سیاست خارجی ایران بسیار نامتوازن است؛ شرایط طوری رقم خورده که چین به تنها مفر ما تبدیل شده/بزرگترین فاجعههای ملموس و مشهود در سیاست خارجی هر کشوری، یکی اشغال است، یکی تحریم / ترامپ اگر چه غیرمتعارفترین رئیسجمهور تاریخ آمریکا بود، اما امتحان نکردیم که ببینیم میتوانیم با او به توافق حداقلی برسیم یا نه/در دوره بایدن هم واقعاً درک نمیکنم که چرا نتوانستهایم برجام را احیا کنیم

سیاست خارجی با بنبستهای درازمدت و قابل توجهی مواجه است که در ادوار مختلف تاریخی مقابل عادی شدن شرایط اقتصادی و سیاسی کشور را گرفته است. اما به واقع موانع سیاست خارجی چیست و چه کسانی در مقابل عادی شدن شرایط کشور سنگر گرفته اند؟آیا کاسبان تحریم در این بین مخالف بهبود روابط خارجی اند؟
به گزارش «انتخاب»؛ در اینباره گفتگو کردیم با کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته، که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
*راهکار عبور از بنبستهای سیاست خارجی در ایران و موانع اساسی عدم دستیابی به روابط نرمال و عادی با جهان چیست؟
در پاسخ به این سوال سه دلیل را می توانم ذکر کنم: نخست اینکه سیاست خارجی هر کشوری باید بر مبنای تامین منافع ملی و امنیت ملی کشور استوار باشد. تنها در این صورت است که سیاست خارجی کشور برای همه جهانیان قابل درک و پیشبینیپذیر خواهد بود و از آنجا که در چنین صورتی رفاه مردم باید قاعدتا در درجه اول اهمیت قرار گیرد و الزامات جغرافیای سیاسی کشورها تقریبا ثابت است سیاست خارجی کشورها نیز کم و بیش ثابت است و با تغییر دولتها چندان دستخوش تغییرات اساسی نمی شود. در چنین صورتی، دیگر کشورها بر اساس مولفه ها و عواملی که برایشان روشن و قابل درک است، وارد تعامل با کشور مد نظر می شوند. دوم اینکه سیاست اعم از داخلی و خارجی یعنی کار در حوزه ممکنات! یعنی دامنه خواسته ها و اهداف هر کشور در روابط بین الملل باید متناسب با امکانات و مقدورات کشور باشد. اهدافی که مقامات ما برای سیاست خارجی کشور، بویژه در سطح منطقه تعریف کرده اند، تناسبی با امکانات کشور ندارد. سوم اینکه ثابت شده است که سیاست خارجی بدون توازن راه به جایی نخواهد برد. سیاست خارجی ما بسیار نامتوازن است و از این نظر و بهویژه با توجه به مشکلات فزاینده روسیه، شرایط بهگونهای رقم خورده که چین عملا به تنها مفر ما تبدیل شده و نگرانی از جانب ما ندارد. تنها در صورتی که این سه مشکل را مورد توجه قرار دهیم، میتوانیم امیدوار باشیم که به روابط نرمال و عادی با جهان دست بیابیم.
* علل اصلی شکست برنامههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی را چه میدانید؟
دلایل راهبردی را که دراینرابطه به نظرم میرسید در پاسخ به سؤال اول برشمردم. علاوه بر این در حوزه اجرا نیز دچار ضعفهای شدید بودهایم و مداخله جریانات سیاسی داخلی در کار سیاست خارجی و دیپلماسی نیز بر مشکلات افزوده است. مثلاً در نظر بگیرید که در آسیای میانه و قفقاز ما از ابتدای بعد از فروپاشی شوروی دارای بیشترین امتیاز برای توسعه رابطه با این دو منطقه بودیم. اما در عمل کمترین دستاورد را در مقایسه با دیگران داشتهایم و در قفقاز نیز با تهدیدی جدی مواجه هستیم. دیپلماسی حوزهای است که عوارض سوء ناکارآمدی و غیرحرفهای بودن بهسرعت و در کوتاهمدت خود را نشان نمیدهد. اما تراکم عوارض آن در میانمدت و درازمدت میتواند فلجکننده باشد.
*زیانهای ایران از ضعف دیپلماسی مشخصاً در چه حوزههایی قابلمشاهده است؟
در بسیاری حوزه قابلمشاهده است. بزرگترین فاجعههای ملموس و مشهود در سیاست خارجی هر کشوری یکی اشغال کشور است یکی تحریم کشور. ما اشغال را در اوائل انقلاب شاهد بودیم که شاید میشد با استفاده از اهرمهای دیپلماتیک و سیاسی جلوی آنها گرفت. بر همین مبنا فکر میکنم اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ نیز اگر رضاشاه عرصه سیاست ایران را از دولتمردان واقعی خالی نکرده بود، میتوانست قابلاجتناب باشد. تحریم ایران نیز نباید تا این حد به طول میانجامید. در یک مقطع مقامات انعطاف نشان دادند و برجام عملی شد. ترامپ اگر چه غیرمتعارفترین رئیسجمهور تاریخ آمریکا بود، اما ما نیز امتحان نکردیم که ببینیم میتوانیم با او به یک توافق حداقلی برسیم یا خیر. در دوره بایدن نیز من واقعاً درک نمیکنم که چرا نتوانستیم با او به تفاهمی برسیم و برجام را احیا کنیم. هر تحریمی اگر دوام پیدا کند، میتواند عوارض درازمدت غیر قابل جبرانی برای کشور داشته باشد. مثلاً بالقوه ایران بهترین گزینه برای عبور بسیاری از لولههای نفتی و گازی و راهها و راهآهنها و… و توسعه میدانهای نفتی و گازی و معدنی دیگر و… است. اگر این تأسیسات در قلمرو همسایگان ما احداث شود، دیگر ما برای همیشه از آن محروم خواهیم بود. درست است که در اکثر مواقع کشورهای تحریمکننده نتوانستهاند دستاوردی از تحریم داشته باشند، اما کشور تحت تحریم نیز قطعاً و بهشدت ضرر کردهاند.
ضرر فقط این نیست که ساختار سیاسی کشور تحت تحریم به هم بریزد، ضرر بزرگتر این است که توسعه قربانی شود و انرژی و توان یک کشور به طور مستمر فرسوده شود و از قافله دیگر کشورها عقب بماند و در برابر رقبای هم سطح منطقهای خود آسیبپذیر شود.
*بنبست فعلی تا چه زمانی قابلدوام است؟
اگر اقدامی و تلاشی نشود، هیچ حد یقفی ممکن است برای هیچ بن بستی وجود نداشته باشد. مسئله این است که دیگران از بنبست موجود آسیبی میبینند یا نمیبینند. مطابق آمار صندوق بینالمللی پول تولید ناخالص داخلی آمریکا و ایران به ترتیب نزدیک ۲۷ تریلیون و ۳۷۰ میلیارد دلار است. یعنی اقتصاد ایران حدود یک و نیم درصد اقتصاد آمریکا است. این به این معنی است که آمریکا و اروپا و کشورهای منطقه از ناحیه تحریم ایران ضرر نمیکنند و حتی در مواردی به سود کشورهای منطقه است که ما همچنان در تحریم باشیم. با این وصف، تنها ما هستیم که باید برای خارجشدن از تحریمها بکوشیم. دیگران یا بیتفاوتاند یا از تحریم ما نفع میبرند.
*کاسبان تحریم در این بین چقدر مؤثر اند؟آیا افرادی که مانع روابط عادی ایران با جهان هستند باانگیزههای ایدئولوژیک به چنین کاری دست میزنند؟
فکر میکنم مجموعهای از انگیزهها در کار است. هم انگیزههای ایدئولوژیک و هم اقتصادی. البته شاید بیاطلاعی و نشناختن جهان و توهمات و تصورات ساده و نپخته مهمتر باشد. اگر چه “کاسبان تحریم” قطعاً مؤثرند، فکر نمیکنم که آنها تعیینکننده باشند. تصمیم را مقامات باید بگیرند و میگیرند و این کاسبان در غیاب یک پایگاه اجتماعی در خور اعتنا، ناچار به تبعیت خواهند بود.