تیتر یک

ببینید: زنگ خطر! / چرا امریکا، ایران را در بلوک روسیه و چین تصویر می‌کند؟

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

سرویس سیاست «انتخاب» / سید حمزه صالحی: از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی یکی از مهم‌ترین ابزارهای آمریکا و غرب برای مقابله با ایران تکیه‌بر تبلیغات و یک تصویرسازی منفی از ایران بوده است که در قالب پروژه «ایران هراسی» دنبال شده است. این موضوع در دو سطح دنبال شده است. در درجه نخست آمریکا تلاش کرده است با ایران هراسی تصویر یک کشور ناامن و پرآشوب را از ایران نشان دهد تا ضمن جهت‌دهی به افکار عمومی برای همراهی باسیاست‌های خود یک مانع بزرگ هم در مقابل قدرت نرم ایران ایجاد کند.

 

 اما مهم‌ترین بخش سیاست ایران هراسی آمریکا تلاش برای امنیتی سازی سیاست خارجی ایران و ایجاد اتحاد و ائتلاف در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای علیه ایران باهدف انزوای بین‌المللی ایران و تحت‌فشار قرار دادن آن بوده است. متأسفانه در این زمینه سیاست آمریکا اثرگذار بوده است که تحمیل تحریم‌های بین‌المللی نمونه آن است. آمریکا همچنین درمجموع توانسته است محیط همسایگی ایران را ناسازگار با منافع ایران سامان دهد. برای مثال حتی در دوره فعلی که سطح تنش‌ها بین ایران و کشورهای منطقه خلیج‌فارس کاهش‌یافته و باوجود جنگ خونین غزه که با کشتار بی‌سابقه مردم فلسطین همراه شده است تلاش‌های آمریکا برای عادی‌سازی روابط عربستان با اسرائیل که آشکارا اقدامی در جهت تضعیف موقعیت ایران است شدت پیداکرده است.

 

بعضی مقامات داخلی تصور می‌کردند که بعد از جنگ غزه عادی‌سازی روابط اسرائیل با اعراب و به‌خصوص عربستان از دستور کار خارج خواهد شد؛ به‌طوری‌که حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه فقید ایران در ۲۲ مهر ۱۴۰۲ و تنها یک هفته بعد از جنگ غزه در جریان سفر به لبنان گفته بود که «با شرایط جدید منطقه آنچه رسانه‌ها از آن با عنوان عادی‌سازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی صحبت می‌کنند به‌طور کامل از روی میز کنار رفته است»؛ اما هم‌اکنون وضعیت گویای این است که وضعیت منطقه به شکل دیگری در جریان است و عربستان که حتی در بحبوحه جنگ غزه اعلام کرده بود که روند عادی‌سازی را متوقف نخواهد کرد هم‌اکنون با شدت بیشتری مذاکرات را با میانجیگری آمریکا دنبال می‌کند. جدا از رقابت سنتی عربستان و ایران در حوزه‌های مختلف و نیز سیاست‌های جدید توسعه محور محمد بن سلمان که صلح با همه بازیگران منطقه را لازمه موفقیت آن می‌داند یک موضوع اساسی هم در تمایل روزافزون اعراب برای برقراری روابط با اسرائیل وجود دارد که می‌توان آن را در اثرگذاری سیاست ایران هراسی و تصویرسازی منفی از ایران در میان اعراب دانست که حاصل سال‌ها کار تبلیغاتی است.

 

در این میان نکته مهم‌تر این است که به نظر می‌رسد آمریکا در راستای حفظ انسجام متحدان منطقه‌ای خود و افزایش وابستگی آن‌ها به آمریکا در پی القای نقشی به ایران است که همواره به‌عنوان تهدیدی بالفعل برای همسایگان مطرح باشد. در ماه‌های اخیر مطالبی منتشر می‌شود که گویی آمریکا در پی ایجاد یک جهان دوقطبی خیر و شر است که مبتنی بر تقابل دمکراسی و اقتدارگرایی است. در رویکرد جدید واشنگتن که سویه‌هایی از آن اخیرا بروز کرده بود در یکسر طیف به‌زعم آن‌ها نیروهای دمکراتیک و صلح گرا مانند آمریکا و متحدان آن قرار دارشتند و در سوی دیگر محور اقتدارگرا و جنگ‌طلب چین، روسیه، ایران و کره شمالی که در پی بر هم زدن نظم جهانی و اخلال در روندهای مثبت جهانی ایفای نقش می‌کنند.

 

برای مثال در سوم نوامبر ۲۰۲۳ نشنال اینترست در مطلبی محور چین، روسیه و ایران را برای آمریکا بسیار خطرناک خواند و خواستار مقابله آمریکا با آن شد. هفته‌نامه نیوزویک در ۷ می ۲۰۲۴ با اشاره به نزدیک شدن چین، روسیه و ایران و کره شمالی آن را چالش مهمی خواند که باید با آن مقابله کرد؛ زیرا ممکن است به روابط آمریکا با متحدانی مانند ترکیه، هند و عربستان و اندونزی که همسویی این کشورها با آمریکا نه در کل جهان؛ بلکه فقط در مناطق خاصی وجود دارد و منافع استراتژیک آن‌ها در حفظ انعطاف و خودمختاری است هم آسیب بزند. وجود چنین مطالبی در محافل آمریکایی اگرچه همواره مسبوق به سابقه است اما هم‌اکنون شکل جدیدی به خود گرفته است. برای مثال فارین افرز در ۲۳ آوریل ۲۰۲۴ در تحلیلی تفصیلی با اشاره به ترکیب ظرفیت اقتصادی و نظامی چهار کشور چین، روسیه، ایران و کره شمالی در کنار عزم آن‌ها برای تغییر شیوه کار جهان و مقابله با آمریکا آن را یک ترکیب خطرناک قلمداد کرده بود که ایالات‌متحده و شرکای آن باید با این محور به‌عنوان یک چالش نسلی رفتار کنند.

 

اکثر محافل غربی و آمریکایی حمله روسیه به اوکراین را نقطه همکاری محور چین، روسیه، ایران و کره شمالی می‌دانند. برای مثال در مقاله مورداشاره فارین افرز آمده است: همکاری میان این چهار کشور پیش از سال ۲۰۲۲ در حال گسترش بود، اما جنگ اوکراین به تعمیق روابط اقتصادی، نظامی، سیاسی و فناوری آن‌ها سرعت بخشیده است. به‌طوری‌که حمله دوم ژانویه ۲۰۲۴ روسیه به خارکیف که خساراتی به غیرنظامیان و زیرساخت‌های اوکراین وارد کرد با سلاح‌های مجهز به فناوری چین، موشک‌های کره شمالی و پهپادهای ایران انجام شد و این سه کشور عامل توانمندسازی‌ ماشین جنگی مسکو در اوکراین بوده‌اند.

 

همان‌طور که اشاره شد غربی‌ها با بزرگنمایی بیش‌ازحد نزدیکی چین، روسیه، ایران و کره شمالی در پی تقویت و حفظ اتحاد و همگرایی بین خود و متحدان منطقه‌ای هستند. واضح است که تهدید روسیه برای اروپا یکی از مهم‌ترین عوامل اتحاد فرا آتلانتیک بوده است؛ اما درست درزمانی که به نظر می‌رسید روابط مسکو اروپا با احداث خطوط لوله انرژی مانند نورد استریم در حال گسترش و تقویت بود و نگرانی‌های سنتی اروپا از سمت روسیه در حال کاهش بود؛ حمله پوتین به اوکراین همه‌چیز را برعکس کرد و باعث شد پیمان ناتو که همه از تضعیف و حتی فروپاشی آن سخن می‌گفتند به شکل بی‌سابقه‌ای تقویت شد و حتی دو عضو جدید (فنلاند و سوئد) به آن اضافه شوند به‌گونه‌ای که به نظر می‌رسد تصویر تهدید دائمی روسیه برای اروپا مجدداً و برای بلندمدت احیا و تثبیت‌شده است.

 

تهدید چین برای کشورهای شرق آسیا که تقریباً با همه آن‌ها اختلاف سرزمینی دارد و نیز اعلام آمادگی دائمی برای حمله به تایوان و نیز سیاست هژمونی گرایی در محیط همسایگی خود این ابزار را برای آمریکا فراهم کرده که حداقل در ابعاد زیرساختی و تکنولوژیک یک اتحاد مهم تشکیل دهد و چین را به‌عنوان یک تهدید معرفی کند. برای نمونه تشکیل یک قلمرو دیجیتال توسط کشورهای منطقه و محاصره تکنولوژیک از نمونه‌های موفق سیاست تصویرسازی آمریکا در شرق آسیا است. در این میان عامل کره شمالی به‌عنوان متحد چین که با تکیه‌بر سلاح‌های اتمی همسایگان به‌خصوص کره جنوبی و ژاپن را تهدید می‌کند یک ابزار کاربردی برای آمریکا در اجرای سیاست‌های خود در شرق آسیا بوده است.

 

اما به نظر می‌رسد در سوی دیگر آمریکا در پی ایجاد یک تصویر جدید از ایران برای کشورهای منطقه است که شاید بتوان آن را مشابه تصویر روسیه در نزد اروپایی‌ها دانست. اگرچه سیاست ایران هراسی آمریکا در طول ۴ دهه گذشته بر همین مبنا استوار بوده است؛ ولی به نظر می‌رسد آمریکا در سری جدید سیاست ایران هراسی خود بجای تکیه عمده بر ستیز ایدئولوژیک و مخالفت با حکومت ایران بیشتر خودِ ایران را به‌عنوان تهدید مطرح می‌کند. درواقع در کنار هم قرار دادن ایران، روسیه و چین در راستای القای این مسئله است که ایران به‌خودی‌خود فارغ از اینکه چه حکومتی در رأس کار باشد یک تهدید وجودی برای منطقه است. این موضوعی است که دولت جدید ایران که به زودی کار خود را آغاز می کند به آن توجه ویژه‌ای نشان دهد.

 

برای مثال بلومبرگ در ۱۴ آوریل ۲۰۲۴ نوشت «چین، روسیه و ایران در پی احیای عصر امپراتوری‌ها هستند» در این مطلب با اشاره به ایران آمده بود که ایران از نیروهای نیابتی، موشک‌ها و ابزارهای دیگری که در اختیار دارد برای ایجاد حوزه‌ای از نفوذ که بخش‌هایی از امپراتوری قدیمی ایران را در برمی‌گیرد، استفاده می‌کند. در ادامه آورده است که بعضی امپراتوری‌ها مانند ژاپن، آلمان و انگلیس هرچند با اکراه وضعیت مدرن را پذیرفتند؛ ولی کشورهای دیگر ازجمله ایران مصمم به احیای عظمت گذشته خود هستند. آن‌ها می‌گویند ایرانیان یک ایران بزرگ‌تر را تصور می‌کنند که نه‌تنها بین‌النهرین، بلکه قفقاز و بیشتر آسیای مرکزی و جنوبی را نیز شامل می‌شود.

 

واقعیت این است این‌گونه تبلیغات و تصویری سازی از اهداف ایران می‌تواند در نزد کشورهای منطقه تصویر یک کشور ماجراجو و متخاصم ایجاد کند که در صورت تداوم آن بر روابط همسایگی و منطقه‌ای ایران تأثیر بسیار منفی خواهد گذاشت. این موضوعی است که دولت رئیس جمهور منختب باید آن را مد نظر داشته باشد و برنامه مهمی برای ارائه تصویر جدیدی از ایران به منطقه و جهان در پیش بگیرد که بتواند تصویرسازی منفی که با شدت بیشتری نسبت به گذشته از ایران در حال برساخته شدن است را خنثی کند. دولت پزشکیان که به زودی عهده‌دار اداره کشور خواهد شد ضمن اینکه باید احترام و اهتمام خود را برای تقویت و گسترش روابط با حوزه تمدنی ایران یا همان ایران فرهنگی نشان دهند؛ ولی درعین‌حال باید تلاش‌هایی که در پی القا و نسبت دادن سیاست توسعه‌طلبانه ارضی به ایران هستند را ناکام بگذارند. چین و روسیه دو قدرت بزرگ هستند که شیوه رقابت و تقابل آن‌ها با آمریکا در سطح جهانی است و ابعاد فرا منطقه‌ای دارد.

 

درحالی‌که ایران به‌عنوان یک قدرت متوسط منطقه‌ای نباید در دام وسوسه قرار گرفتن در محور روسیه و چین بیفتد. تهران باید با در نظر گرفتن سوابق اقدامات روسیه و چین علیه ایران که نمونه بارز آن صدور قطعانامه های تحریمی علیه ایران و بدتر از آن همراهی آنها با فشار حداکثری ترامپ علیه ایران بود خود را متعهد به یک بلوک قدرت نکند تا بتواند ابتکار عمل را در سیاست خارجی خود حفظ کند. مخصوصا اینکه  چین و روسیه در دو سال گذشته با حمایت از ادعای واهی امارات در مورد جزایر سه گانه نگاه ابزاری خود را به روابط با ایران به عنوان یک کارت بازی در روابط منطقه ای و تقابلشان با غرب نشان داده‌اند. این یک واقعیت است که همراهی یکطرفه با این دو کشور هزینه‌ای در سطح جهانی بر کشور تحمیل می‌کند؛ ولی آورده‌های منطقه‌ای آن را هم محدود می‌کند. ایران باید با تقویت توازن در روابط خارجی خود با شرق و غرب سیاست تصویرسازی جدید آمریکا علیه ایران را ناکام بگذارد و سپس با زندگی در شکاف از فرصت تعارض ابرقدرت‌ها در مسائل مختلف جهانی و منطقه‌ای به نفع خود بهره‌برداری کند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا