فرصتهای ترکیه برای ایران
شبنم چادری/ پژوهشگر مسائل ترکیه: به طور مشخص، با روی کار آمدن رجب طیب اردوغان از حزب عدالت توسعه و با مطرحشدن سیاستهایی همچون «تنش صفر با همسایگان»، «عمق استراتژیک» و نهایتا «نوعثمانیگرایی»، چرخش محسوسی در سیاست خارجی این کشور به وجود آمد که حاصل آن ایفای نقش فعالتر ترکیه در منطقه خاورمیانه، قفقاز و آسیای میانه بوده است؛ نقشی که تقریبا در تمام وقایع مهم منطقه قابل رویت است. همین امر زمینهساز تعارض منافع و رویارویی بیشتر دو کشور طی ۲۰سال گذشته شده است که در نوشتار حاضر به مهمترین آنها خواهم پرداخت.
بحران سوریه
رقابت ترکیه با ایران برای دستیابی به نقش قدرت برتر در خاورمیانه تنها در سوریه خلاصه نمیشود؛ اما میتوان نقطه اوج تقابل این دو همسایه را بحران سوریه دانست. تلاشهای دولت اردوغان برای تقویت اختلافات فرقهای در عراق، ایجاد ائتلاف با کشورهای عرب منطقه مانند عربستان و قطر علیه ایران و حضور نظامی- سیاسی در اقلیم کردستان تنها نمونههایی از تلاشهای اردوغان برای کمرنگ کردن هژمونی ایران در منطقه بوده است. زمانی که باوجود اقدامات تنشزدایانه صورتگرفته میان ترکیه و سوریه، اردوغان به امید ایجاد موازنه جدید در منطقه به نفع خود و پیگیری سیاستهای نوعثمانیگراییاش، به جبهه مخالفان حکومت بشار اسد پیوست، روابط دو کشور ایران و ترکیه برای مدتی مرزهای رقابت را رد کرد و حتی تا مرز دشمنی پیش رفت.
اما از سال ۲۰۱۶ و با به بنبست خوردن این رویکرد تهاجمی در منطقه، اردوغان تصمیم به ایجاد تغییراتی در سیاست خارجیاش نسبت به سوریه گرفت و پس از انجام توافقات چندجانبه میان طرفهای درگیر و تنشزدایی نسبی با روسیه؛ ایران و ترکیه هم پارهای از همکاریهای دوجانبه را در شمال سوریه آغاز کردند.
موضعگیری در قبال غرب و اسرائیل
اردوغان طی دو دهه گذشته پیوسته سعی بر این داشته که ترکیه را کشوری مستقل از غرب و دارای مواضع مستقل نشان دهد. وی مانند ایران، مخالف سیاستهای مداخلهجویانه اروپا به بهانه گسترش دموکراسی، آزادی و حقوق بشر بوده است که این امر میتواند عاملی بالقوه برای نزدیکی فکری و فرهنگی بین دو کشور به حساب آید. بهعلاوه همسویی دو کشور در اعلام مواضع خود علیه اسرائیل، از یکسو به ایجاد همگرایی هرچند کوتاه میان آنها در منطقه منجر شده و از سوی دیگر زمینهساز شکلگیری نقش جدیدی به عنوان میانجی برای ترکیه شده است؛ چرا که ترکیه به عنوان کشوری مسلمان و همچنین دارای روابط دیپلماتیک با اسرائیل، میتواند در صورت بالا گرفتن تنش میان ایران و اسرائیل، نقش میانجی را بین آنها بازی کند.
قفقاز
مساله قفقاز برای ایران بیشتر با رویکرد امنیتی همراه است و در واقع سهموضوع تمامیت ارضی، انتقال انرژی و رقابت تسلیحاتی از مهمترین موضوعات مورد اختلاف میان ترکیه و ایران هستند. کمکهای نظامی-تسلیحاتی ترکیه به جمهوریآذربایجان و حمایت از گروههای قومگرای آذربایجان، نهتنها دخالت در امور داخلی ایران محسوب میشود، بلکه نشاندهنده سیاست اردوغان در ایجاد محدودیت برای ایران در منطقه قفقاز جنوبی و استفاده از این امر به عنوان اهرم فشار در مورد مسائل خاورمیانه و ناسیونالیسم کردی است. البته ایران نیز با تقویت رابطه خود با ارمنستان سعی در ایجاد مانعی در برابر سیاستهای توسعهطلبانه ترکیه در این منطقه و همچنین ایجاد فشار متقابل در برابر زیادهخواهی ارضی جمهوری آذربایجان داشته است.
روابط اقتصادی
باوجود تمام درگیریها، دو طرف در حوزه روابط دوجانبه اقتصادی منافع مشترک بسیاری دارند. پویایی سالهای ابتدای به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه و موفقیتهای اقتصادی آن، مقامات دو کشور را بر آن داشت تا روابط اقتصادی سطح بالایی را با یکدیگر برقرار کنند که نقطه اوج این روابط در سال ۲۰۱۵ و کاهش تعرفه گمرکی بین ایران و ترکیه بود. بهعلاوه رویکرد دولت اردوغان برای کمک به ایران برای دور زدن تحریمها (در ازای دریافت پورسانت)، کمک حائز اهمیتی برای ایران در شرایط تحریمهای اقتصادی بود. با این حال نباید سیاستهای ترکیه در زمینه ترانزیت کالا، انتقال انرژی و تلاش برای حذف ایران از خطوط انتقال انرژی (از طریق اجرای طرح کریدور میانی ترانس خزر) را نادیده گرفت.
آینده روابط ایران و ترکیه پس از انتخابات پیشرو در ترکیه
انتخابات چهاردهم مه ۲۰۲۳ در ترکیه که بهزعم بسیاری از کارشناسان نقطه عطف تاریخی برای این کشور به شمار میآید، علاوه بر سیاست داخلی، تبعات منطقهای و بینالمللی متعددی نیز به همراه خواهد داشت. آمار و نظرسنجیها از شانس بیشتر کمال کلیچداراوغلو (رهبر مهمترین ائتلاف مخالف) در انتخابات حکایت دارد. با توجه به هویت فردی و سیاسی متفاوت کلیچداراوغلو نسبت به اردوغان (یک نماینده علوی تکثرگرا در مقابل رئیسجمهور پوپولیست سنی)، بسیاری این پیروزی را فرصتی برای ایران برای کاهش تنش و شکافهای استراتژیک و ژئوپلیتیک در منطقه میدانند. از طرف دیگر کارشناسان بسیاری هم این نظر را نوعی خوشخیالی و تفسیری زودهنگام از یک واقعه سیاسی قلمداد میکنند.
به طور کلی پیروزی کمال کلیچداراوغلو همزمان چالشها و فرصتهایی را برای ایران در منطقه در پی خواهد داشت: پیگیری سیاست خارجی تنشزدا و احیای راه ابریشم میتواند زمینهساز فرصتهای ارزشمندی برای ایران باشد. از سوی دیگر تمایل به نزدیکی با غرب نیز به همان اندازه برای ایران چالشبرانگیز خواهد بود. نکته قابل تاملی که باید به آن پرداخت، این است که ائتلاف حاضر متشکل از گروههای مختلف سیاسی است که وجه مشترک زیادی ندارند یا حداقل دستور کار واحدی برای عملی کردن تئوریهای خود در عرصه سیاست خارجی ندارند. بنابراین نمیتوان به طور قطع پیشبینی کرد که در صورت پیروزی بر اردوغان چه رویکردی را در پیش خواهند گرفت.
باید گفت که در صورت پیروزی مجدد اردوغان، احتمال زیادی برای دنبال کردن روشهای پیشین در منطقه توسط وی وجود دارد؛ اگرچه با توجه به مشکلات اقتصادی و بحران مشروعیت حزب عدالت توسعه و در راس آن شخص رجب طیب اردوغان، حتی با کسب اکثریت آرا، باز هم با دولتی بسیار شکننده روبهرو خواهیم بود. بهعنوان نتیجهگیری میتوان گفت با تغییر رئیسجمهور منافع ملی تعریفشده برای یک کشور تغییر بنیادین و اساسی نخواهد کرد. مسلما تاکتیکها و اجرای متفاوت سیاستها در عمل، تغییراتی خواهند کرد؛ اما با در کنار هم قراردادن چالشها و فرصتهایی که ممکن است پیروزی هر یک از کاندیداها برای ایران فراهم کند، تفاوت چشمگیری در منافع منطقهای ایران روی نخواهد داد.