نوسان ناگهانی قیمتها از گوجه تا گوشت قرمز / ۲ روایت از تجربهای که هر سال تکرار میشود
هشت صبح/سمنان نوسان در قیمت برخی کالاها امری مرسوم است، اما افزایش ناگهانی و چند برابری قیمت در برخی کالاها، بیش از آنکه به عرضه و تقاضا در بازار برگردد به تنظیم نشدن بازار یا تغییرهای ناگهانی در قوانین مرتبط با صادرات و واردات برمیگردد.
هر سال شاهد نوسان قیمت در برخی محصولات کشاورزی یا دامی در بازار هستیم. اگرچه بهدلیل نوع نیاز و حجم بالای مصرف، این نوسان
قیمت بیشتر دامان محصولهایی مانند گوجه، سیبزمینی و پیاز را میگیرد؛ اما دایره این دست محصولات محدود به این چند محصول نیست و مصرفکنندگان و اهل بازار، تجربه نوسان شدید و افزایش قیمت یکباره در بهای محصولاتی مانند بادمجان، گوشت قرمز، تخم مرغ، هویج و … را به یاد دارند.
تکرار این نوسان یک موضوع هر ساله است، اگرچه هر سال قرعه به نام یکی میخورد؛ اما معمولا هر سال شاهد افزایش قیمت یکباره محصولی هستیم.
شاید عمدهترین عامل بروز این مشکل و تکرار هر سال آن، بیش از همه به نبود برنامهریزی درست برخی مسؤولان برگردد؛ مسؤولانی که وظیفهشان تنظیم بازار است، اما آنگونه که باید به برقراری تعادل و تنظیم بازار در داخل اهتمام ندارند.
این رویه و این نوسانها همچنان که سود سرشاری را در مقاطعی نصیب برخی دلالان میکند، در سوی دیگر سبب وارد شدن زیان و ضرر به عدهای میشود، عدهای که عمدتا از قشر تولیدکننده و کشاورز و دامدار هستند.
خبرنگار هشت صبح به دو روایت از تولیدکنندگان اینگونه محصولات پرداخته، روایتهایی که گویای بخشی از دلایل بهوجود آمدن این نوسان و البته آسیبها و پیامدهای ناشی از آن برای قشر تولیدکننده است.
این روزها که قیمت گوجه روزانه تغییر میکند، کسی به یاد نمیآورد همین دو سه ماه پیش قیمت گوجه به کیلویی کمتر از ۵۰۰۰ تومان هم رسیده بود. آدم میماند که فروشنده، آن را به چه قیمتی از کشاورز گرفته که با احتساب هزینه چیدن جالیز و هزینه حمل و نقل و سود معقول خود، آن را به آن قیمت میفروخت.
حکایت افزایش قابل توجه یک قیمت میوه یا کالا در یک بازه زمانی، اتفاقی است که کم و بیش میافتد و معمولا هر چند وقت یکبار، قرعه «کیمیا شدن» به نام یکی از صیفیجات و میوهها و … میافتد.
یک سال یکباره قیمت گوجه سر به فلک میکشد، سال دیگر سیبزمینی یکباره گران میشود و فصل و سالی دیگر پیاز طنازی میکند و روزی دیگر….
روایتی از یک کشاورز
مراد، کشاورز گوجهکار درجزینی گفت: اواخر فصل برداشت، گوجهها را به ناگزیر به قیمت سه تا چهار هزار تومان میفروختیم، قیمتی که کفاف آنچه را که برایش هزینه کرده بودم، نمیداد.
وی با بیان اینکه هزینه تولید در بخش کشاورزی بالاست، ادامه داد: قیمت برخی محصولات بهگونهای است که کشاورزی که یک سال برای محصولش زحمت کشیده است، ضرر میکند.
او با بیان اینکه کشاورز ناچار است محصولش را بفروشد، افزود: گاهی قیمت یک محصول از سر مزرعه تا در مغازه چند برابر میشود. گاهی سود کشاورزی که یک سال زحمت کشیده است، به اندازه دلالی که محصول را میخرد و فردا عرضه میکند، نیست.
وی اضافه کرد: برخی سالها همین که محصول کشاورزان برداشت میشود به یکباره یک محصول کمیاب و قیمتش چند برابر میشود. مثل همین گوجه امسال که اواخر کار، قیمتش آنقدر کم شد که هزینه کارگر و حمل و نقل بار را هم درنمیآورد. همین که دست ما کشاورزان از محصول کوتاه شد، یک باره تا کیلویی ۴۰ و ۵۰ هزار تومان هم رفت.
افزایش ۸ تا ۱۰ برابری قیمت گوجه بعد از فروش محصول کشاورز!
او همچنین گفت: سال قبل همین ماجرا را در سیب زمینی و پیاز دیدیم. یک بار هم بادمجان چند برابر شد یا یک سال یک باره قیمت سیب آنقدر کاهش یافت که خیلی از باغداران آن را جمعآوری نمیکردند، چون هزینه حمل و نقلش هم درنمیآمد. یک سال قیمت هندوانه آنقدر کاهش یافت که برخی هنداونهکارها از آن برای خوراک دام استفاده میکردند.
این کشاورز و باغدار با بیان اینکه من دلیل دقیق این اتفاق را نمیدانم، ادامه داد: یک سال میگویند جلوی صادرات را گرفتند و به همین دلیل یک کالا افزایش قمیت یافته است. یک سال هم گفته میشود که سرمازدگی اول فصل باعث کاهش محصول و در نتیجه، افزایش یک باره قیمت شده است. به هر حال، دلیل آن هر چیز که باشد، مسؤولان باید به حمایت از کشاورزان بپردازند و در چنین مواقعی بخشی از زیان کشاورز یا دامدار را جبران کنند. چرا تا وقتی گوجه دست ما بود، قیمت آن کفاف هزینههای برداشت را هم نمیداد، اما تا محصول کشاورزان برداشت شد یک باره قیمت آن ۸ تا ۱۰ برابر شد.
همین ۱۷ – ۱۸ ماه پیش بود که افزایش یک باره قیمت نهادههای دامی از یک سو و سرکوب قیمت گوشت از سوی دیگر سبب شد بسیاری از دامداران متضرر شوند.
قیمتهای بالای نهادههای دامی از یک سو و تدام خشکسالیها و عدم غنای پوشش گیاهی از سوی دیگر، شرایطی بهوجود آورد که برخی دامداران توان نگهداری از دام خود را نداشتند و مجبور شدند دامهای مولد خود را به فروش برسانند. معضلی که همان موقع نیز برخی کارشناسان درباره عواقب احتمالی آن و افزایش قیمت گوشت قرمز و محصولات مرتبط با آن هشدار دادند. هشداری که آثارش را همه ما مصرفکنندگان در کمی بیش از یک سال اخیر کاملا احساس کردیم.
آن روزها کم نبودند دامدارانی که با هزار امید به سرمایهگذاری در این بخش مهم پرداخته بودند.
امیرحسین، یکی از همان تولیدکنندگان است که چند سالی زندگیاش را وقف دامهایش کرد؛ اما افزایش قابل توجه نهادهها، رشد متناسب نکردن قیمت دام در آن مقطع و البته ادامهدار شدن خشکسالیها و … همه و همه دست به دست هم دادند تا سود چندانی از سرمایهگذاری سه ساله و خرید گله بیش از ۱۰۰ رأسیاش نبرد.
آنچه درپی میآید گفتوگوی خبرنگار هشت صبح با این دامدار جوان آن روزها و جوان جویای کار این روزهاست.
روایتی از یک دامدار
اصلا به تیپش نمیخورد اهل چوپانی و دامداری باشد. تا کف دست و زبری آن را لمس نکردم، باورم نشد. تیپ جوانهای امروزی را داشت، اما همین که حرف میزد کاملا میشد از لهجهاش به سادگیاش پی برد.
اسمش امیرحسین بود. دنبال کار به سمنان آمده بود. گفت گوسفندها را یکی یکی که فروختم. تصمیم گرفتم به اینجا بیایم. آخر یکی از اقوام ما سالهاست در یک کارخانه در گرمسار کار میکرد و حالا ازدواج کرده و به قول مادرش سر و سامانی پیدا کرده است. وقتی به او زنگ زدم گفت، یکی از واحدهای تولیدی در سمنان نیروی دیپلم و زیردیپلم میگیرد. نشانیاش را برایم پیامک کرد و من هم دیگر معطل نکردم و راهی شدم.
امیرحسین گفت، به واحد تولیدی رفتم و خوشبختانه پذیرفتند که همانجا مشغول شوم. البته فعلا قرارداد رسمی در کار نیست و باید مدتی آزمایشی کار کنم. حق دارند. آنها از من که شناخت ندارند، طبیعی است مدتی باید آنجا کار کنم که خودم را نشان دهم.
از امیرحسین پرسیدم چرا درس را ادامه نمیدهی، تو که هنوز فرصت داری.
او گفت، در روستای ما ۲۰ سال سن کمی نیست و انتظار دارند چرخ زندگی یک خانواده را بچرخانی.
وی افزود: به محض اینکه کارخانه قول کار را داد، با خودم گفتم حالا که سمنانم و تا مشهد راهی نیست بگذار این دو – سه روزه باقیمانده تا شروع کار به مشهد بروم. اولینبار بود که به زیارت امام رضا (ع) میرفتم.
وقتی از امیرحسین پرسیدم بهتر نبود در همان روستا کشاورزی و تولید و دامداری میکردی؟ خنده کمرنگی روی لبهایش جان گرفت و تا خواست خودش را نشان دهد، خشکید.
دل پُری داشت. میگفت چند سال پیش دیپلم را که گرفتم دنبال یک کار بودم که با یکی از همولایتیهایم که پارچه و لوازم خانگی از بندر لنگه میآورد و در تهران میفروخت همراه شدم. به قول خودشان ما هم «شوتی» شدیم. پایم را توی یک کفش کردم و از پدرم خواستم که یک خودرو برایم بخرد که من هم کار کنم.
درآمدش هم کم نبود. دو – سه باری رفتم، اما دیدم کار مناسبی نیست؛ اگر به نیروی انتظامی میخوردی نهتنها همه بار را میگرفتند باید معادل آن هم جریمه میدادی. خطر زیادی هم داشت. رانندگی در شب آن هم با سرعت زیاد، چیزی نبود که از عهده من برآید. برای همین بعد از مدتی پشیمان شدم. با خودم گفتم، من همه عمرم را در روستا بودم و با زیر و بم دامداری آشنا هستم، بهتر است دنبال همین کار تولیدی باشم تا اینکه روزگارم با کار «شوتی» بگذرد، بخصوص همان روزها بود که پسر عمهام در راه بندر خوابش گرفته و به درخت کنار جاده زده بود و همانجا هم در دم جان باخت. یک بار هم به گشت پلیس خوردم و گیر افتادم.
امیرحسین گفت، بعد از این اتفاقها بود که تصمیمم را گرفتم. ماشینم را فروختم و یک گله ۱۰۰ رأسی گوسفند با شراکت پدرم خریدم. روزها و ماههای اول ذوق و شوق زیادی داشتم، با خودم فکر میکردم خیلی از گوسفندها تا تابستان آینده زایمان و کلی هم وزن اضافه میکنند و اینطوری من هم به جای «شوتی» و «دلالی» به تولید واقعی میپردازم، کاری که زیر و بم آن را به خوبی میشناسم.
امیرحسین ادامه داد، از بدشانسی من قیمت گوسفند و دام سالها تغییر چندانی نکرد و علوفه هم روز به روز گرانتر شد، کار به جایی رسید که بعد از یک سال اگر همه گله را میفروختم سودی نصیبم نمیشد. به قول برخی دلالهای دام، بازار خیلی کساد بود، صادرات دام ممنوع بود و خریدار کم.
او گفت، کار به جایی رسید که گلهای را که قرار بود چند ماهه پروار کنم و بفروشم، چند سال نگهداری کردم، هر سال میگفتم سال آینده بازار بهتر میشود. برای همین، هر سال تعدادی را میفرختم و با آن علوفه میخریدم که خرج بقیه کنم. خبری از سود آنچنانی نبود و رویاپردازیهای من هم در حد همان رویا ماند. چندتایی هم هر سال طعمه گرگ میشدند.
بیشتر از سه سال را با گله ماندم و سال قبل تصمیم گرفتم هر طور شده همه را بفروشم. یکی یکی و چند تا چند تا گوسفندها را فروختم، برخی را به نقد برخی را به نسیه.
بعد از سه سال زحمت و چوپانی، چیز زیادی دستم را نمیگرفت. خودرویی را که فروخته بودم حالا سه برابر شده بود، یعنی اگر خودرو را امروز میفروختم چند برابر سود کرده بودم؛ اما من دنبال تولید واقعی رفته بودم و بعد از چند سال زندگی و زحمت در صحرا و کوه، حالا همه پول گوسفندها، پول یک موتورسیکلت درست و حسابی شده بود.
امیرحسین افزود: چهار- پنج ماه بعد از اینکه گله را فروختم، قیمت گوشت قرمز و گوسفند افزایش یافت و قیمتها در مدت دو – سه ماه به اندازه سه سالی که من زحمت کشیده بودم، افزایش یافت. البته میدانستم که بالاخره قیمتها افزایش مییابد، اما هزینههای تولید آنقدر افزایش یافته بود که من توان ادامه دادن نداشتم.
امیرحسین گفتف حالا باید سالها کار کنم تا شاید بتوانم همان خودرویی را که فروختم و با آن یک گله خریدم، دوباره بخرم. من به این نتیجه رسیدم که نباید به سمت تولید رفت، آخر پول توی کار دلالی است. یک کشاورز یا یک دامدار یک سال زحمت و مشقت میکشد، اما آخر سر، سودش توی جیب دلال میرود. اصلا همه سود به جیب دلالان میرود نه کشاورز و دامدار.
امیرحسین راست میگفت، در اقتصادی که قیمتها سرکوب و دستوری تعیین میشود یا بهای کالاها نه بر پایه عرضه و تقاضا که گاه، مبناهای دیگری دارد، این تولیدکننده است که پیش از همه دچار زیان میشود. به هر حال، از همان موقع نیز کم نبودند کارشناسانی که افزایش قابل توجه قیمت نهادههای دامی و بخصوص فروش دام مولد را یک خطر برای کشور ارزیابی میکردند. هشداری که این یکی – دو سال همه ما با افزایش قابل توجه قیمت گوشت قرمز، آثار و پیامدهای آن را با همه وجود احساس کردیم.
باید نظارتهای دقیق و درستی بر قیمتها داشت تا بازار اینگونه هر سال دچار افزایش قیمت ناگهانی در یک کالا نشود.
نوسان قیمت در بازار یک امر بدیهی است، اینکه بهای یک کالا بهدلیل تقاضای بیشتر از عرضه، افزایش یابد چندان دور از انتظار نیست؛ اما اینکه هر سال این ماجرا تکرار شود، پذیرفتنی نیست. بنابراین امید است تجربه افزایش قیمت گوشت قرمز در یک سال اخیر یا افزایش یک باره قیمت گوجه در پاییز امسال مانند نوسانات سالهای قبل به فراموشی سپرده نشود و مسؤولان یک بار برای همیشه با واکاوی دلایل و چرایی این پدیده، به اقدامی راهبردی و کارآمد برای کنترل و تنظیم بازار در چنین شرایطی برسند.
گزارشگر: هوشنگ بسطامی – هشت صبح سمنان
انتهای پیام