تیتر یک

مذاکرات میان ایران و آمریکا در رم، نه تنها سطح انتظارات را بالا برد، بلکه آستانه تحقق آن را نیز افزایش داد / سخت‌ترین و پیچیده‌ترین بخش مذاکرات اکنون در پیش است / ایران و آمریکا تصمیم استراتژیکی برای تلاشی دیپلماتیک گرفته‌اند که بر یک نقطه اشتراک بنا شده: اجتناب از جنگ

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

هاآرتص نوشت: دور دوم مذاکرات میان هیأت‌های ایرانی و آمریکایی در روز شنبه در رم، نه تنها سطح انتظارات را بالا برد، بلکه آستانه تحقق آن را نیز افزایش داد. خوش‌بینی، «فضای مثبت» و «گفتگوهای مؤثر» که پس از دور اول مذاکرات در شنبه گذشته توسط رسانه‌های ایران تبلیغ شد، همچنان ادامه دارد — دست‌کم بنا بر گزارش‌های داخلی ایران — اما سخت‌ترین و پیچیده‌ترین بخش مذاکرات اکنون در پیش است.

به گزارش سرویس بین‌الملل انتخاب، در ادامه این مطلب آمده: این مرحله قرار است روز چهارشنبه در عمان و در چارچوب کارگروه‌های تخصصی انجام شود، به عنوان مقدمه‌ای برای دور بعدی گفتگوها در روز شنبه. در آن نشست، طرفین نتایج بحث‌های فنی را مرور خواهند کرد و در مورد آینده مسیر دیپلماتیک تصمیم‌گیری می‌کنند.

این تقریباً یک مذاکره دوجانبه محرمانه میان دولت ترامپ و نظام جمهوری اسلامی ایران است. شرکای اروپایی که توافق اصلی ۲۰۱۵ را امضا کردند، به این دور دعوت نشده‌اند. چین و روسیه نیز بر سر میز مذاکره حضور ندارند و از همه مهم‌تر، اسرائیل حتی ناظر مذاکرات هم نیست و ناچار است به اعزام محرمانه رئیس موساد، دیوید بارنیا، و وزیر امور استراتژیک، رون درمر، به رم اکتفا کند تا در دیداری غیررسمی با فرستاده آمریکا، استیو ویتکوف، خواسته‌های اسرائیل را مطرح کنند.

با وجود بی‌اعتمادی عمیق میان تهران و واشنگتن، هر دو طرف تصمیم استراتژیکی برای آغاز تلاشی دیپلماتیک گرفته‌اند که بر یک نقطه اشتراک بنا شده: اجتناب از جنگ. به ظاهر، چنین جنگی بیشتر تهدیدی یک‌طرفه از سوی آمریکا و اسرائیل علیه ایران تلقی می‌شود، اما از اظهارات رئیس‌جمهور ترامپ چنین برمی‌آید که تهدید ممکن است دوطرفه باشد.

ترامپ، که به دنبال قطع ارتباط کشورش با مناطق جنگی جهان است، روند خروج نیروهای آمریکایی از سوریه را آغاز کرده، از تلاش‌های میانجی‌گری در اوکراین کنار کشیده، و طبق گزارش نیویورک‌تایمز، جلوی برنامه اسرائیل برای حمله به ایران را گرفته است. او در این مقطع تمایلی به آغاز جنگی تازه با ایران ندارد، چراکه برخلاف جنگ روسیه–اوکراین، آمریکا ممکن است در جنگ با ایران به‌صورت مستقیم درگیر شود و تلفات بدهد.

این نقطه آغاز، دامنه توافق احتمالی میان دو طرف را تعیین کرده و میزان انعطاف‌پذیری در خطوط قرمز طرفین را مشخص خواهد کرد، پس از آنکه هر طرف موضع اولیه خود را اعلام کرده است.

ایران ۹ شرط اصلی برای آغاز مذاکرات ارائه کرده است. این شروط در پستی از علی شمخانی، در شبکه ایکس منتشر شده‌اند. از جمله این شروط می‌توان به «جدیت، تضمین‌های مشخص از سوی آمریکا، توازن، رفع تحریم‌ها، رد مدل لیبی، توقف تهدیدهای آمریکا، پیشرفت سریع، مهار عوامل مخرب مانند اسرائیل، و تسهیل سرمایه‌گذاری خارجی» اشاره کرد.

مهر تأیید بر شرط «جدیت» را وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، که ریاست هیأت مذاکره‌کننده را بر عهده دارد، با اظهارنظر خود پس از دور اول مذاکرات در شنبه گذشته زد: «آمریکا در این دور از مذاکرات، جدیت نشان داد.»

با این حال، او پیش از آغاز مذاکرات روز شنبه، نسبت به جدیت و نیت آمریکا ابراز تردید کرده بود، اما پس از پایان مذاکرات گفت که گفتگوها سازنده بوده است. 

از سوی دیگر، نحوه برگزاری مذاکرات نیز برای ایران اهمیت نمادین دارد. ایران اصرار داشت که عمان — نه امارات — میزبان و میانجی باشد، و اینکه مذاکرات به صورت غیرمستقیم انجام شود. ویتکوف، که تجربه بالایی در مذاکرات دارد، اصراری بر گفتگوهای مستقیم نکرد و به تبادل پیام‌های کوتاه با عراقچی اکتفا کرد. اما تقابل واقعی در باقی شروط ایران آشکار خواهد شد.

قلب اختلاف بر سر غنی‌سازی اورانیوم و آینده برنامه هسته‌ای ایران است. ایران که در دو سال گذشته بارها اعلام کرده بود توافق هسته‌ای دیگر موضوعیتی ندارد، اخیراً به الگوی سال ۲۰۱۹ بازگشته و گفته در صورت رفع تحریم‌ها حاضر است به چارچوب محدودیت‌های اعمال‌شده در توافق اصلی برگردد. این توافق اجازه می‌داد میزان محدودی از اورانیوم تا سطح ۳.۶۷ درصد غنی‌سازی شود، آن هم تحت نظارت بسیار سخت‌گیرانه‌تر نسبت به قبل.

در مقابل، ایالات متحده تاکنون مواضع متناقضی اعلام کرده و روشن نیست دقیقاً خط قرمز آن کجاست. ترامپ گفته تنها چیزی که آمریکا می‌خواهد جلوگیری از گسترش سلاح هسته‌ای ایران است. مشاور امنیت ملی، مایک والتز، خواستار نابودی کامل برنامه هسته‌ای و موشکی ایران شده، در حالی‌که ویتکوف در روزهای اخیر دو موضع متفاوت اتخاذ کرده است.

در یک اظهارنظر، ویتکوف گفت آمریکا با محدود شدن سطح غنی‌سازی به ۳.۶۷ درصد رضایت دارد و خواستار برچیدن برنامه هسته‌ای نیست؛ اما در اظهار نظری دیگر، موضع والتز را تأیید کرد و گفت ایران باید برنامه هسته‌ای خود را برچیند. در ماه مارس نیز گفته بود که رئیس‌جمهور فقط خواهان ایجاد یک نظام نظارتی مؤثر بر برنامه هسته‌ای ایران است.

سرنخ مسیر مذاکرات را شاید بتوان در اظهارات روز شنبه وزارت خارجه عمان یافت، که گفته بود هدف مذاکرات دستیابی به «توافقی عادلانه، پایدار و الزام‌آور است… تا تضمین کند که ایران کاملاً عاری از سلاح هسته‌ای و تحریم‌ها باشد، در حالی‌که حق توسعه انرژی هسته‌ای برای اهداف صلح‌آمیز را حفظ کند.»

اگر آمریکا نیز با چنین نتیجه‌ای موافق باشد، این ادبیات براق نه تنها اجرای مدل لیبی برای برچیدن برنامه هسته‌ای ایران — آنچه نتانیاهو خواهان آن است — را منتفی می‌سازد، بلکه شباهت زیادی به متن توافق هسته‌ای اصلی دارد که ترامپ در سال ۲۰۱۸ تحت فشار شدید نتانیاهو از آن خارج شد.

اما حتی اگر چنین چارچوبی حاصل شود، جزئیات فنی فراوانی باقی می‌ماند که ممکن است در هر لحظه مذاکرات را به بن‌بست بکشاند. برای مثال، سرنوشت اورانیوم غنی‌شده تا سطح ۶۰ درصد هنوز مشخص نیست، یا اینکه با اورانیوم با غنای پایین موجود در ایران چه خواهد شد، و اینکه از میان ۱۷ هزار سانتریفیوژ فعال کنونی، ایران تحت مجوز جدید (در صورت صدور) تا چه میزان اجازه بهره‌برداری خواهد داشت.

اظهارات اخیر در ایران نشان می‌دهد که این کشور قویاً با ارسال همه مواد غنی‌شده اضافی به کشور ثالث (مانند آنچه در توافق اولیه به روسیه فرستاده شد) مخالف است و اصرار دارد که سانتریفیوژهای اضافی نه نابود، بلکه در خاک خود ذخیره شوند، تا در صورت نقض توافق از سوی آمریکا به‌عنوان ضمانت مورد استفاده قرار گیرند.

موضوع پیچیده دیگر، نظارت بیشتر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است که نظارت بر اجرای توافق اولیه را بر عهده داشت. ایران از سال ۲۰۲۱ اجازه بازدید از سایت‌های نظامی که به‌عنوان سایت هسته‌ای ثبت نشده‌اند را به آژانس نداده، سپس ارسال ویدئوهای نظارتی را متوقف کرده و در نهایت تعداد زیادی از بازرسان آژانس را اخراج کرده که این کار عملاً توان نظارتی آژانس را از بین برده است.

چهارشنبه گذشته، رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، به ایران سفر کرد و روز شنبه در رم با عراقچی درباره موضوع نظارت گفتگو کرد، اما هنوز مشخص نیست توافقی حاصل شده یا نه.

مهم‌تر آنکه مشخص نیست آیا هماهنگی مستقیمی بین ویتکوف و گروسی وجود دارد یا نه، و اینکه توافقات احتمالی ایران و آژانس تا چه حد برای آمریکا قابل قبول خواهد بود. سؤال مهم دیگر این است که آیا مفاد توافق جدید با توافق اصلی فرق زیادی خواهد داشت یا نه — توافقی که شامل پروتکل بسیار سخت‌گیرانه و بی‌سابقه‌ای بود که ایران را تحت نظارتی بسیار فراتر از الزامات معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) قرار می‌داد، معاهده‌ای که ایران یکی از امضاکنندگان آن است.

اما گفتگوهایی که «فنی» نامیده می‌شوند، به‌هیچ‌وجه صرفاً فنی نیستند. این موضوع نقش سیاسی بسیار مهمی دارد.

انتظار می‌رود این مرحله به عنوان بستر نمایش موفقیت ترامپ عمل کند، جایی که او تفاوت‌های عمده میان توافق هسته‌ای اصلی که توسط رقیب دیرینه‌اش، باراک اوباما، امضا شد با «توافق خودش» را برجسته کند و آن را به عنوان جایزه بزرگ به نمایش بگذارد.

اما ایران نیز به یک ویترین نیاز دارد، و تلاش خواهد کرد هرگونه توافقی را به‌عنوان توافقی که از نظر ماهوی و جزئیات تفاوتی با توافق اصلی ندارد جلوه دهد؛ و به‌عنوان امتیاز اضافی، این بار ضمانت اجرایی و پایبندی طرف مقابل — یعنی همان ترامپی که از توافق قبلی خارج شد — را نیز کسب کند.

اینجاست که ممکن است رقابتی بین کانال سیاسی و کانال فنی–محتوایی شکل بگیرد، که در پایان مسیر، تهدید ایران را چارچوب‌بندی خواهد کرد و تعیین می‌کند که آیا امکان پیشروی در مذاکرات وجود دارد یا خیر و ماهیت توافق آینده چگونه خواهد بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا