چه با ترامپ، چه بی ترامپ، زمان به ضرر ماست / تنها تعامل با امریکا از موضع برابر و مبتکرانه میتواند شرایط را به نفع ایران تغییر دهد؛ حتی جلب اعتماد چین و روسیه هم دیگر کارساز نیست / اگر بتوانیم تور امنیتی اطراف ایران را پاره کنیم و از این انزوای خطرناک خارج شویم گام بلندی جهت توسعه کشور برداشته خواهد شد / شعارهای تحریککننده و ادعاهای بلندپروازانه افکار عمومی جهان را ضد ما بسیج خواهد کرد
انتخابات آمریکا بالاخره انجام شد و جمهوری خواهان به صحنه بازگشتند. اما حالا با ترامپ چه باید کرد؟ برخی مدعیاند که ترامپ امروز با ترامپ دورهی اول ریاست جمهوریاش تفاوتهای جدی دارد. برخی نیز مدعیاند که با توجه به رویکرد اقتصادمحور ترامپ، میتوان با او به یک تعامل و توافق رسید.
سناریوهای پیش روی ایران در مقابل ترامپ چیست؟
چه با ترامپ چه بی ترامپ، زمان به ضرر ماست. فرصتها به سرعت ابر و باد میگذرند. نکته کلیدی ماجرا این است که وضع موجود و تکیه بر سیاستهای نخ نمای تکراری قابل ادامه نیست. مسأله اصلی که فعلا روندهای اصلاحی را تحت الشعاع قرار داده، مسأله منازعه ایران و امریکاست. این نزاع طی سالهای گذشته از سطح ادراک ایدئولوژیک و تعارض منافع فراتر رفته و به سطح تهدید موجودیت و تضاد هویتی میان دو کشور رسیده است. در حالی که دو کشور ادعایی ارضی نسبت به یکدیگر ندارند و پای هیچ اختلاف مرزی در میان نیست، سخن از خصومت ورزی و ستیز بر سر یک کشور ثالث و حق و حقوق یک ملت دیگر است. در حالی که دکتر پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی خود وعده تعامل با دنیا و رفع تحریمها داده و بارها بر همکاری و مودت با کشورهای نزدیک و همسایگان تأکید کرده است ولی دعوت شتابزده از اسماعیل هنیه برای شرکت در مراسم تحلیف و در صدر نشاندن او به دنیا این پیام را مخابره کرد که در ایران چیزی تغییر نکرده و در سیاستهای منطقهای کشور هم به رغم انتخاب رئیس جمهور جدید، در بر همان پاشنه سابق خواهد چرخید. گفته میشود ترامپ رئیس جمهور جدید امریکا تاجر مسلک و اهل معامله است که حتی از معاملات غیرمتعارف مثلاً گرفتن عکس یادگاری با کیم جونگ دیکتاتور کره شمالی یا کوتاه آمدن در برابر تجاوز وحشیانه پوتین به اوکراین و یا سکوت وی در ماجرای قتل وحشیانه جمال خاشقچی روزنامهنگار عرب مقیم آمریکا که گفته شد جسدش را با اره استخوان بری، در سفارت عربستان در ترکیه مثله کردند، ابایی ندارد.
ترامپ با دورهی قبل از خود تفاوت کرده؟ او به واقع از ایران چه میخواهد؟
اولاً تقلیل استراتژی امنیت ملی امریکا به اراده شخص ترامپ نوعی سهل اندیشی سیاسی و مانع از فهم پیچیدگی سیاست خارجی ابرقدرت امریکاست، ثانیاً ترامپ اگر میگوید دنبال تغییر رژیم در ایران نیست و آماده معامله است، منظورش هر نوع معاملهای نیست. او از صلح قدرتمندانه و معامله دیگری سخن میگوید که با فشار حداکثری بتواند توازن قدرت و نظم جدیدی در منطقه خاورمیانه ایجاد نماید. بر این اساس رفع تهدیدات و بهرهگیری از فرصتها در زمان ترامپ سختتر خواهد شد. گرچه بنظرم در کنار تشدید تهدید با توجه به همین خصوصیات ترامپ و با توجه به پیروزی چشمگیر او در انتخابات اخیر آمریکا، میتوان همزمان به فرصتهای جدیدی دست یافت. شرایط بگونهای پیش میرود که تنها تعامل با امریکا از موضع برابر و مبتکرانه میتواند شرایط را به نفع ایران تغییر دهد. حتی جلب اعتماد چین و روسیه هم دیگر برای رفع خطر تهدیدات امریکا کافی و کارساز نیست و نمیتواند فرصت ساز باشد.
در این نقطه، کدام عمل و ابزار، باعث ایجاد قدرت بازدارندگی برای ایران در مقابل آمریکا و غرب میشود؟
ایران با آنکه یک کشور بانفوذ و یک قدرت منطقهای است گرچه تعاملش از موضع ضعف با امریکا موجب تحقیرش میشود ولی در هر معاملهای فیمابین که منافع ملیاش تأمین و تضمین شود، آن معامله دوجانبه با امریکا برای ایران یک پیروزی محسوب شده و باعث ارتقای منزلت و پرستیژ ما در سطح جهانی میشود. اگر بتوانیم تور امنیتی اطراف ایران را پاره کنیم و از این انزوای خطرناک خارج شویم گام بلندی جهت توسعه کشور برداشته خواهد شد. یکی از عواملی که تا کنون مسیر توسعه کشور را مسدود ساخته است همین انزوای مطلق ما در صحنه بینالمللی و تردید جهانی علیه مقاصد و اهداف ایدئولوژیک نظام ماست. شعارهای تحریککننده و ادعاهای بلندپروازانه که موجب نظامی شدن چهره کشور شود و حضور فرماندهان نظامی را در هر محفل و مراسمی برجسته نماید، با هر توجیهی که صورت پذیرد، افکار عمومی جهان را ضد ما بسیج و دست دیگران برای ماجراجویی علیه ما را بازتر خواهد کرد. باید یادآوری کرد که با توجه به توان نامحدود زرادخانه و مزیت مطلق نظامی امریکا، تصور بازدارندگی نظامی ساده انگاری است و میتواند اشتباه محاسبهای سنگین و پرهزینه باشد. بازدارندگی تنها در چارچوب تدابیر سیاسی هم واقع بینانه است هم ممکن.
ترامپ اگر بزینسمن و آدم اقتصادی است و از هزینه لشگرکشی نظامی دل خوشی ندارد ولی از ایران هراسی و فروش تسلیحات به همسایگان ایران سود میبرد و میتواند با اعمال فشار حداکثری و گسترش تحریمها علیه ایران، مبادلات بانکی، تجاری و فروش نفت ما را قفل کند که این یعنی کسری بودجه زیاد و تورم بالا و سقوط قدرت خرید مردم، که نتیجهاش میشود تشدید نارضایتی عمومی و تسخیر مجدد خیابان بدست ناراضیان و نهایتاً برخورد قهرآمیز نظامیان با مردم معترض در خیابان و خارج شدن کنترل اوضاع از دست دولت. درست است که تنش زدایی و اعتمادسازی با دیگران بخصوص همسایگان یک ضرورت اجتناب ناپذیر جهت تأمین منافع و امنیت کشور است، ولی حقیقت این است که دوری و نزدیکی یا کوچکی و بزرگی کشورها در تصویری که از ما ساخته شده تغییری ایجاد نمیکند.
تمرکز ایران بر روی چین، با روی کار آمدن ترامپ چه تغییری خواهد کرد؟
اساساً هر کشوری که از جانب ما احساس تهدید کند، خودش میتواند بالقوه فرصتی برای چین و امریکا فراهم کند. ضمن آنکه اعتمادسازی با سایرین نمیتواند خلاء ناشی از تعامل اصولی با امریکا را برای ما پُر کند. حتی کشورهای دوست هم برای همکاری و همراهی با ما، نیازمند تعامل ما با امریکا هستند. این مطلب را قبلاً بارها خود دولتمردان چینی که یک ابرقدرت است به دولتمردان ما گوشزد کردهاند.
نکته آخر
هر اقدام ایذایی که منجر به دعوت امریکا برای حمله نظامی به ایران شود یعنی نابودی زیرساختهای مادی و اقتصادی کشور؛ اما مهمتر از آن زیرساخت اجتماعی و پایگاه مردمی حکومت است که آسیب خواهد دید و شکاف دولت ملت را عمیقتر خواهد کرد. فعلا ضرورت دارد تا با استفاده از دیپلماسی خلاقانه، هزینه هرنوع ماجراجویی نظامی علیه خود را بالا ببریم و بگونهای عمل کنیم که افکار عمومی جهان کوچکترین تردید و انعطافی پیرامون حمله به ایران از خود نشان ندهد. که این هم در گرو تعامل منطقی و از موضع برابر با امریکاست.