سیاسی

شکوری راد، فعال سیاسی اصلاح‌طلب: با توجه به اینکه حسین شریعتمداری از پشت صحنه مناسبات قدرت تا حدی خبر دارد، احساس کرده اوضاع به سمت توافق و آرامش می‌رود، بنابراین دست به یک چنین اقدام بحران‌سازی زده

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

اعتماد: بخش‌هایی از محتوای پاسخ ایران به نامه ترامپ توسط سرلشکر علی باقری، رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح، رونمایی شد. پاسخ نامه‌ای که در آن تاکید شده «ایران به دنبال آرامش در منطقه است» ضمن اینکه ایران راه مذاکره غیرمستقیم را باز می‌گذارد تا اگر امریکا صادقانه حرکت کند، بشود مذاکره کرد.

قبل از اظهارات سرلشکر باقری، علی لاریجانی، مشاور رهبری هم اظهارات مشابه این صحبت‌ها را با ادبیات دیگری مطرح کرده بود. داده‌های مستندی که علی شکوری راد، فعال سیاسی و تحلیل‌گر اصلاح‌طلب، معتقد است تا حد زیادی دورنمایی از وضعیت پیش رو میان ایران و امریکا را نمایان می‌کند.

به اعتقاد شکوری راد، اما موضوع مهم در این مراودات سیاسی سطح بالا، قرار داشتن مقامات اصلی دو کشور در بطن تصمیمات است. اینکه آیت‌الله خامنه‌ای از یک طرف و ترامپ در سوی دیگر راهبری این پرونده را در دست دارند، احتمال و استحکام هرگونه توافقی را بالا برده و به آن وزن و قوام بیشتری می‌بخشد. این فعال سیاسی در عین حال معتقد است احتمال وقوع جنگ و درگیری در منطقه بسیار اندک شده، چراکه نه ایران از آن استقبال می‌کند و نه ترامپ با ذهنیت اقتصادی و تجاری که دارد آن را معقول می‌داند.

موضوع مهم دیگری که شکوری راد آن را به معنای نزدیک بودن توافق میان دو کشور ارزیابی می‌کند، تحرکات خاص طیف‌های رادیکال و تندرو است. نمونه بارز یک چنین تحرکاتی را ایرانیان در روز‌های پس از امضای برجام در ۲۰۱۵ تجربه کردند، دورانی که تندرو‌ها به هر اقدام حاشیه‌سازی دست می‌زدند تا به‌زعم خود برجام را در محاق فراموشی و عدم توفیق و بی‌اثری گرفتار سازند. مطالب اخیر روزنامه کیهان در ضرورت ترور ترامپ از این دست اقدامات عجیب است که هر چند مشخص نیست طیف‌های رادیکال به چه دلیلی آن را در دستور کار قرار داده‌اند، اما روشن است که از آن چه هدفی را دنبال می‌کنند.

شکوری راد علی‌رغم همه این تندروی‌ها، جنگ و تنش میان ایران و امریکا را بعید دانسته و معتقد است دیدار ترامپ با آیت‌الله خامنه‌ای در تهران، محتمل‌تر از وقوع تنش و درگیری میان دو کشور است. او در عین حال معتقد است امریکا برای اجرای سیاست مهار چند جانبه خود در خاورمیانه به ایرانی قوی با ملتی اثرگذار نیاز دارد. داده‌هایی که همگی آنها از توافقی قریب‌الوقوع میان دو کشور خبر می‌دهند.

با آغاز سال ۱۴۰۴ ایران با متغیر‌های بسیاری در سطح داخل و خارج روبه رو شده است. ایران در یک چنین شرایطی در کجای تاریخ خود ایستاده و به چه سمتی حرکت می‌کند؟

تنشی که امروز در سطح روابط بین‌الملل ایران وجود دارد، تنش فرساینده‌ای است که تبدیل به دغدغه اصلی اغلب ایرانیان شده است. یعنی اگرچه دغدغه‌های معیشتی و گرانی ارز و سکه و فقدان افق روشن در زندگی روزمره مردم وجود دارد، اما موضوعی که امروز مورد بحث محافل و مجامع مردمی است، تنش در روابط با امریکا و دورنمای آن است که روز و شب مردم را به خود مشغول داشته است. نگرانی‌های بسیاری از این رهگذر برای مردم ایجاد شده که به نظرم قابل دوام نیست. بنابراین اگر قرار باشد، خلاصه شرایط امروز کشور شرح داده شود، نخست وضعیت اقتصادی و معیشتی نامناسب مردم و پس از آن هم نگرانی از وقوع جنگ در راس این موضوعات قرار دارند.

پس از اظهارنظر‌های متفاوت و صحبت‌های رهبر انقلاب در خصوص مناسبات ارتباطی با امریکا، طی روز‌های اخیر تصویر شفاف‌تری از مطالبات ایران در مذاکرات با غرب ارایه شده است. چند روز قبل علی لاریجانی مشاور رهبر انقلاب صحبت‌هایی را در خصوص آمادگی ایران برای رفع نگرانی‌های غرب مطرح کرد. دیروز هم سرلشکر باقری رییس ستاد کل نیرو‌های مسلح بخشی از محتوای پاسخ ایران به نامه ترامپ را تشریح کرد. این داده‌های اطلاعاتی از منظر تحلیلی چه معنا و مفهومی دارد؟

در صحبت‌های مقامات ایرانی به هر دو روی سکه اشاره شده، یعنی هم بر آمادگی ایران برای مقابله نظامی تاکید شده و هم از آمادگی ایران برای رفع نگرانی‌های طرف مقابل. اما برای افرادی که موضوعات را عمیق‌تر تحلیل می‌کنند، نکات امیدوارکننده بسیاری وجود دارد. این بخش‌های امیدوارکننده این است که در این صحنه که در یک طرف آن ترامپ قرار دارد و در طرف دیگر آن آیت‌الله خامنه‌ای، چند گزاره پر رنگ به چشم می‌خورد.

یکی از این گزاره‌ها این است که هیچ کدام از این دو طرف علاقه به جنگ ندارند و در رفتار و گفتارشان نشان داده‌اند که خواهان وقوع جنگ نیستند. آیت‌الله خامنه‌ای گفته‌اند که ایران «مذاکره نمی‌کند، ضمن اینکه جنگ هم نخواهد شد.» این اظهارات رهبری، این نقطه امید را ایجاد می‌کند که اراده رهبر انقلاب مبتنی بر جلوگیری از وقوع جنگ است. اینکه به چه صورت قرار است از تنش و درگیری نظامی جلوگیری شود مشخص نیست، اما نهایتا این مساله روشن است که ایشان مخالف وقوع درگیری نظامی هستند.

از سوی دیگر ترامپ هم در عمل نشان داده که کنشگری اقتصادی است و می‌داند که جنگ برای امریکا بسیار هزینه‌بر است و با منطق اقتصادی همخوان نیست. بنابراین داده‌های برآمده از هر دو سوی این ماجرا برای افرادی که به دور از هیجانات، مسائل را تحلیل می‌کنند این واقعیت را نمایان می‌کند که احتمال وقوع جنگ بالا نیست.

از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که برای طرفین مشخص است که مخاطب اصلی گفت‌و‌گو‌ها چه کسی است و چه می‌گوید. در شرایط فعلی این شخص رهبری است که در وسط میدان تعیین راهبرد‌ها قرار دارند و موضوعات مد نظر خود را به وزیر خارجه ابلاغ می‌کنند و وزیر خارجه آنها را به طرف مقابل منتقل می‌کند. در این میان رییس‌جمهور و دولت اختیار و مسوولیتی ندارند. در تیم حاکم بر امریکا هم محوریت کار در دست شخص ترامپ است. وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی امریکا و دیگران تعیین‌کننده نیستند.

اینکه در دو طرف ماجرا، مشخص است که چه کسانی تصمیم‌گیر هستند و مسوولیت در اختیار چه کسانی است، صحنه را روشن‌تر کرده است. این روند باعث می‌شود تحلیلگرانی که به دور از هیجانات، موضوعات را تحلیل می‌کنند احتمال وقوع جنگ را بسیار کم بدانند.

اینکه رئوس تصمیم‌گیر دو کشور بر امر مذاکرات نظارت دارند آیا احتمال دستیابی به یک توافق پایدار را بیشتر نمی‌کند؟

شخصا معتقدم احتمال اینکه در ماه‌های آینده شاهد دیدار و گفت‌وگوی مستقیم میان ترامپ و رهبری باشیم از احتمال وقوع جنگ بیشتر است. یعنی احتمال یک چنین دیداری که در نگاه اول بعید به نظر می‌رسد از احتمال وقوع جنگ بیشتر است. اما در عین حال با توجه به اینکه جنگ یک رخداد خانمانسوز است، اندک احتمال وقوع آن هم نگران‌کننده است.

نمی‌شود انتظار داشت تحلیلگرانی که در بطن صحنه گفت‌و‌گو‌ها عاملیت ندارند و صرفا شاهد رخداد‌ها هستند، نگران جنگ و تنش و درگیری نباشند. این نگرانی‌ها به دلیل خطرات وقوع هر جنگی طبیعی است. معتقدم تصمیم‌گیران باید به این نگرانی‌های فرساینده هم توجه کنند، چرا که تداوم آن می‌تواند مخرب باشد.

تفاوتی که این دور از مذاکرات با دوره قبلی در ۲۰۱۵ دارد، تغییر نگرش کشور‌های منطقه‌ای مانند عربستان، مصر، اردن و… است. در دوره قبل اغلب این کشور‌ها مخالف برجام بودند، اما امروز از هر نوع توافقی میان ایران و امریکا حمایت می‌کنند. این تغییر نگرش را چطور می‌توان تحلیل کرد؟

به هر حال ایران از نظر نظامی یک کشور مقتدر است. کشور‌های همسایه هم به این اقتدار اذعان دارند. اراده محکمی هم در سطح رهبری مشاهده می‌شود. هم توان نظامی ایران بالاست و هم اراده محکمی در داخل وجود دارد. این روند باعث شده تا کشور‌های منطقه از ایران حساب ببرند. از آنجا که توافق مناسب بین ایران و امریکا، می‌تواند نگرانی‌های آنان را کاهش دهد، این کشور‌ها اکنون خواهان این توافق هستند. چرا که وضعیت موجود برای آنها هم فرساینده است.

بنابراین توافق بین ایران و امریکا همه طرف‌ها را به جز اسراییل خوشحال می‌کند. اسراییل رژیمی عزیزکرده امریکا و به‌شدت زیاده‌خواه در منطقه است که قدرت امریکا را به رخ رقبای منطقه‌ای خود می‌کشد. هیچکدام از کشور‌های منطقه از اسراییل دل خوشی ندارند، هرچند برخی ناچار شده‌اند آن را تحمل کنند. ایران، اما چنین نیست.

معتقدم قربانی اصلی هرگونه توافقی میان ایران و امریکا رژیم اشغالگر قدس به خصوص شخص نتانیاهو خواهد بود. به همین دلیل تنها کشوری که خواهان توافق میان ایران و امریکا نیست، اسراییل است. همین امر برای برخی نیرو‌های داخلی که مخالف مذاکره و توافق میان ایران و امریکا هستند درس‌های بسیاری دارد. اینکه تا چه حد مواضع و مطالبات آنها با اسراییل همسو است، هویت آنها را آشکار می‌سازد.

تمامی طرف‌های اثرگذار امروز می‌دانند که نظم تازه‌ای در خاورمیانه شکل گرفته است. در این اتمسفر تازه، ایران چگونه می‌تواند نقش خود را بازیابی و تثبیت سازد؟

اگر ایران بتواند ابتکار عمل را برای رسیدن به یک توافق سازنده به دست بگیرد، می‌تواند جایگاه خود را در منطقه و جهان به‌شدت ارتقا دهد. همانطور که ترامپ هم بار‌ها بر این تاکید کرده که خواهان آن نیست که ملت ایران تضعیف شود. این امر ناشی از نگاه استراتژیکی است که امریکا به موقعیت سوق‌الجیشی ایران دارد. همانطور که در عرصه سیاست داخلی رهبری مهار چند جانبه‌ای را بین جناح‌های مختلف اعمال می‌کنند در سطح بین‌الملل هم امریکا به عنوان یک قدرت جهانی، مهار چندجانبه‌ای را میان قدرت‌های منطقه‌ای اعمال می‌کند.

در دورنمای مد نظر امریکا، ایران نمی‌تواند و اساسا نباید ضعیف باشد. ایران باید یک کشور قوی و دارای یک ملت قوی باشد تا بتواند در موقعیت استراتژیک خود اثرات مثبتی در نظم منطقه‌ای به جای بگذارد. امریکا پس از فراز و فرود‌های فراوان متوجه شده که باید این موقعیت ایران را به رسمیت بشناسد. در صورتی که ایران در یک چنین جایگاهی قرار بگیرد و قدرت منطقه‌ای و ژئوپلیتیک خود را داشته باشد منطقه هم توازن لازم را پیدا می‌کند. تا زمانی که ایران این جایگاه را نداشته باشد، منطقه هم روی ثبات را نمی‌بیند.

ثبات منطقه‌ای هم برای همه کشور‌های منطقه مناسب است. تنها کشوری که نگران ثبات ناشی از قدرت ایران است، اسراییل و شخص نتانیاهو است. وگرنه امریکا هم در بلندمدت نقش و جایگاه ژئوپلیتیک ایران را و قدرتی که باید از آن برخوردار باشد را به رسمیت می‌شناسد.

شما در بخشی از صحبت‌هایتان به همسویی مواضع طیف‌های رادیکال ایران و مواضع اسراییل اشاره کردید. طی روز‌های اخیر با افزایش امیدواری‌ها به توافق میان ایران و امریکا، روزنامه کیهان در خصوص ترور ترامپ صحبت‌هایی را مطرح کرده که بازخورد‌های منفی بسیاری حتی میان اصولگرایان پیدا کرده است. درباره مشکلاتی که این جریانات تندرو ممکن است برای منافع ملی ما داشته باشند، توضیح می‌دهید؟

‎این افراد و گروه‌ها هرگونه ثبات و آرامش و کاهش تنش را برای زیست خود نامناسب می‌دانند. مجموعه جریانات رادیکالی که بحران‌زا هستند، ثبات و آرامش را در حکم خفگی خود می‌دانند. آنها به دنبال شرایطی هستند که بتوانند در آن موجودیت خود را حفظ کنند. تداوم موجودیت آنها در شرایط تنش و بحران امکان‌پذیر است. اگر احساس کنند، شرایط به سمت آرامش می‌رود به دست و پا افتاده و بحران‌سازی می‌کنند. اما من معتقدم مقاله اخیر کیهان معنی دیگری در بطن خود دارد.

با توجه به اینکه حسین شریعتمداری از پشت صحنه مناسبات قدرت تا حدی خبر دارد، احساس کرده است، اوضاع به سمت توافق و آرامش می‌رود، بنابراین دست به یک چنین اقدام بحران‌سازی زده است. مقاله کیهان را می‌توان نشانه‌ای از وجود حرکت به سمت توافق و تفاهم تلقی کرد. با افزایش احتمال دستیابی به توافق و ثبات باید منتظر بحران‌های جدی‌تری از سوی عوامل تندرو باشیم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا