چرا بالگرد رئیس جمهور در باغ گردو فرود آمد؟

پنجمین صفحه اینستاگرامی است که راه انداخته. چهارتای قبلی به دلیل گذاشتن عکس سردارسلیمانی و فعالیت فرهنگی-انقلابی توسط اینستاگرام بسته و از دسترس خارج شده اند. به همین دلیل تعداد زیادی از دنبال کنندگان صفحه اش را از دست داده با این حال می گوید: «مردم، خودشان در فضای مجازی می گردند و پیدایم می کنند. به این نگاه نکنید که رسانه های دشمن با دامن زدن به شایعه و شبهه دنبال تفرقه اند. به این نگاه کنید که مردم عاقلند. دنبال حقیقت می گردند. باید با عکس، فیلم و تولید محتوای به موقع پاسخگوی ابهام ها بود.»

«محمدحسین فرجی» متولد سال ۱۳۶۴و جهادگر آتش به اختیاری است که در گروه جهادی «راه سلیمانی» شهر تهران و «یا حسین» شهرستان بندرگز فعالیت می کند. با عکس و محتواهایی که از فرآیند امداد و نجات در حوادثی مانند سیل اخیر تهیه می کند، توانسته تا حدی پاسخگوی مردم باشد.

حال و هوای امدادی منطقه

تجربه حضور در سیل آق قلا و حوادث دیگر را دارد. فلسفه حضورش در این مناطق، هم کمک به امداد و نجات است هم ثبت وقایع به صورت مستند. با او در شرایط خاصی گفتگوی تلفنی می گیرم. هر یک ساعت یکبار فقط به اندازه چند دقیقه صحبت کوتاه. روی موتور نشسته است. باید مدام برای ثبت لحظات امداد و نجات به نقاط مختلف بروند. پس تماس و مکالمه قطع می شود تا فرصت بعدی. از طرفی آنجا امکان شارژ تلفن همراه کم است و نباید ذخیره باطری گوشی تمام شود. صدای دستگاه ها و امدادگران جهادگری که در صحنه اند، بی وقفه بین مکالمه مان می پیچد و درک حال و هوای آنجا را ملموس تر می کند.

 

از این گردنه هم رد می شویم

پاوربانک های شارژ باطری مال خودش نیست و در تصویری نوشته که می ترسد، بیفتند توی گل و لای سیل. به تلفن همراهی که دارد، فکر می کنم. تلفنی که دست هرکدام از ما یکی اش هست چه بسا بهتر از مال او. می گویم که تلفن همراهش حسابی زکاتش را پس داده؛ با همان توانسته امید ببخشد. آگاهی بدهد و پاسخ شبهه و شایعه ها را در حد توان خودش، فرجی می گوید: «ما پویش های ثابتی داریم. مردم پای کارند الحمدلله. همین جا که هستم با همین تلفن همراه کارهای لازم برای توزیع گوشت قربانی اول ماه قمری بین خانواده های شهرهای مختلف را پیگیری کردم. نذر نان پنجشنبه هر هفته را هم. ما این کارها را با کمک مردم انجام می دهیم. خیلی ها گمنام کمک می کنند. سنگ از جلوی پای مردم بر می دارند. هر کس هر کاری برای مردم انجام بدهد، برنده است. ما مردم خوبی داریم، دشمن می خواهد بدی ها را نشان بدهد با همدلی و تبیین از این گردنه هم عبور می کنیم به یاری خدا. هر کس با هر وسیله ای که می تواند. من هم با این گوشی.»

شایعات قدیمی برای سیل جدید!

فرجی اکنون(به وقت مصاحبه ما) در روستایی سیل زده از منطقه فیروزکوه است. در یکی از استوری هایش یاد خدمت در سیل آق قلا را زنده می کند، همان مداحی معروف میان سیل که رسانه های معاند سعی در تمسخر کردند و خواستند بگویند گروه جهادی شیعه وسط سیل روضه گرفته و به داد مردم اهل سنت نمی رسد. همان که اتفاقاً رسانه های دست خالی دشمن دوباره آن را بازنشر کرده و ادعا می کنند که این مداحی مربوط به سیل اخیر یزد، فیروزکوه و … است. عده ای کم اطلاع فریب می خورند و عده ای هوشیار هم در قسمت نظرات از خجالت مسئول صفحه در می آیند که این فیلم مربوط به قدیم است…/باز، همین گروه ها هستند که کف میدان خدمت می کنند شما چی، فقط بلدی ایراد بگیری؟…/چه سودی می برید از این همه نمک به زخم مردم پاشیدن؟ و…

مردم، حیرت زده ات می کنند

جایی از گفتگو می پرسم که آقای جهادگر خانه به دوش، این غم سیلاب نداشتن یعنی چه؟ سیل زدگان غمزده چطور با این ماجرای مهیب؛ به گل نشستن زندگی شان در کمتر از چند ساعت کنار آمده اند؟ دل ما آنجاست، نگرانیم؛ برایمان صادقانه از احوال مردم بگویید. پاسخش جالب است: «جایی در یکی از استوری هایم نوشتم که کسی بعد از کسی نمرده اما خیلی ها بعد از خیلی ها زندگی نکردند. مردم شرایط سختی دارند. در همین بلا و داغ هم اما به لطف خدا خیلی هایشان خوب بلدند آدم را حیرت زده کنند. پرچم های سیاهی محرم، سر در خیلی از همین خانه ها هست. بعضی عزای عزیزانشان با عزای حسینی یکی شده اما به جای اینکه بگویند این بلا از کجا نازل شد یا امام حسین(ع) چرا هوای ما را نداشت؟ و… می گویند: خدا دارد امتحانمان می کند. اینجا وسط همین معرکه، اعتقادات ما را قوی تر می کنند همین مردمی که کمرشان زیر بار سیل خم شده است.»

هرچه خاکی تر، آماده تر!

این جهادگر جوان با تلفن همراهی که دارد، محتوای مصور و متنی می سازد. از طریق دایرکت به سئوالات مردم درباره سیل اخیر و اوضاع امداد و نجات، شبهه ها، احوال مردم و نقاط قوت و کاستی ها پاسخ می دهد. پای یکی از استوری هایش جمله ای نوشته که مختصر و مفید، شرح روحیاتی است که دارد: یک روز مهمان این خاک و گل می شویم. یعنی آمده تا خودش را آماده آن روز بزرگ کند.

وقتی قرار می شود در این باره توضیح بدهد، صدایش کمی نم بر می دارد، بغضش را حتی پشت تلفن هم می توان حس کرد: «همسر شهید بلباسی بعد از شهادتش خوابش را دیده و پرسیده بود که آن دنیا چه چیزی بیشتر از همه به دردش خورده؟ شهید گفته بود که هیچ چیز به اندازه خدمت به مردم اینجا دستم را نگرفت. خدا بنده هایش را خیلی دوست دارد. بنده های رنج کشیده، مصیبت و محنت دیده را خیلی بیشتر. مردمی که اینطور زندگی شان به گل سیل نشسته که دیگر حتماً برای خدا خیلی عزیزترند. کوچکترین کار در این گل و لای پیش خدا حرمت دارد. من هم یک شعار برای خودم دارم؛ هرچه خاکی تر، بهتر و آماده تر!»

همسرم راهی ام می کند

می پرسم اینطور که ساک بسته است برای آخرت یعنی میلی به زندگی ندارد، پدر سه فرزند شیرین و کوچک و همسر بانویی جوان؟ باید توضیح بدهد که چطور یکجا جمع می کند شوق زیستن و هر لحظه آماده رفتن بودن را: «همسرم روحیه و تقوای خوبی دارد. هربار که اتفاقی می افتد، جلوتر از اینکه بخواهم با او در میان بگذارم. می بینم خودش لباس هایم، لوازم مختصر و ابزار کارم را آماده کرده است. مثل هر زنی شوهرش را دوست دارد و با من در تماس است. احوالم را می پرسد و نکته هایی را یادآوری می کند که مواظب سلامتی ام باشم. خوب بلد است چطور روحیه بدهد. من عاشق خانواده و فرزندانم هستم. شیرین تر از اولاد برای پدر و مادر داریم؟ پس اینجاییم برای اینکه در دل خانواده های سختی دیده امید به زندگی را زنده کنیم. حالا آرزوی شهادت هم داریم اگر خدا توفیق بدهد.» خانواده اش برای دلگرمی در این راه جهادی سری هم به او زده اند و می گوید: «وروجک ها به دیدن پدرشان تا نزدیکی های ما آمدند و خیلی خوشحالم کردند.»

وقتی باغ، باند فرود شد…

در تصاویری که از حضور رئیس جمهور در روستای مزداران فیروزکوه منتشر شد، فضای سبزی که بالگرد در آن فرود می آید، توجهم را به خود جلب می کند. به نظر می رسد، آن اطراف یک باغ با درختان میوه باشد. فرجی در شرح این تصاویر، ماجرای جالب یک بانو را روایت می کند: «وقتی خبر دادند آقای رئیسی می خواهد از منطقه سیل زده و روند امداد و نجات، بازدید کند باید جایی مناسب برای فرود بالگرد او و مسئولان پیدا می کردیم. سیل، بافت منطقه را بهم زده بود. بابت رسیدگی به خواسته اهالی و فهرست کردن نیازهای سیل زدگان در روستا می چرخیدیم.

قبلاً با خانمی صحبت کرده بودم که حجاب کاملی نداشت. کامل به حرفهایش گوش دادم. رفت با حجاب کامل تر برگشت. متوجه شده بود می خواهم نماز بخوانم. برایم با همان امکانات موجود، سجاده پهن کرد. وقتی به او گفتم دنبال فضایی شبیه باغ او هستیم برای فرود بالگردها اما مرددیم که درختان میوه  آسیب نبینند و میوه ها ناررس نریزند، با لحن محکمی گفت: اگر رئیس جمهور آمده به کار مردم رسیدگی کند، چرا باید مخالفت کنم و نگذارم. بگویید همین جا فرود بیایند.»

جهادگر عکاس می گوید که عکس های خوش کیفیتش را با همان تلفن همراه می گیرد. عکاسی هم نخوانده و دوره ندیده اما از قضا قاب و لعاب عکس هایش بویژه در شرایط بحران، تحسین برانگیز است: «به رئیس جمهور گفتم که این خانم از خودگذشتگی کرد و اجازه داد، بالگردها در باغش بنشیند و بخشی از محصولاتش نارس و به واسطه همین فرود و پروازها ریخت تا کار مردم لنگ نماند.»

فرق بین خادم و خائن معلوم است

درباره شایعه حضور نیروهای جهادی و مسئولان چکمه پوشی که برای گرفتن عکس سلفی و خودنمایی آمده بودند، می گوید: «ما و مردم که وسط معرکه ایم و خودمان این صحنه ها را از نزدیک می بینیم، واقعاً این حرف­ها برایمان مسخره است. از روزی که رسیده ام تا همین امروز که روز سوم است، هنوز چکمه ندارم، وقت هم ندارم دنبال چکمه بگردم. اگر کسی هم چکمه پوشیده برای بازدید و رسیدگی در مناطقی است که گل چسبنده دارد. ما یعنی خود نیروهای امداد و نجات و مردم می دیدیم که مسئولان در اولین بزنگاه خودشان را رساندند. استاندار خودش با موتور نیروهای امدادی را جابجا می کرد. پاهایمان تا زانو خیس بود. شب ها با بدن خیس از باران و سیل، در حسینه و مسجد روستا استراحت می کردیم. نه خبری از بالشت بود نه پتو و نه… روی زمین سرد از شدت سرما چادر نمازهای قسمت زنانه مسجد، پرده ها و فرش ها را روی خودمان می کشیدیم شاید کمی گرم شویم اما سرما نمی گذاشت پلک روی هم بگذاریم.»

… گم نگردد دختری

یکی از اخبار ناراحت کننده که درباره سیل روستای مزداران فیروزآباد منتشر شد، فوت یک مادر دختر در ویلایشان بود. پیکر مادر همان ساعات اولیه پیدا شد اما پیکر دختر نه! فرجی درباره این موضوع که کم دستاویز اخبار کذب، زرد و شایعه دشمنان انقلاب قرار نگرفت با اشاره به یک عکس که استوری کرده بود، توضیح می دهد: «صد پسر در خون بغلتد، گم نگردد دختری…همه نیروهای امدادی پای کار بودند تا بتوانند پیکر مادر و دختری که به ویلایشان آمده بودند را پیدا کنند. بعد بین کار می دیدم یک عده در فضای مجازی ایراد می گرفتند چرا دیوار ویلا را با لودر تخریب کردیم. سیل تا  میانه دیوار طبقه دوم آمده بود.

اگر کف طبقه دوم؛ سقف طبقه اول را بر نمی داشتیم، نمی شد پیکر دختر خانم را پیدا کرد. یک عده نمی دانند و ایراد می گیرند که عیبی ندارد ما روایت و اطلاع رسانی می کنیم. یک عده و رسانه های دشمن اما هدفشان صفر کردن زحمات بقیه، تحقیر و تخریب روحیه مردم و نیروهای امدادی است که با اطلاع رسانی درست، کلکشان به لطف خدا نقش برآب می شود. یک نکته مهم من به شما بگویم این سیل شاید در نگاه اول بلا بود اما فرصتی شد برای اینکه خادمان، خدمت و جای خود را در قلب مردم باز کنند و خائنان خودشان را رسوا.»

چرا این سیل ویرانگر بود؟

درباره اینکه کی و چطور خودش را به سیل زدگان رسانده و نقاط قوت و ضعفی که در این سیل و امداد و نجات دیده، می پرسیم. فرجی که قبلاً در سیلاب آق قلا هم حضور داشته، می گوید: «سیلاب نوروزی گرگان و آق قلا، بیشتر آب ماندگی بود. یعنی باید فضایی برای تخلیه آب پیدا می شد. اینجا اما سیل ویرانگر و خروشان بود. به جز گل و لای، اجسام زیادی را با خود جابجا کرده بود. مثلاً یخچال یک خانه از کوچه بالایی سر از محوطه حسینه پیدا کرد. دیوار و حتی سقف طبقه اول برخی خانه ها و خودروها بین گل و لای گرفتار شده بود. رانندگانی از ترس سیل مهیب خودرویشان را رها و فرار کرده بودند. بنابراین کار امداد و نجات واقعاً سخت و نفس گیر بود. باید اما بگویم شکرخدا اتحاد خوبی بین نیروها بود، فارغ از نام و ادعا بدون خستگی خدمت می کردند. بومیان هم وقتی می دیدند نیروها و مسئولان پای کارند، خودشان هم کمک می کردند. این سرعت امداد و نجات را بهتر کرد، خوشبختانه.»

سیلی مهیب بعد از چند دهه

فرجی از ساعات نخست امداد و نجات می گوید، ساکن تهران است. حوالی بامداد سیل در روستای امامزاده داوود راه افتاد و او ساعت نخست صبح خودش را به منطقه رسانده بود: «تخریبی که در این حوادث می بینیم متاسفانه ناشی از رعایت نکردن حریم رودخانه، کوه و جنگل، بهم زدن حریم محیط زیست است تا خود آن. در روستای امامزاده داوود خانه های بالایی روستا کمتر آسیب دیده بودند اما مغازه، کافه و رستوران ها که درست وسط تنگه کوهستانی قرار گرفته بودند و البته محوطه آستان امامزاده، آسیب دیده بودند.

در مزداران هم ریزش کوه به دلیل از بین رفتن پوشش گیاهی کوه و سست شدن خاک کوه به دلیل بارندگی حجم تخریب را بالا برده بود. قدیمی های روستا حتی پیرمردهای ۶۰ ساله می گفتند که به عمرشان چنین چیزی ندیده بودند. اگر حریم طبیعت حفظ شود، تخریب چنین حوادثی کمتر می شود. ما آهسته، آهسته این حریم را نقض می کنیم و طبیعت یکباره خشم خود را به رخ می کشد. متاسفانه درختان، محصولات مردم و باغ های کشاورزی هم کم آسیب ندیدند.»

وقتی عکس ها حرف می زنند

بین عکس هایش چند فریم، خلاقانه ترند و حال خوبی نصیب بیننده می کنند. مثل عکسی که از کفش و چادر گل آلود یک خانم مسئول و پای کار ثبت کرده: «خانم اختری معاون وزیر کشور به جز بازدید، سراغ خانواده های داغدیده هم رفت تا تسلایشان بدهد.»

بعضی جاها که حساسیت اینستاگرام به عناوینی مانند سپاه، نام سردار سلیمانی و… را درک از واژه های جایگزین استفاده کرده و نوشته: «سلبریتی ها در حال خدمت، در حال امداد و نجات و…» گاهی هم به کنایه عکسی از واقعیت های کار جهادی و پوچ بودن شایعه افکنی به اشتراک گذاشته تا بیننده خود، قضاوت کند. مثل جایی که عکس نان و پنیر یا نان و تن ماهی را به عنوان یک وعده غذایی نیروهای دواطلب گذشته است.

یکجا هم رأفت نیروهای امدادی با حیوانات را در یک قاب ثبت کرده تا به رخ حامی نمایان حقوق حیوانات بکشد، همان جایی که نیروهای امداد و نجات یک توله سگ سفید را از سیل نجات داده اند یا آنجا که امدادگران، تن گلی سگ های زنده یاب را می شویند و به آب و غذایشان می رسند تا حیوان خسته، جانی دوباره بگیرد.»

حضور مسئولان، تسکین بود

مردم از مرکز حادثه دورند. دلشان آشوب است که آنجا چه می گذرد و هموطنان حادثه دیده در چه حالند؟ عده ای از همین آشوب دل مردم سوءاستفاده می کنند مثل سیل اخیر. فرجی درباره روایت برتر و علاج این هجمه می گوید: «باید وسط میدان بود. کارهایی که انجام می شود را به مردم نشان داد. من با تلفن همراهم و یک دست کفش و لباسم برای همین اینجایم. در کنار کاردرست و بی ادعاترین خادمان مردم که از همان ساعات اول در لباس هر نهادی خودشان را برای کمک به مردم سیل زده به روستای امامزاده داوود و مزداران فیروزکوه رساندند.

وقتی استاندار از دقایق اول خودش را رسانده و هنوز هم در لباس گلی خدمت می کند وقتی وزیر کشور می آید و معاون اول یا خود رئیس جمهور هم باید باشیم، بنویسیم و بازنشر کنیم. نفس حضور مسئول و نیروی جهادی این است که مردم آنها را نزدیک، دلسوز و در حال چاره جویی برای مردم ببینند. این را من نمی گویم از دهان خود مردم شنیدم که حضور مسئولان تسکین بوده. حس آرامش و اطمینان پیدا کردن، مهم است. خودم دیدم آقای مخبر به فردی که از ناراحتی فریاد می زد که کافه امامزاده را به دنبال پیکرها بکنند گفت که اینجاست بدون منت و تا مشکل رفع نشود، نمی رود. هر تعداد سگ زنده یاب و تجهیزات هم لازم باشد برای پیدا کردن عزیزان مردم تأمین خواهد شد.»

این جنگ، نابرابر است

در تمام دنیا یک جور سیل می آید و اینجا در کشور ما دو مدل! یکی خود سیل و دیگری سیل شایعات. وقتی مثلاً در فرانسه، آلمان و… سیل راه می افتد مانوری از عجیب ترینها صف می کشد در فضای مجازی. اینکه خیابان هایشان جاذب آب است، مسئولانشان همان دقایق اول رفته اند برای کمک. اجازه نمی دهند جزئیات چندانی از آسیب ها منتشر شود.

نسبت به ما اما جور دیگری اند تا دلشان بخواهد جزئیاتی از یک واقعه بازتاب می دهند که مبادا ناامیدی و غمی از دست کسی در برود. این، جنگ راویتی تمام عیار اما ناعادلانه است. فرجی می گوید: «ما تلاش می کنیم، خدا هم کمک می کند و برکت می دهد. امیدوارم به زودی از دوباره آباد شدن مزداران عکس بگیرم.»

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا