سیاسی

پروژه نفوذ؛ از کشمیری تا علیرضا اکبری

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

سرویس سیاست انتخاب: در مدت اخیر توجه به مهار پدیده نفوذ بار دیگر از سوی کارشناسان، رسانه‌ها و حتی چهره‌ها و مسئولان سیاسی بسیار مطرح می‌شود. وقتی به ۱۴سال اخیر نگاه می‌کنیم با ترورهای زیادی مواجه می‌شویم که به گفته بسیاری رد نفوذ در انجام آن ترورها دیده می‌شود.

۲۲ دی ۱۳۸۸ بود که بمبی در قیطریه تهران در ساعت ۷:۳۰ صبح به خودروی مسعود علی‌محمدی، دانشمند هسته‌ای و استاد فیزیک دانشگاه تهران که در حیاط خانه‌اش پارک بود، وصل می‌شود و وقتی علی‌محمدی، سوار خودرو می‌شود و آن را روشن می‌کند، خودروی او منفجر می‌شود. شدن انفجار به حدی بوده که آسیب‌هایی به ساختمان مجاور هم وارد می‌شود.

در آذر سال ۸۹ هم مجید شهریاری و فریدون عباسی، دو تن از استادان فیزیک دانشگاه شهید بهشتی، در معرض ترور به وسیله بمب‌گذاری واقع شدند که در این ترور شهریاری به شهادت می‌رسد اما عباسی وقتی متوجه می‌شود موتورسواری بمبی به اتومبیلش وصل کرده از خودروی در حالت حرکت به بیرون می‌پرد و زنده می‌ماند. مقامات آمریکایی پس از این ترور تأیید کردند که سازمان منافقین تحت حمایت اسرائیل مسئول این ترور بوده است.

در ۲۱ دی سال ۹۰ هم مصطفی احمدی روشن، معاون بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز اصفهان، وقتی از منزلش خارج می‌شود، موتورسواری ناشناس بمبی مغناطیسی به خودروی شخصی‌اش می‌چسباند و او را در مقابل دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه ترور می‌کند. او به همراه یکی از کارمندان خود به نام رضا قشقایی به شهادت رسید.

داریوش رضایی‌نژاد، دانشجوی دکترای مهندسی برق دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی هم در یکم مرداد سال ۹۰ با اصابت پنج گلوله در مقابل منزلش ترور شد.

محسن فخری‌زاده، یکی از مهم‌ترین چهره‌های هسته‌ای ایران هم در هفت آذر ۹۹ در شهر آبسرد در شهرستان دماوند ترور شد. به نحوی که در ابتدا یک نیسان در کنار خودروی فخری‌زاده منفجر شد و بعد از خودرویی در آن سوی جاده به سمت خودروی فخری‌زاده تیراندازی شد.

در همه این ترورها رد پای نفوذ عوامل بیگانه دیده می‌شود؛ چنانکه در دوران ترورهای اواخر دهه هشتاد آمریکا رسما اعلام کرد که این ترورها توسط سازمان منافقین با حمایت اسرائیل به وقع پیوسته است.

مقوله نفوذ البته فقط به وقوع ترورها در بیش از یک دهه اخیر نیست بلکه بسیاری از اطلاعات محرمانه، سری یا به کلی سری از سوی عوامل نفوذی به بیرون مرزها برده شده است و مشخصا در مسیر فعالیت هسته‌ای ایران همین دست نفوذها باعث ایجاد خلل‌های زیادی در همه این سال‌ها شد.

ابوالفضل ظهره‌وند، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، اخیرا در گفت‌وگویی صریحا به وجود نفوذ در کشور اشاره کرد و گفت: «این‌ها [اسرائیل] در داخل تهران و ایران شبکه نفوذ دارند؛ زیرا ایران کشور بزرگی است و اسرائیلی‌ها عناصر شروری در ایران دارند که با آن‌ها همکاری دارند و در شبکه موساد خودشان را تعریف کرده‌اند».

حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم هم سخنی مشابه را بیان می‌کند و می‌گوید: «باید به سناریوی نفوذ توجه کرد».

روح‌الله قرهی، مدیر حوزه علمیه، مدیر حوزه علمیه «امام مهدی(ع)» حتی پارا فراتر نهاده و گفته است: «نفوذی‌ها به بدنه انقلاب و حتی به جامعه روحانیت راه پیدا کرده‌اند».

گرچه در مقاطع مختلف درباره وجود شبکه‌های نفوذ در کشور تردیدهایی مطرح شده است اما آنچه مشخص است آن است که از ابتدای انقلاب تا امروز پدیده نفوذ وجود داشته است و نمی‌شود آن را انکار کرد.

محمدرضا کلاهی یکی از عوامل نفوذی در حزب جمهوری اسلامی بود که به عنوان کادر فنی تجربی در این حزب کار می‌کرد و گفته می‌شود که او بمب را به مقر حزب برد و باعث انفجار این حزب و شهادت بسیاری از نیروهای انقلاب از جمله شهید بهشتی شد. کلاهی از اعضای سازمان منافقین بود.

مسعود کشمیری از اعضای منافقین بود که در ابتدای انقلاب مسئولیت بالای جانشینی دبیر شورای عالی امنیت ملی را برعهده داشت. او عامل اصلی انفجار در دفتر نخست‌وزیری در هشت شهریور سال ۶۰ بود.

عباس زریباف هم از اعضای بلندپایه سازمان منافقین بود که به عنوان عامل نفوذی در اطلاعات سپاه وارد شده بود. در واقع پس از پایان ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در سال ۵۹ تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام که عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران بودند، واحدی به نام اطلاعات سپاه را تشکیل دادند. عباس زریباف به دلیل حضور خود در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا توانست در میان این جمع نفوذ کند و عضو واحد اطلاعات موسوم به «ستاد تهران» شود که مسوولیت اصلی آن برخورد با گروهک‌های ضدانقلاب و در رأس آن‌ها، منافقین بود. او در زمان برخورد سپاه با خانه‌های تیمی منافقین به دفعات قبل از عملیات‌های گوناگون زمان و اطلاعات این حملات را در اختیار سازمان منافقین قرار می‌داد.

محمود فخارزاده کرمانی کارمند دادستانی انقلاب بود که بعد از ترور آیت‌الله قدوسی مشخص شد که عامل ترور فخارزاده بوده و او عامل نفوذی در دادستانی بوده است.

جواد قدیری هم یکی دیگر از نمونه‌های نفوذ بوده است؛ او که از اعضای قدیمی و مهم سازمان منافقین بود توانست در کمیته انقلاب مستقر در اداره دوم ارتش نفوذ کند که بعد از ترور نافرجام آیت‌الله خامنه‌ای در شش تیر سال۶۰ متواری شد و از کشور فرار کرد. او همچنین در سرقت اسناد مربوط به کودتای نوژه نیز دست داشته است و بعدتر مأمور هدایت عفت غنی‌پور از سوی منافقین برای ترور امام خمینی بود.

چنین نفوذی‌هایی در استمرار تاریخ انقلاب هم وجود داشتند که برخی از نفوذی‌ها شناسایی و دستگیر و برخی هم از کشور گریختند. یکی از آخرین نمونه‌هایش علیرضا اکبری بود. او که سابقه مسئولیت در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست‌جمهوری و معاونت در وزارت دفاع را برعهده داشت و از قضا یکی از منتقدان تند و تیز برجام و گسترش روابط بین‌المللی بود، نفوذی از آب درآمد. اکبری در ۸۱ از وزارت دفاع بازنشسته شد و در سال ۸۸ -به‌علت آنچه گفته می‌شد «بیماری»- به لندن رفت. او پس از ده سال در اوایل دهه ۹۰ شهروند بریتانیا شد. اکبری یک‌بار در سال ۸۷ به اتهام جاسوسی بازداشت اما به قید وثیقه آزاد شده بود. او سرانجام در سال۹۱ به ایران آمد و بازداشت شد. در نهایت وزارت اطلاعات ایران در ۲۱ دی سال ۱۴۰۱ در اطلاعیه‌ای او را «یکی از مهم‌ترین عوامل نفوذی سرویس جاسوسی انگلیس در مراکز حساس و راهبردی کشور دانست و متعاقبش در دادگاه محکوم به اعدام شد که همین حکم درباره او اجرا هم شد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا