عباس عبدی: اگر کسانی باشند که بخواهند از گذشته درس بگیرند، انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ به تنهایی برای درس‌آموزی کافی است

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

عباس عبدی در اعتماد نوشت: پیش از انتخابات ۱۴۰۰، خبرگزاری فارس دعوت کرد تا با یکی از اصلی‌ترین نمایندگان اصولگرای مجلس گفت‌وگویی تصویری داشته باشم. رغبتی کافی نداشتم ولی پذیرفتم. آن برنامه بسیار زیاد دیده شد، به ویژه ۹۰ ثانیه آخر آن که از طرف مقابل خواستم سخنان ایجابی خود را طی یک و نیم ساعت گفتگو در یک جمله خلاصه کند و بگوید که چه ایده‌ای برای مردم دارند که وضع‌شان بهتر شود. پاسخی دریافت نشد و در پایان گفتم هیچی ندارید، هیچی. پس از گذشت ۳۰ ماه از آن تاریخ، همه می‌بینند که به معنای واقعی هیچی در چنته نبوده است. نمونه‌هایش فراوان است. جِرزنی را آغاز کرده‌اند.

مهم‌ترین روزنامه طرفدار دولت نوشته که مشکل تورم هنوز به دولت قبل بازمی‌گردد یا دیگری گفته مردم وضع خودشان را باید با بنگلادش مقایسه کنند! مدتی دیگر هم با سومالی مقایسه خواهند کرد. دیگری در حالی که وضع تهران قمر در عقرب است، می‌خواهد منابع مالی تهران در حال استهلاک را صرف بازسازی غزه کند و الی آخر.

اکنون در آستانه یک انتخابات دیگر قرار داریم و مجموعه این نیرو‌های فاقد برنامه و رویکرد سازنده؛ دوباره در قالب اسامی و عناوین جدید مثل مبنا و شانا و جمنا و… گردهم آمده‌اند و با نام‌های نو، می‌خواهند پوششی جدید را بر پیکر نحیف و کهنه خود بپوشانند. فرق حالا با گذشته این است که در آن زمان بدون داشتن یک ایده سازنده و ایجابی و با حمله یک‌سویه به روحانی و دولت قبل و با طرح امید به یکدست شدن قدرت، خود را سر پا نگه می‌داشتند، اکنون که آن وضعیت سلبی رفته است، متوجه می‌شوند که هیچ نقطه ایجابی ندارند و اصولا قادر نیستند حتی یک گزاره مفید و علمی برای حل مسائل جامعه ارایه کنند و بهترین راه را در نپذیرفتن وجود مساله یافته‌اند. گویی همه مسائل کشور حل شده و قطار جامعه روی ریل پیشرفت با سرعت زیاد در حرکت است. تا اینجا چیز چندان عجیبی رخ نداده است، ولی آنچه آنان نمی‌دانستند این است که حذف دیگران با زور استصواب و تبلیغات یک‌سویه و… مترادف آغاز دشمنی میان خودشان است.

در واقع در گذشته نیز همه گروه‌ها را غیر از خود می‌دانستند و با آن‌ها دشمنی می‌کردند، اکنون که آنان حذف شده‌اند، بخشی از خودشان را تبدیل به دیگری و دشمن می‌کنند.

زمان زیادی به انتخابات نمانده است، از این رو، یار و یارکشی آغاز شده است. از یک‌سو سایه هر کسی را که بویی از رییس مجلس دهد، در دولت می‌زنند، همچنین اقدام به تخریب دستگاه قضایی می‌کنند. تیغ رد صلاحیت‌ها در حال تیزتر شدن است. کنگره و نشست می‌گذارند و خوراک تبلیغاتی و تمسخر کردن را برای دشمنان درون جناحی ایجاد می‌کنند.

گفتگو‌ها برای تقسیم کرسی‌های مجلس یا پست‌های دیگر آغاز می‌شود. افشاگری‌های مربوط به فساد و حذف این و آن آغاز می‌شود. عده‌ای هم میان‌دار شده‌اند و با توصیه‌های اخلاقی می‌پرسند که چرا به هم می‌پرید؟ در‌حالی که اگر به هم نمی‌پریدند؛ باید پرسیده می‌شد که چرا به هم نمی‌پرید؟

در میان همه این دعوا‌ها و کشمکش‌ها همه آنان در چند چیز مشترک هستند؛ اول از همه فقدان تحلیل و نقد از شرایط جامعه و مردم. کافی است که اظهارات و مواضع آنان را رصد کنید. هیچ چیزی در این زمینه ندارند جز بیان کلیات. کلیاتی که همه می‌دانند، در حالی که گروه‌ها و احزاب سیاسی باید فراتر از کلیات، تحلیل کنند، حتی یک صفحه متن منقح و پذیرفته شده از سوی هیچ کدام آنان نمی‌بینید.

دوم سخنان مشعشع درخصوص توانایی‌های فردی یا اخلاقی رهبران گروه‌شان است. مواردی که فاقد ارزش سیاسی است و معمولا برای همه آنان به کار می‌رود. مثل اینکه کار زیاد می‌کنند، مردمی هستند؟! روحیه جهادی، انقلابی دارند و مقاوم هستند؟! ضد فساد هستند! و از این تعاریف که نه قابل سنجش است و نه اصولا مشکلی از مدیریت کشور و مردم را حل می‌کند. در بهترین حالت این‌ها می‌توانند مکمل ایده و نظر و برنامه و تشکیلات‌های خوب سیاسی باشند و نه جانشین آنها. ضمن اینکه معمولا همه آن‌ها نیز نادرست هستند و اغلب آنان این ویژگی‌ها را ندارند.

سوم و جالب‌تر از همه، مواضع و سخنان غیرشفاف است که فقط خودشان و اطرافیان آنان متوجه می‌شوند که منظورشان چیست یا کیست؟ و بالاخره سیاست‌های افشاگرانه است که با تولید و ضبط فیلم‌ها و نوشته‌هایی درصدد تخریب یکدیگرند، بدون آنکه کلمه‌ای در اثبات برنامه‌های خود بگویند.

نکته مهم ماجرا این است که حتی یک نفر هم از درون خودشان به این وضعیت فلاکت‌بار فکری و سیاسی اعتراض نمی‌کند و آنان را به نقد نمی‌کشد. چرا؟ برای اینکه اغلب قریب به اتفاق آنان که در این مجموعه‌ها متمرکز شده‌اند دچار نوعی سوءگیری شناختی از جامعه هستند و گمان می‌کنند که با حضور خودشان در قدرت، کار‌ها درست می‌شود و تنها ملاک آنان نیز همین حضور خود و دوستان‌شان در قدرت است.

آنان گمان می‌کنند که نه نیازی به برنامه هست و نه نیازی به ساختار و مقررات، کافی است که خودشان عهده‌دار امور شوند، بقیه مسائل حل است. این رویکرد ویرانگر است. آنان را به جان هم می‌اندازد. از پاسخگویی طفره می‌روند، کشور را بیش از پیش تضعیف می‌کند. مردم را دورتر از قدرت می‌نماید. متاسفانه این مسیر بی‌انتهاست و هر چه بروید به پایان نخواهید رسید.

بازگشت از آن برای این گروه‌ها پرهزینه تلقی می‌شود، به همین علت در پیمودن این راه نادرست اصرار می‌کنند. اگر کسانی باشند که بخواهند از گذشته درس بگیرند، انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ به تنهایی برای درس‌آموزی کافی است و نباید منتظر نتایج انتخابات ۱۴۰۲ باشند، ولی به نظر می‌رسد که این در همچنان بر همان پاشنه قبلی می‌چرخد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا