پاشنه آشیل دولت: اشتباهگرفتن ماهی با قورباغه


محمدرضا بیاتی؛ سرویس سیاست انتخاب: گفتمان اصلاحطلبی در تاریخ سیاسی جهان بر اساس ایدهای چندوجهی بنا شده است؛ از باور به تغییرات و پیشرفت تدریجی، استفاده از روشهای مسالمتآمیز و عدم خشونت، تا یافتن راهحلهای عملی و قابل اجرا یا عملگرایی؛ در این رویکرد، تعامل با مخالفان، و حتی دشمنان، از طریق گفتوگو و توافق بر سر حداقلها، بخشی از عملگرایی ضروری اصلاحطلبانه تلقی میشود و میکوشد مخالفان را متقاعد، و با خود همراه کند.
ریشههای فلسفی گفتمان اصلاحطلبی را -برمبنای آرمانهای آزادی، برابری و خردگرایی- میتوان در پراگماتیسم، لیبرال و سوسیال دموکراسی ردگیری کرد؛ البته نه فقط با نگاهی فلسفی که رویکرد اخلاقی اصلاحطلبان تاریخ نیز همواره نقش چشمگیری در انگیزههای آنان داشته است؛ باور به مسئولیت اخلاقی افراد و نهادها در برابر جامعه، مثلاً بر پایهی ایدهی تعهد اجتماعی کانت، و تلاش برای دستیابی به خیر عمومی، یکی از سویههای نظری اصلاحطلبی است. اما ریشههای مذهبی این گفتمان نقش پُر رنگتری در اصلاحطلبی ایرانی داشته است. در مسیحیت، پروتستانتیسم جنبشی اصلاحطلبانه بود که سعی کرد با خوانشی مدرن و تفسیری جدید از متون دینی، مسیحیت را با شرایط تازه تطبیق بدهد و تعارضات را حل و فصل کند. در ایران نیز از دههی هفتاد شمسی، بنابه اقتضائات جدید، این رویکرد آغاز شد با اینحال از همان آغاز یک برداشت نادرست از سویهی اخلاقیِ اصلاحطلبی وجود داشت. البته اشاره این یادداشت به کسانی نیست که با لباس اصلاحطلبی صرفاً سودای سخیف قدرت را داشتند بلکه مقصود محمد خاتمی در جایگاه نمادِ با اصالت این جنبش است و برخی دیگر از نظریهپردازان و سیاستمدارانی است که صادقانه دغدغهی اصلاحات را داشتند.
اما پاشنهی آشیل آنها در سویهی اخلاقیِ اصلاحطلبی چه بود؟ در اشتباه گرفتن اخلاق فردی با اخلاق سیاسی، و تعمیم نادرست اولی به دومی، گویی که باور داشتند میتوان مستقیماً از درون الگوهای اخلاق فردی یک الگوی اخلاق سیاسی بیرون کشید و سیاستی اخلاقی ساخت و مشکلات مناسبات قدرت را رفع و رجوع کرد. خطایی که میتوان آن را با یک عبارت عامیانه یا ضربالمثل مهجور توصیف کرد: اشتباه گرفتن ماهی با قورباغه! بله هر دو آباند ولی این کجا و آن کجا! مثل اشتباه گرفتن یک رُمان با کتابی علمی، یا پرنده با هواپیما؛ خطایی فاحش که گاهی شمایلی سادهلوح از یک سیاستمدار اخلاقی در افکار عمومی میسازد.
به گمان نگارنده، جابهجایی اخلاق فردی با اخلاق سیاسی را میتوان با تفاوت دو واژهی اخلاق ethics و اخلاق morality تا حدی توضیح داد؛ هر دو واژه ظاهراً بر یک مفهوم دلالت میکنند، اما تفاوتهای اساسی دارند. اخلاق در morality بیشتر جنبهی فردی دارد و به ارزشهای درونی شخص مربوط میشود، درحالیکه اخلاق در ethics بیشتر جنبهی کلی و فلسفی و تحلیلی دارد و در یک چارچوب نظاممند به اصول اخلاقی و حل تعارضات میپردازد. اخلاق در morality بیشتر بر احساسات استوار است و میتواند لزوماً عقلانی نباشد و از سنت، دین و یا فرهنگ سرچشمه بگیرد مانند احترام به والدین، یا دروغ نگفتن بدلیل ترس از کیفر الهی، در حالیکه اخلاق در ethics بر پایهی استدلال فسلفی و عقلانی است و در سطح حرفهای، سازمانی و اجتماعی کاربرد دارد؛ این اخلاق به اصول و قواعدی اشاره دارد که در زمینهای خاص، رفتارها و تصمیمها را هدایت میکنند؛ مانند اخلاق پزشکی medical ethics. در واقع، اخلاق در سیاست نیز از نوع ethics است و تداخل و تعمیم اخلاق فردی به آن سرانجامی جز قورباغهگیری به جای ماهیگیری ندارد..
مسعود پزشکیان، رئیس جمهور محترم، فارغ از دیگر مباحث تخصصی سیاسی، مردی است که کارنامهی او نشان میدهد دغدغهی خالصانه اخلاق فردی را دارد، اما بنظر میرسد رویکرد وفاق او دچار خطای شناختی ِماهی با قورباغه است؛ بنابراین اگر دولت پزشکیان بخواهد به امید وفاق اصلاحطلبانه با رویکرد اخلاق فردی رفتار کند درحالیکه برخی از سیاستمداران -در مقابل- نه فقط بر پایهی اخلاق سیاسی رفتار نمیکنند بلکه حتی گاهی اصول ماکیاولیستی را سرلوحهی سیاستورزی خود قرار دادهاند، آنگاه روشن است که فرجام موفقی نخواهد داشت.