راهحل دارد و بنبستی وجود ندارد.
دوم این که، این راهحل داخلی است و البته نیازمند مسئولانی با تدبیر و سختکوش و جهادی. مسئولانی که اهل توکل به خدا باشند، اراده قوی و همت بلند داشته باشند، دشمن را بشناسند و مردم را باور کنند.