سیاسی

زیدآبادی: زمین خوردن دولت پزشکیان به نفع هیچ کس نیست

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

فرارو: دولت چهاردهم به تشکیل نزدیک‌تر می‌شود و به زودی مسئولیت امور را در دست می‌گیرد. انتخاب پزشکیان، فرآیند انتخاب اعضای دولتش، آنچه تحویل می‌گیرد و آنچه در انتظار اوست، یکی از نقاط اختلاف نظر میان تحلیلگران و فعالان سیاسی است.

جناح هوادار دولت و به خصوص روزنامه کیهان، گزاره اسب زین‌شده را مطرح می‌کنند و مدعی هستند که وضعیت در شرایط مطلوبی تحویل دولت بعد می‌شود. سوال‌های زیادی در این باره داشتیم و داریم به همین خاطر گفتگویی با احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی گفتگوی تفصیلی داشتیم. گفتگوی ما با زیدآبادی، در چهاربخش انجام شد: اول، تحلیل انتخابات و پیروزی پزشکیان، دوم، روند انتخاب وزرا و اعضای هیئت دولت، سوم، آنچه پزشکیان تحویل می‌گیرد و آخر، آنچه در انتظار اوست و کار‌هایی که باید انجام شود.

آقای پزشکیان پیروز انتخابات چهاردهم شد. تحلیل شما از روند انتخابات و نتیجه آن چیست؟
از همان روزی که شورای نگهبان لیست کاندیدا‌ها را معرفی کرد، درکم این بود که انتخابات به دور دوم کشیده می‌شود و مسعود پزشکیان هم قطعا به این مرحله می‌رسد. به دلیل این که از مدتی قبل احساس کردم بخشی از جامعه از سیاست‌های دولت آقای رئیسی خیلی آسیب دیده و اگر احساس کند که شخصیتی متفاوت به ویژه با دیدگاه‌های ملایم در انتخابات حضور پیدا کند، به سمتش متمایل می‌شود. این مساله به خصوص در میان پیمانکاران طرف قرارداد با دولت و صاحبان مشاغل آزاد و کارآفرینان به خوبی مشخص بود. نکته بعدی این است که وقتی که یک جناح سیاسی در قدرت مستقر است، به طور طبیعی جناح مقابل مقداری نفوذ و اعتبار اجتماعی بیشتر پیدا می‌کند. به همین دلیل معتقدم بود که آقای خاتمی و اصلاح طلبان هم دیگر در شرایط سال ۱۴۰۰ نیستند و با اتفاقاتی که طی این مدت افتاده، بخشی از پایگاه رای آن که یا قهر کرده بودند، در ناامیدی به سر می‌بردند یا خروج کرده بودند، دوباره به این سمت متمایل می‌شوند. مسئله سوم هم به نظرم تبریزی بودن آقای پزشکیان بود. تمام رئیس جمهور‌های به ادوار گذشته عموماً از شهر‌های اطراف کویر مرکزی بودند (آیت‌الله هاشمی از بهرمان، رفسنجان، خاتمی از یزد، احمدی‌نژاد از سمنان، روحانی از سرخه، سمنان و رئیسی از مشهد) نیاز احساس می‌شد که فردی از نقطه دیگری در ایران به پاستور برود و رای اقوام و اقلیت‌ها را نیز داشته باشد.
بنابراین، احتمال می‌دادم که پزشکیان به دور دوم برود، اما تصورم این بود که قالیباف رقیب او خواهد بود، اما این اتفاق نیفتاد. چون قالیباف دچار پارادوکس است. او هم رای اصطلاحا نیرو‌های انقلاب را می‌خواهد و هم آرای اقشار متوسط و این‌ها دو گفتمان متفاوت دارند و دو برنامه کاملا مغایر با هم را دنبال می‌کنند. اگر فردی بخواهد یکی از این‌ها را جذب کنه به قیمت دیگری تمام می‌شود و در این پارادوکس گیر می‌کند. اما قبل از این که قالیباف در این پارادوکس گیر کند، اتفاق بد افتاده بود که من آن را انتخابات مجلس، حواشی و نتایج آن می‌دانم. انتخابات مجلس نشان داد که پایگاه اجتماعی نیرو‌های موسوم به انقلاب در روند تطور خود، به نقطه‌ای رسیده که به نوعی اعلام استقلال و خودکفایی می‌کند. دیگر خیلی گوش‌شان به چهره‌های آن جناح و حتی نهاد‌های قدرت نیست. کسانی در میان این نیرو‌ها عزم شان را جزم کردند که خودشان بیایند و و ارکان قدرت را در دست بگیرند و آن ذهنیاتی که دارند را پیش ببرند. این جماعت در آن انتخابات نشان دادند که نه تنها از قالیباف اصطلاحاً عبور کردند، بلکه اساساً اون را از دایره خودششان خارج می‌دانند. فکر کردم که در این فاصله ممکن است دستگاه‌هایی به کار بیفتند و بخواهند در این مرحله – انتخابات ریاست‌جمهوری – کاندیدای خاص آن طیف را متقاعد به کناره‌گیری کنند، اما موفق نشدند.

این عدم توافق میان اصولگرایان چه تاثیر بر انتخابات داشت؟
وقتی موفق به این کار نشدند، دو اتفاق افتاد. به نظرم از یک طرف، مجموعه نیرو‌های متنفذ در سیستم بیم پیدا کردند و از این جریان ترسیدند؛ و طبیعتاً وقتی از یک جریان ترسی به وجود بیاید، آن کاندیدا را هم شامل می‌شود چرا که کاندیدا‌ها در ادامه کار معمولاً پیرو هواداران‌شان می‌شوند. آنچه رخ داد به نظرم ترس از تکمیل شدن حلقه قدرت این جریان در کشور بود. اتفاق دیگر، ترسی بود که در میان مردم به وجود آمد. به نظرم افراد سیاسی و بخش از روشنفکران و تحصیلکردگان که اتفاقاً در دور اول انتخابات شرکت نکردند و بین خودشان و صندوق رای فاصله گذاشته بودند، برانگیخته شدند و در نتیجه چند میلیون به آرای آقای پزشکیان اضافه شد، مشارکت به مرز ۵۰ درصد رسید و در نهایت پزشکیان پیروز شد.
به نظرم بخشی از مردمی که رای دادند، آن‌هایی بودند که به این نتیجه رسیدند وعده و وعید‌های سقوط و سرنگونی حکومت پوچ است. از سوی دیگر اگر آن جریان سر کار بیاید وضعیت را چنان سخت می‌کنند که همین وضعیت فعلی و کار‌هایی که صورت می‌گیرد هم با موانع جدی روبرو می‌شود. بنابراین، آمدند و رای دادند تا ببینیم شرایط کشور به کدام سمت می‌رود.

در حال حاضر سازوکاری تحت عنوان شورای راهبری تشکیل شده و کارگروه‌ها و کمیته‌هایی برای پیشنهاد وزرا و مسئولان دولتی مشغول کار هستند. این سازوکار را چطور ارزیابی می‌کنید؟
آقای پزشکیان نیروی حزبی و تشکیلاتی نیست. برای همین نیرو‌هایی نداشت که بخواهد بلافاصله آن‌ها را به کار بگیرد. از طرف دیگر، تمام این روند دو ماه طول کشید. کسی پیش‌بینی نکرده بود که هلی‌کوپتر آقای رئیسی سقوط می‌کند، انتخابات برگزار می‌شود و قرار است که دولتی جدید تشکیل شود. بنابراین، آقای پزشکیان و تیمی که در جریان انتخابات شکل گرفت، ناچار بودند سازوکار جدیدی را ایجاد کنند که توانایی معرفی گزینه‌های لازم و شایسته برای جایگاه‌های مدیریتی و وزارتی را داشته باشند. پیش از این و در جریان انتخابات‌های عادی، اشخاصی که فکر می‌کردند شانس بالایی برای پیروزی در انتخابات دارند، نه به طور عمومی و مقابل رسانه‌ها، اما به بررسی گزینه‌های خود برای وزرات‌خانه‌ها و سازمان‌ها و رایزنی اقدام می‌کردند.

اما این انتخابات نابهنگام بود و فعلاً این روند مدنی در حال کار است. اما برای این که قضاوت کنیم سازوکار مذکور کارآمد است یا نه، باید منتظر باشیم که خروجی آن به خصوص لیست وزرا مشخص شود. ببینیم که آیا افراد مذکور، آن صفاتی که پیش از این گفته شده بود را دارند یا نه. به یک معنا، لیست فراجناحی و تخصص‌گرا باشد. افراد پیشنهادی، پاکدست، مدیر و توانا باشند. در نهایت، در مسائل اساسی سیاست داخلی و خارجی با رئیس‌جمهور همراهی داشته باشند.

مدتی پیش، روزنامه کیهان از تحویل اسب زین‌شده به پزشکیان و دولت چهاردهم نوشت. این مساله واکنش‌های زیادی به دنبال داشت. به نظر شما چرا این موضوع اسب زین‌شده مطرح شد؟
به نظر من موضوع اسب زین شده، حرف نامربوطی است. علت آن هم این است که وقتی مردم پس از این حادثه همدلی نشان دادند و سوگوار شدند، بعضی دستگاه‌های تبلیغاتی و پروپاگاندا به این فکر کردند که از شرایط مذکور بهره‌برداری و کارنامه دولت مستقر را متفاوت از آنچه هست، به مردم معرفی کنند. یعنی مطرح شود که انگار دولت سیزدهم از هر جهت کارنامه موفقی داشته و در حال حل همه مشکلات بوده و در نهایت اسب زین شده را به دولت چهاردهم تحویل می‌دهد. در حالی که تقریبا در هر حوزه به کارشناسان رجوع کنید، با این نظر مواجه می‌شوید که شرایط داشت از کنترل خارج می‌شد مگر اینکه در چند ماه آینده اتفاق خاصی می‌افتاد. این اتفاق خاص یعنی مهار بحران هسته‌ای، بحث تحریم‌های بین‌المللی، توازن در سیاست خارجی و بازگرداندن سطحی از آرامش و ثبات اجتماعی به جامعه که این هم واقع مشروط است به آزاد گذاشتن مردم.

چرا می‌گویند ممکن بود شرایط از کنترل خارج شود؟
در حوزه‌های مختلف به خصوص در حوزه‌های اقتصادی با چالش مواجه هستیم. مدیرانی منصوب شده بودند که اصلا حرف کارشناسان آن حوزه را نمی‌فهمیدند. مثلا در سازمان بنادر، حرف هیچ مهندسی که می‌خواست با این‌ها صحبت کند را متوجه نمی‌شدند، چند قرارداد برای توسعه بندرگاه‌ها و حمل‌ونقل دریایی بسته شد؟ این فقط یک مثال است. در همه جا شما به جای مدیران متخصص، با مدیران ایدئولوژیک یا خانوادگی، حزبی و جناحی روبرو می‌شدید که شناختی از کار نداشتند. ناترازی انرژی، فشار تورم بر مردم و افزایش ناچیز دستمزدها، بحران آب، مسکن، منابع طبیعی در کشور رخ داده است. ناترازی انرژی در مصرف برق، گاز، بنزین و حتی گازوئیل دیگر به آرامی داشت خودش را نشان می‌داد. در حال واردات بنزین هستیم؛ در حالی که این حامل انرژی با قیمت حدود ۷۰ هزار تومان وارد و ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ تومان ارائه می‌شود. همین یک بار مضاعف بر اقتصاد کشور است. مجموع این مسائل حجم عظیمی از نارضایتی‌ها را ایجاد کرده که و تاثیر‌های مختلفی در جامعه گذاشته است. بعضی تا سرحد خشم ناراضی هستند و ممکن است دست به هر کاری بزنند. برخی منزوی و ناامید هستند. همه این‌ها نشانه بحران است که باید مدیریت و حل شود. بهترین کار این است که آقای پزشکیان تیمی از کارشناسان بی طرف و مورد قبول همه را معرفی کند که آمار‌ها و ارقام و شرایط را مطالعه و اعلام کنند قبل از هر چیز ببینیم الان در چه وضعیتی هستیم. وضعیت صندوق ذخیره ارزی، صندوق‌های بازنشستگی، بیمه، ابعاد ناترازی انرژی، آمار اشتغال و بیکاری، مسکن، کارخانه‌های ورشکسته و احیا شده بررسی شود. ادعای مدیران بعضی حوزه‌ها این است که معضلات را حل کرده‌اند. اما وقتی وارد جزئیات می‌شویم، مسائل زیادی وجود دارد.

مساله اشتغال‌زایی خیلی مورد توجه قرار می‌گیرد. یکی از وعده‌های انتخابات ۱۴۰۰ بود.
پیشنهاد می‌کنم به مساله اشتغال و واحد‌های تولیدی توجه شود. اگر بعضی از کارخانه‌های ورشکسته احیا شد، به خاطر حل مشکلاتشان نیست. به بعضی از این صاحبان صنایع و مشاغل وعده دادند و آن‌ها را متقاعد کردند که دوباره مشغول کار شوند. در حالی که بعضی از آن‌ها زیانده هستند و اصلاً نمی‌توانند کار کنند. یا در جایی دیگر به طرف گفتند شنیدیم که تو ویلایی در شمال داری، آن را بفروش و هزینه کن، اگر بخواهی کارگرانت را اخراج کنی، با تو برخورد می‌شود. دولت پولی ندارد به بخش زیادی از پیمانکاران پروژه‌های مختلف بدهد. هر چند وقت یکبار وامی داده می‌شود که پول کارگران و کارمند‌ها را بدهند. به هر طرف نگاه می‌کنیم، مطالبات مالی انباشته شده است. شرکت‌ها از یکدیگر و همچنین از دولت، نهاد‌ها و شرکت‌های خصولتی طلبکار هستند.

یک مثال دیگر بزنم، راننده‌های تاکسی‌های اینترنتی هم در آمار اشتغال محاسبه می‌شوند. چه آن‌هایی که روزی دو سفر انجام بدهند و چه آن‌هایی که به طور مستمر کار کنند. قیمت جهانی بنزین اگر دو یورو و فوب خلیج فارس ۱ یورو باشد، بنزینی که ما می‌زنیم ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ تومان قیمت دارد. بگذارید این طور حساب کنیم. یک راننده تاکسی اینترنتی روزانه ۳۰ لیتر بنزین مصرف کند که نرخ واقعی آن می‌شود ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان. اگر روزانه ۱ میلیون و پانصد هزار تومان درآمد داشته باشد، ۶۰۰ هزار تومان کم‌تر از هزینه‌ایست که از جیب مملکت برای او. اگر از شهرستان آمده باشد، دوری از خانواده، زندگی در شهر غریب، خوابیدن در ماشین، ترافیک و آلودگی را به همه این‌ها اضافه کنید. این ایجاد اشتغال است؟ مجموعه معضلات، مشکلات و بحران‌ها که باید مورد واکاوی قرار بگیرد، از دولت سیزدهم به دولت چهاردهم منتقل می‌شود. در حال حاضر معضلاتی هستند که اگر مورد توجه قرار نگیرند، به بحران تبدیل می‌شوند. مثل مساله آب، بی‌اعتمادی مردم به سیستم از جمله آن‌ها هستند. اگر این وضعیت با بررسی آمار‌ها مشخص نشود، کیهان هر روز می‌تواند ادعا کند یک اسب زین کرده‌ای به پزشکیان تحویل دادند. در حالی که این اسب الان در گل فرو رفته، پالونش پاره شده و خودش در حال تلف شدن است.

چه مسائل و موانعی پیش روی دولت چهاردهم قرار خواهد گرفت؟
وعده‌هایی که آقای پزشکیان مطرح کرد و منجر به پیروزی‌اش شد، می‌تواند علامتی مبنی بر این باشد که بالاخره برخی از کانون‌های اصلی قدرت احساس کردند که نمی‌شود با روش‌های پیشین ادامه داد. چرا که ممکن است به چاهی بیفتیم که خروج از آن برای هیچ کس ممکن نباشد. حتی شاید مسئله بقا مطرح بوده باشد. در سوی دیگر، آن ترس از قبضه کردن قدرت توسط آن پایگاه تندروی که پیش از این مطرح کردم، در کنار این ادراک می‌تواند باعث این شود که تا بلایایی که سر دولت خاتمی و روحانی آمد، تکرار نشود. البته جریان پایداری مدت‌هاست که نیرو تربیت کرده و بیش از یک حزب سیاسی خودشان را یک جریان فکری می‌دانند. آن‌ها در بسیاری جا‌ها حضور دارند. مثلا اگر شمای نوعی را دستگیر کنند، در آنجا هم با این تفکرات مواجه می‌شوید و نشان می‌دهد که تا کجا پیش رفته‌آند. این‌ها مسائل کشور را درک نمی‌کنند. قدرت برایشان خیلی مقدس شده. فکر می‌کنند باید منتظر بمانند این دولت زمین بخورد، بعد بیایند و کار را دست بگیرند. اما نمی‌دانند اگر دولت زمین بخورد، بعدی وجود ندارد که بخواهند کار را دست بگیرند. این سیستم بخواهد کشور را حفظ کند و خودش نیز بقا پیدا کند، باید این دولت موفق شود. پشت زمین خوردن این دولت، فقط بدبختی است و بس.

حکومتی، برانداز، اصولگرا، اصلاح‌طلب اگر فکر می‌کنند پسِ از شکست دولت پزشکیان چیزی باقی می‌ماند، خودشان را فریب می‌دهند. شکست کامل برای کشور است. با توجه به همین، فکر می‌کنم نیرو‌هایی که قصد دردسر درست کردن دارند، کنترل شوند. کیفرخواستی که برای آدمی مثل رائفی‌پور صادر شد و رسیدگی به حساب‌وکتاب‌هایش، می‌تواند نشانه‌ای از این مساله باشد و ادامه پیدا کند. البته این‌ها شاید پیچیده‌تر عمل کنند و به بحران‌آفرینی غیرمستقیم دست بزنند. این درس از تحولات ۲۵ سال اخیر باید آموخته شده باشد که تشنج اجتماعی، سیاسی و به ویژه ایجاد مشکلات امنیتی به ضرر دولت است و تندرو‌ها هیچ زیانی از آن نمی‌بینند. فعالیت مدنی با قاعده و تحلیل باید مبنا قرار بگیرد. سر هر موضوع کوچک و بزرگی نباید التهاب ایجاد شود. دیگران در کوی دانشگاه آن مساله را رقم زدند، اما مشکلات اساسی دولت خاتمی از همان جا شروع شد. سال‌های ۹۶ و ۹۸ هم به همین صورت، اما در سال ۹۸ کار از دستشان در رفت و آن اتفاقات افتاد. مطمئن باشید از پس زمین خوردن این دولت و تحولات پس از آن، انقلاب بیرون نمی‌آید، اما فاشیسم بیرون می‌آید. فاشیسمی که الزاماً دینی نیست و اتفاقاً می‌تواند ضددینی باشد و با سرکوب کار‌ها را پیش ببرد.

آقای زیدآبادی، با تمام آن چه گفتیم و شنیدیم و برای جمع‌بندی موضوع، اگر بخواهم خلاصه بپرسم، چه باید کرد؟
کشور به نقطه حساسی رسیده و چند کار اساسی باید صورت بگیرد. دولت باید مذاکرات را شروع و تحریم‌ها را لغو کند. روابط خارجی باید متوازن شود. ما خواهان به هم خوردن روابط با چین و روسیه نیستیم، اما می‌گوییم یک وزنه دیگری هم در مقابل موقعیت مسکو و پکن ایجاد بشود که بتواند کشور را از طریق ارتباط با همه قطب‌های جهانی در یک موقعیت خوب قرار دهد. قدرت چانه زنی و کسب منافع ایران را بالا ببریم. روابط با اروپا و آمریکا باید از این وضعیت خارج شود. حل این مسائل، به سرمایه‌گذاران نیز برای راه‌اندازی فعالیت‌های اقتصادی، اطمینان خاطر می‌دهد. اما وقتی همیشه نگران باشد که تهش چه می‌شود و چه در انتظار است، می‌ترسد. FATF بالاخره باید تصویب و اجرا شود. کشور نمی‌تواند روابط مالی و بانکی با کشور‌های دیگر نداشته باشد. این شرایط، سبب ایجاد فساد‌های زیادی در کشور شده است.
بحث درگیری با خانم‌ها به خاطر حجاب را یک بار برای همیشه باید حل کرد. هر صحنه‌ای که از این درگیری‌ها منتشر می‌شود، اضطراب عمومی ایجاد می‌کند. در نهایت، دستگاه سالم‌تری در بروکراسی کشور مستقر شود و تلاش کند که از طریق بالا بردن اعتماد مردم یعنی افزایش سطح آزادی‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در داخل و باز کردن این زنجیر‌های تحریم از پای اقتصاد، حال مردم را بهبود ببخشند. در سایه این وضعیت مطلوب است که دولت می‌تواند اقدام به حل مشکلاتی مثل ناترازی‌ها، آلودگی، محیط زیست و مانند آن داشته باشد. بحران آب جدی‌ست و به همان اندازه خطر فرونشست و غیرقابل سکونت شدن شهر‌ها را نباید فراموش کرد. فقط در سایه بهبود شرایط زندگی مردم، می‌شود به حل این مشکلات امیدوار بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا