خاطرات یک بسیجی/ همیشه در صحنه میمانم – هشت صبح
به گزارش خبرنگار مهر، امین توکلی معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران به مناسبت هفته بسیج یادداشتی نوشته که در این یادداشت آمده است:
جاذبهی رفتن به مسجد و پایگاه قابل مقایسه با هیچ جاذبه دیگری نبود دوران نوجوانی و جوانی ما را این جاذبه پر کرد و هر روز حسرت یک لحظه آن ایام خوش را می خورم.
هیچ حریفی مقابل این جاذبه نبود یک روز در دانشگاه با دوستان به گفتگو نشسته بودیم یکی از همکلاسیها پرسید
شما که دانشجو هستی و خوابگاه اجاره کردید شبها که خانه خالی دارید چه کار میکنید گفتم هیئت میگیریم روضه خصوصی میخوانیم چنان کلاس رفت روی هوا که خودم هم همراهی کردم و کلی خندیدم ولی واقعاً همینطور بود ایام خوش ما در پایگاه این شکلی بود که با هم باشیم باهم روزنامه بخوانیم.
فیلم ببینیم، کشتی بگیریم، بهشت زهرا برویم، کوه برویم، مشهد برویم، مسابقه بدهیم، فوتبال بازی کنیم، نمازجمعه برویم، کتاب بخوانیم، راهپیمای برویم، به خانواده شهدا سر بزنیم، لاتها محل رو سربزیر کنیم، از ناموس مردم دفاع کنیم، به فقرای محل کمک کنیم، صندوق قرض الحسنه راه بیندازیم
قرائت خانه و نوار خانه و کتابخانه تأسیس کنیم جشنواره بگیریم، یادواره شهدا، برگزار کنیم، راهیان نور ببریم، دوره تابستانه برگزار کنیم، کلاس تقویتی برگزار کنیم، نیرو جذبی جذب کنیم، ایستگاه صلواتی بر پا کنیم، ایست بازرسی بر قرار کنیم، نمایشگاه نوشت افزار و کتاب بگذاریم، نمایش فیلم داشته باشیم
نقد فیلم کنیم، دوره کتاب خوانی داشته باشیم خودمان را برسانیم پای منیر حاج آقا مجتبی، شبهای جمعه کمیل حاج منصور برویم، مانور و رزم شب برویم، دوره مقدماتی و تکمیلی بگذرونیم آسایشگاه جانبازان برویم، یک دهه سر ظهر بریم دم بیت که شب نفرای اول حسینیه باشیم، تجمع جلوی سفارت بریم.
زلزله تموم نشده کمکهای مردمی را بار زده باشیم سیل تموم نشده شیرجه بزنیم وسط آب، کرونا آمد هیئت سم پاشی راه بیندازیم، قطره فلج اطفال برسونیم، دارو توزیع کنیم، مداحی گوش بدیم با هم بحث سیاسی کنیم تا سر حد مرگ، گشت سر مخفی قاتل ناپیدا برویم، بیسیم بازی راه بیندازیم دفاع شخصی یاد بگیریم.
آشپزی کنیم پیاز پاک کنیم و گوشت خورد کنیم معتکف بشیم دهن معتکفین را هموار کنیم برویم پیاده روی اربعین ده روز تا عراقیها بیرونمون نکردن بر نگردیم، نفر اول مناظره دانشجویی باشیم.
کل بندازیم، دوره پالاگلایدر برویم و چتر بازی دعا کنیم بغل دستیمون زود شهید بشه از دستش خلاص شیم.
صد لعن زیاد عاشورا دست کاری کنیم دست جمعی فلانی رالعنت کنیم، شب بریم بهشت زهرا بخوابیم تو قبر، بریم دوکوهه حسینه غواصا، با لنکروز از وسط میدون مین رد بشیم، دعای مادرمون بگیره بریم تفحص تو گرما و شرجی جفیر یک دفعه با استخوانهای یک جون هم سن سال خودمون مواجه بشیم که کنار فانقسه.
پوسیدش نوشته ۱۶ ساله اعزامی از گنبد کاوس پای روایت گری حسین یکتا بشنیم، شب احیا بریم شیخ حسین، بریم پای منبر فاطمی نیا، بریم مسجد آیت الله خوشبخت، جمکران بریم، تور کاشون گردی راه بیندازیم، مسابقه کله پاچه خوری ترک نشه، مرقد امام بریم نقد اشرافی گری سید حسن.
سر کلاس با استاد بحث کنیم مشروط بشیم، با رفقا مثلاً کار اقتصادی بکنیم نابود بشیم، تو انتخابات با همه احزاب چپ راست مخالفت کنیم استراتژی هر مسجد یک لیست راه بیندازیم تا اصلح اصلاً رأی نیاورد، بلیط استخر توزیع کنیم، مسجد را سینما کنیم با هیئت امنا دعوا کنیم بر علیه امام جماعت مسجد
آبستراکسیون کنیم، نهضت درختکاری راه بیندازیم پیاده برویم از فرح زاد تا امام زاده داوود، شورای نگهبان بشویم انتخابات برگزار کنیم تا صبح رأی بشماریم شکست بخوریم، سه ماه وقت بگذاریم تا بچه محلمون سیگار رو ترک کنه مراقب باشیم همسایمون طلاق نگیره شب ۲۳ بهمن بریم بالای پشت بوم الله اکبر بگیم.
شب فتنه شعارهای دیوار پاک کنیم شعارهای خودمون بنویسیم نیروی انتظامی دستگیرمون کنه چند روز علاف بشیم با آقا زادهها در بیفتیم بشیم ابوذر غفاری دوران، همه مشاغل را یک دور تجربه کنیم از صافکاری نقاشی تا برق کاری ساختمان و دست فروشی و… بریم رشته ریاضی آخرش معلم ورزش بشیم.
همه اینها خاطرات یک بسیجی است که آروم نمیگیره و همیشه درصحنه باقی میماند.
واقعاً هیچ کس مثل ما جوونی نکرد.
دم شهید عبدالله اسکندری و شهید حسین توکل گرم دم مرحوم سیدجبار گرم دم سعید ممتازان و بهنام طمیمیان گرم دم مجید تیموری و حسین رضایی گرم دم علی یادگار و سید رستم آقا خان گرم.
امام روحت شاد
شهدا دم همتون گرم
بهترین ایام آن بود که در بسیج گذشت.