سیاسی

داستان کارگران افغانستان در ایران؛ چگونه میان دیده‌ها و شنیده‌ها یک جهان فاصله افتاده است؟

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

سیدهادی برهانی؛ استاد دانشگاه تهران: موضوع حضور اتباع افغانستان در کشور، به ویژه در شبکه‌های اجتماعی، به موضوعی داغ و بحث برانگیز تبدیل شده است. این روز‌ها پست‌های زیادی در این شبکه‌ها به اشتراک گذاشته می‌شود که موضوع بسیاری از آن‌ها حضور افغانستانی‌ها در ایران به ویژه از چشم اندازی بدبینانه و حتی افغان ستیزانه است. چند روز پیش یکی از این پست‌ها را دریافت کردم. واقعا کثیف و چندش آور بود و حال مرا منقلب نمود. هر بار که به یاد این پست می‌افتم ناراحتی و خشم وجود مرا فرا می‌گیرد و عذاب وجدان مرا، به عنوان یک ایرانی و میزبان این میهمانان نجیب، رها نمی‌کند.

خیلی پیشتر از اینها، چیزی حدود دو سه سال پیش، به عنوان تحلیل گری که به روابط ایران و همسایگان توجه دارد، به موضوع حضور افغانستانی‌ها در ایران علاقه‌مند شده و در صدد نوشتن مقاله‌ای در این باره بودم. نقش برجسته کارگران افغانی در سازندگی و ساختن ایران مرا تحت تاثیر قرار داده بود. می‌دیدم هر جا ساختن و بناکردن، است کارگران افغانی هستند. بعید است در چند دهه اخیر (از سازندگی در ایران) دیواری بدون حضور و تلاش و کار این کارگران سخت کوش بالا رفته باشد. افزون بر آن، در سال‌های اخیر می‌دیدم که چگونه شغل‌های سخت و طاقت فرسا از نیروی کار داخلی خالی می‌شود و بر دوش کارگران افغانی قرار می‌گیرد. برای مثال پیشه چوپانی در بیشتر استان‌های کشور، به استثنای چند استان، دیگر داوطلب ایرانی نداشته و همه شبانان این مناطق اینک از اتباع افغانستان تامین شده است. حجم عظیم مشارکت این کارگران و پیشه وران در انجام «کار» در ایران باید نسبت بزرگی از حجم کل کار واقعی در ایران را تشکیل دهد که اگر آمار دقیق آن موجود بود علی القاعده به نرخی حیرت انگیز تبدیل می‌شد. از اینرو، در آن مقاله، در صدد ارائه پیشنهادی برای طراحی نوعی سپاسگزاری ملی و رسمی، برای مثال تعیین روزی (در تقویم کشور) به عنوان تشکر از نیروی کار افغانستانی، بودم، اما این کار به دلایل مختلف به تعویق افتاد و این مقاله هیچگاه نوشته نشد.

اما با توجه به آنچه من «اظهر من الشمس» می‌دیدم توقع داشتم چنین طرح و ابتکاری روزی از راه برسد و نسبت به این قشر زحمت کش، صبور و قانع ادای دین شود. اما متاسفانه و با کمال تعجب تحولات کشور در ماه‌های اخیر در مسیر دیگری قرار گرفت و موجی از بدبینی و تبلیغات منفی علیه این جماعت به راه افتاد که بخش بزرگی از آن بی پایه و اساس است و بخش دیگری از آن تعمیم دادن اشتباه و گناه چند نفر مجرم و گناهکار به جمعیت عظیمی است که هیچ دخالتی در این اشتباهات یا جنایات نداشته است. ابعاد این موج ضد افغانی اینک سهمگین و نگران کننده شده و به عنوان تحلیل گری که سال‌ها مسائل منطقه را تحلیل کرده نمی‌توانم باور کنم این امر خطیر و فراگیر محصول پروژه‌ای ایران ستیز و شرق ستیزانه، از سوی آن‌هایی که می‌خواهند ملت‌های ایران و افغانستان را به جان یکدیگر بیاندازند و در منطقه ناامنی و دشمنی ایجاد نمایند، نباشد، اما آنچه دردآور است همراهی برخی جریان‌های مهم و معتبر داخلی با این پروژه است. نوعی ناسیونالیسم افراطی و بیگانه ستیزی مزمن در فرهنگ سیاسی کشور زمینه مساعدی برای رواج دیدگاه‌های توطئه آمیز علیه اتباع خارجی فراهم کرده است. در این دیدگاه‌های افراطی و غیرعلمی مشکلات کشور به نیرو‌های اهریمنی خارجی نسبت داده می‌شود که نگاه توطئه آمیز و خصمانه‌ای نسبت به ایران دارند و هدف آن‌ها در نهایت نابودی ایران و ایرانیان است. این ایده‌های بی اساس، اما جذاب، برای نیرو‌های سیاسی که مایلند به سرعت، و با به رخ کشیدن غیرت ملی و وطن پرستی بی حد و مرز خود، عامه را تحت تاثیر قرار داده و محبوب شوند، ابزار‌های ایده آلی به حساب می‌آیند یا از چشم اندازی کمتر بدبینانه نیرو‌های سیاسی به دلیل مقبولیت عامه این دیدگاه‌های بی پایه از مخالفت علنی با آن پرهیز می‌کنند و یا حتی همرنگ جماعت می‌شوند و به غایت این همراهی‌ها و جریان‌ها که ایجاد چالشی خطرناک برای امنیت و اقتصاد کشور و تعاملی ناجوانمردانه و غیراخلاقی با اتباع مظلوم افغانی است، توجهی ندارند. دیدن این فضای غبارآلود و ناامیدکننده مرا بر آن داشت که با تجزیه و تحلیل ادعا‌های مطرح شده علیه اتباع افغانستانی آن‌ها را ارزیابی نموده و در معرض قضاوت عموم قرار دهم، اما این مقاله نیز، تا امروز، به سرنوشت همان مقاله اول مبتلا شد و هنوز فرصتی برای آن تهیه و انتشار آن فراهم نشده است.

از اینرو تصمیم گرفتم قبل از نوشتن آن مقاله ها، که منوط به فراهم شدن فرصتی مفصل‌تر برای انجام تحقیقاتی عمیق‌تر است، در مقاله‌ای کوتاه و سریع تجربه شخصی خود از این موضوع را به اشتراک بگذارم؛ مانند هر ایرانی دیگری، در طول دهه‌های گذشته بار‌ها و بارها، صد‌ها و شاید هزار‌ها بار، به مناسبت‌های مختلف با کارگران افغانی تماس و ارتباط داشته ام. گاهی این ارتباط بسیار کوتاه و در حد خرید یکی دو کالا بوده و گاهی بیشتر طول کشیده و به تجربیاتی جدی‌تر بدل شده است. آنچه من از مجموعه این تجربیات به خاطر دارم همه و همه، شاید با چند استثنا که واقعا به یاد ندارم، اما فقط احتمال آن را می‌دهم، یادآور سخت کوشی، صداقت، تعهد کاری، وفای به عهد، جدیت در کار، نجابت و کم توقعی این برادران ایمانی است. البته نمی‌خواهم این ادعای صادقانه و صمیمانه به شعار و گزافه گویی آلوده شود و آن‌ها را فرشته‌هایی از جنس انسان و مصون از خطا و زشتی تصور نمایم، اما واقعا خوبی‌های یاد شده را نزد این جماعت به وفور و مکرر تجربه کرده و وظیفه خود می‌دانم با صریحترین زبان ممکن بدان اذعان نموده و با قدرت تمام از آن دفاع نمایم. در این راستا و در این برهه حساس از روابط دو ملت، مایلم از هموطنان خود دعوت نمایم در هنگامه تبلیغات ظالمانه علیه اتباع افغانستان، شنیده‌ها و پست‌های شبکه‌های اجتماعی را برای دقایقی کنار گذاشته و به تجربه‌های شخصی خود (از تعامل با این جماعت) توجه کنند و صادقانه آنچه را دیده اند و احساس کرده اند ملاک و معیار قضاوت قرار دهند. آن فرمایش حکیمانه را مد نظر قرار دهند که فاصله میان حق و باطل فاصله میان چشم و گوش است. به خود و تجربیات و مشاهدات شخصی خود رجوع کنند و منصفانه داوری نمایند. آیا آن چه این روز‌ها در مورد این جماعت منتشر می‌شود با آنچه آن‌ها خود دیده اند، مطابقت یا مشابهت دارد؟

برای بنده فاصله میان این دو، میان شنیده‌ها و دیده ها، چیزی شبیه فاصله زمین تا آسمان است. براین اساس اعتقاد دارم اگر وجدان جامعه ایرانی به جنبش درآید و با چشم باز به واقعیت‌های این داستان (پر از آب چشم) بنگرد، بهترین احساسات خود را نثار کارگران، مردان و زنانی، خواهد کرد که با دست‌های پینه بسته دورافتاده‌ترین مناطق ایران را ساختند، بار‌های بزرگ را برداشتند، صخره‌های سخت را از پیش پای پیشرفت پروژه‌های عمرانی کشور برداشتند، قناعت پیشه کردند و با کمترین‌ها ساختند، از سر نجابت هیچ ادعا و شعاری در باره این همه کار‌ها و فداکاری‌های خود مطرح نکردند و اینک با مظلومیت آماج تهمت‌ها و دشنام‌های ناجوانمردانه قرار گرفته اند. بی شک این امتحانی بزرگ در مناسبات ملت ایران با همسایگان است و نتایج آن نشان خواهد ما چگونه خواهیم توانست از جوانمردی، اخلاق و انصاف خود دفاع نماییم.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا