سیاسی

ناصر هادیان، استاد روابط بین الملل: اکنون فرصت مهیا شده که حرکت به سمت تعامل همه‌جانبه ایران و آمریکا آغاز شود/ در مسیر مذاکره می‌توان مشخص کرد که تحریم‌های اولیه، ثانویه و حتی تحریم‌های ایالتی به‌تدریج لغو شوند / سیاست «فشارحداکثری» ترامپ از طریق افزایش تحریم‌ها در صورتی می‌تواند با مانع روبه‌رو شود که تهران رویکردی متفاوت در مسیر کاهش تنش در پیش گیرد

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

ناصر هادیان، استاد روابط بین الملل در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «دونالد ترامپ» درحالی به‌عنوان چهل‌و‌هفتمین رئیس‌جمهوری امریکا بار دیگر به کاخ سفید بازگشت که سیاست خارجی ایالات متحده‌ در قیاس با گذشته، با پیچیدگی‌ها و عدم قطعیت‌های بیشتری همراه است. آنچه به‌وضوح در تبیین سیاست خارجی او مشهود می‌نماید، فقدان تفکر منسجم و استراتژیک در تحقق خواسته‌هایی است که در کانون آن، شعار «اول امریکا» را مطرح کرده است.

«ترامپ» در سخنرانی تحلیف خود عمده تمرکز خود را معطوف مسائل داخلی امریکا کرد که بخش زیادی از آن در صحنه داخلی به موضوع اخراج‌های گسترده، تعرفه‌های سنگین و تکیه بر انرژی‌های فسیلی اختصاص یافت. در بخش مسائل خارجی هم مواضعی شبهه‌برانگیز درباره برخی موضوعات از جمله خلیج مکزیک مطرح کرد که آن را خلیج امریکا خواند و همچنین از اشغال خلیج پاناما سخن گفت. نکته مهم در رابطه با مواضع مطروحه توسط ترامپ درباره سیاست خارجی، سکوت او درباره موضوع ایران و جنگ اوکراین بود.

ترامپ روز گذشته در شرایطی سوگند یاد کرد که سیاست خارجی او مبتنی بر نگاه شخصی و به دور از پیچیدگی‌های دیپلماسی و همکاری‌های چندجانبه است. ترامپ چندجانبه‌گرایــــــــــــی را به اشتباه به‌عنوان فرصتی برای سوءاستفاده دیگر کشورها از امریکا تعبیر می‌کند و نقش نهادهایی همچون ناتو را در ایجاد نظم جهانی و تأمین منافع امریکا کنار می‌گذارد. نگاه او به امنیت جهانی مبتنی بر یک ایده تجاری است و می‌کوشد امنیت را به مثابه کالا با بهایی گزاف به دیگر کشورها بفروشد. به نظم جهانی از دریچه‌ای ساده‌انگارانه می‌نگرد، اما تمایل چندانی برای ورود به جنگ ندارد.

با این حال حضور برخی چهره‌ها در کابینه او نگرانی و ملاحظاتی را مبنی بر امکان همسویی با سیاست‌های تقابلی نسبت به ایران پیش می‌آورد؛ امری که شرایط را پیچیده و نیازمند رویکردی دقیق و مدبرانه از سوی ایران می‌سازد. این درحالی است که امنیت جهانی همچنان تحت‌تأثیر قدرت امریکا قرار دارد. ایالات متحده به‌دلیل نیروی دریایی و پایگاه‌های نظامی گسترده، به‌عنوان تنها قدرت جهانی مطرح است و چین و روسیه و اروپا در مقایسه با این کشور، قدرت‌های منطقه‌ای به شمار می‌آیند. زیر سایه چنین جایگاهی است که در هر بحران یا تنش بین‌المللی، تصمیم‌گیری کشورها همسو با موضع امریکا و مبتنی بر رویکرد آن تنظیم می‌شود. در چنین فضایی ترامپ با درک کامل این واقعیت، تأکید دارد هزینه امنیتی که امریکا تأمین می‌کند، باید توسط دیگران پرداخت شود. هرچند ایالات متحده از ورود مستقیم به مداخله نظامی پرهیز دارد و تمایلی به جنگ ندارد، اما قصدی هم برای کاهش نیروهای نظامی خود در منطقه ندارد. از همین‌رو قابل پیش‌بینی است که پایگاه‌ها، ناوگان دریایی و ناوهای هواپیمابر امریکا در این منطقه همچنان پابرجا باقی بماند.

احتمال کمی پیرامون ورود امریکا به جنگ با ایران یا چین در دولت دوم «ترامپ» وجود دارد، اما رویکرد اصلی او که مبتنی بر مذاکره و اعمال فشار است، ادامه خواهد یافت. هدف اصلی امریکا در دولت ترامپ رسیدن به توافق و معامله بر اساس روش‌های برنامه‌ریزی شده است؛ برای مثال، ممکن است تعرفه ۶۰ درصدی بر کالاهای چینی اعمال کند و بعد با کاهش آن به ۴۰ درصد موافقت کند، مشروط بر اینکه چین از خرید نفت ایران خودداری کند. این نوع اقدامات نشان‌‌دهنده رویکرد حساب‌شده امریکا در عرصه بین‌المللی است. با این حال پیش‌بینی رفتار او بسیار دشوار است؛ اینکه ترامپ بلافاصله بعد از آغاز به کار اعلام کند که برای برقراری روابط حاضر است به تهران سفر کند یا همچنین از خواسته جنگ‌طلبانه اسرائیل علیه ایران حمایت کند، چندان تعجب‌آور نخواهد بود. اما آنچه مشخص است، اینکه او در راستای برقراری میز مذاکره با ایران، نگاهی جدی به سیاست «فشارحداکثری» از طریق افزایش تحریم‌ها خواهد داشت.

این رویکرد که مبتنی بر سیاست پرهیز از جنگ و تداوم فشار خواهد بود، در صورتی می‌تواند در مسیر اجرا با مانع روبه‌رو شود که تهران رویکردی متفاوت و مبتکرانه در مسیر کاهش تنش در پیش گیرد. سیاست ایالات متحده در قبال ایران همواره «مهار همراه با تعامل گزینشی» و متقابلاً سیاست ایران در برابر امریکا «ضد مهار همراه با تعامل گزینشی» بوده است. در همین چهارچوب در گذشته تعامل دو کشور از موضوع عراق و افغانستان گرفته تا پرونده هسته‌ای در یک وضعیت اورژانسی جریان داشته است و به محض پایان وضعیت اضطرار، دوباره روابط به وضعیت تخاصم بازگشته است، اما اکنون این فرصت مهیا شده است تا این روند معکوس و حرکت به سمت تعامل همه‌جانبه آغاز شود.

ایران در پیگیری رویکرد جدید با امریکا باید خواست‌ها و اهداف خود از مذاکره را روشن و اولویت‌بندی کند؛ به‌عنوان نمونه در مسیر مذاکره برای رفع تحریم‌ها، می‌توان مشخص کرد که تحریم‌های اولیه، ثانویه و حتی تحریم‌های ایالتی به‌تدریج لغو شوند. من به‌عنوان مثال در چهارچوب حل پرونده هسته‌ای، پیشنهادهای مشخصی را به مسئولان ایرانی برای مذاکره با امریکا ارائه داده‌ام؛

نخست – ذخیره‌سازی اورانیوم در داخل کشور تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در داخل کشور برای ممانعت از کارشکنی طرف مقابل

دوم – تعیین مکانیزمی مشخص و شفاف برای راستی‌آزمایی اجرای تعهدات طرف مقابل که می‌تواند با توافق دو طرف برای تشکیل کمیته‌ای متشکل از افراد سرشناس مستقل بین‌المللی باشد که وظیفه نظارت را بر عهده داشته باشند.

سوم – تفاهم بر سر جبران خسارت از دست رفته ایران در چهارچوب برجام؛ ایران از توافق هسته‌ای خارج نشد، اما امریکا به دلیل سیاست‌های داخلی خود از برجام خارج شد و این امر خسارتی بالغ بر ۲۴۰ میلیارد دلار به ایران وارد کرد. هرچند نمی‌توان انتظار داشت که این مبلغ به‌طور کامل جبران شود، اما می‌توان راهکارهایی برای جبران خسارت مطرح کرد.

چهارم- مکانیزم ماشه باید مورد بازنگری قرار گیرد.

این چهار محور اصلی از جمله مواردی است که در صورت ورود طرفین به مذاکره در زمینه مذاکره هسته‌ای باید مورد توجه قرار گیرند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا