حمله شاگرد مصباح یزدی به سیدمحمد خاتمی / ۹ بار واژه «خبیث» و ۱۰ بار واژه «ملعون» خطاب به رئیسجمهور پیشین ایران
عصرایران: شاگرد مصباح یزدی به بهانه سالگرد درگذشت علامه طباطبایی جمله مشهور منسوب به او را تکذیب و اظهارات تندی علیه سیدمحمد خاتمی مطرح کرد.
تارنمای حوزوی «اندیشه ما» گزیدهای از سخنان غلامرضا فیاضی از شاگردان آیتالله مصباح یزدی را منتشر کرده که در آن عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به تندی از سید محمد خاتمی و علی شریعتی و حتی استاد فقید محمد رضا حکیمی انتقاد کرده است.
خشم اصلی او البته متوجه روحانی منتقد مقیم خارج از کشور است به خاطر انتساب جملهای به علامه طباطبایی و از مرحوم حکیمی هم به خاطر نقل آن انتقاد کرده و کوشیده این انتساب را تکذیب کند.
این تارنما یادآور شده آقای فیاضی این سخنان را در جمع طلاب مدرسه علمیه حقانی و در سالگرد رحلت علامه طباطبایی ایراد کرده و هر چند از او با عنوان «استاد» و «شاگرد برجسته مرحوم مصباح» یاد کرده اما ادبیات او را مورد انتقاد قرار داده و یادآور شده در این سخنرانی ۴۰ دقیقهای ۹ بار واژه «خبیث» و ۱۰بار هم واژه «ملعون» یا مشتقات دیگر آن را نثار آنان کرده است.
بازنشر بخش هایی از این سخنرانی را از این رو مناسب دیدیم که هر چند یک ماه دیگر سومین سالگرد درگذشت آیتالله مصباح یزدی است اما شاگرد او که امامت جماعت مؤسسۀ پژوهشی امام خمینی را نیز بر عهده دارد تا یک ماه دیگر صبر نکرده و به بهانۀ سالگرد درگذشت علامۀ طباطبایی به تشریح دیدگاه های استاد فقید خود پرداخته است.
اهمیت دیگر به این خاطر که در سپهر سیاست ایران اکنون دست بالا با جبهۀ پایداری است که حول اندیشههای مرحوم مصباح شکل گرفته هر چند برخی حمایت و پشتوانۀ مالی دبیرکل را در تشکیل این تشکل و جذب نیرو بسیار مؤثرتر میدانند.
فیاضی امام جماعت مؤسسهای است که اگرچه به نام امام خمینی است ولی ارتباط تشکیلاتی با بیت و مؤسسه حفظ و نشر آثار امام ندارد چندان که در آن بیش از دیدگاه های مصرح بنیانگذار جمهوری اسلامی آرا و اندیشههای بنیانگذار همین مؤسسه نشر داده میشود، به گونهای سخن گفته که خاطرۀ آیت الله مصباح یزدی را تازه و زنده کرده و از این حیث از واعظ شهیر تهران (علیرضا پناهیان) پیشی گرفته است:
در منبع گزارش توضیح داده شده به جای ملعون و خبیث سه نقطه گذاشتهاند هر چند به گمان ما مسوولیت متوجه گوینده بود ولی به هر رو با همین سه نقطه ها (به جای خبیث و ملعون) بخش هایی را نقل میکنیم:
*آن ……..ی که گفت علامه طباطبایی گفته این انقلاب تنها یک شهید دارد و آن شهید اسلام است، آن …….. ……. منافق است ، منافق از کافر بدتر است ، پس من نباید به حرف او اعتنا بکنم باید توجه داشته باشم که اصل در کفار دروغ است ، چون فرمان خداست فرمایش خدا است «اولئک هم الکاذبون»
*آقای حکیمی به غلط این حرف آن منافق …….. …… را که هیچ شبهه ای در این نیست در کتابش آورده است . آخر تو بنده خدا حرف یک آدم منافق در خدمت دشمن را چرا باید در کتابت بیاوری؟ تو که شیعه ای ، تو که عاشق امینی بودی تا که عاشق امیر المؤمنین بودی! این است که آدم می ترسد که آقای حکیمی هم خودش را باخته باشد، امیدواریم نباشد اینطوری چون خیلی روح تشیع در ایشان قوی بود.
*علامه طباطبایی تنها کسی بود در باره حکومت اسلامی مقاله نوشت، آنوقتی که هیچ کس در این فکرها نبود. زمان طاغوت بزرگانی از علما از اینکه بشود حکومت اسلامی را برپا کرد نا امید بودند. حالا امام چه بود و کجا بود، آن در روایات ما آمده است « رجل من أَهل قم» که قیام می کند و کسانی اطرافش برمی خیزند که کزبر الحدید خیلی قرص اند!
*یک عده از طلبه های داغ اینجا به آقای میلانی بد می گفتند به دلیل این که همراه انقلاب نیست ، در حالی که آقای میلانی وقتی امام را گرفتند و در حصر بود و صحبت اعدام ایشان بود با هواپیما می آید که مانع او می شوند و ایشان بعدا با ماشین برای حمایت از امام و حفظ جان امام می روند، البته یکی از کسانی که از قم می رود تهران برای حمایت از امام و حفظ جان امام ، علامه طباطبایی بودند.
*اساس تشیع این است که شیعه می گوید خلیفه خدا خلیفه خدا است ،خدا باید تعیین کند ،حرفش این است می گوید همان طوری که حضرت امام خلیفهالله بود ، همانطوری بقیه انبیاء خلیفهالله بودند . جامعه بدون فرمانروا نمیشود .خدا هم حاکمیت مال خودش است فرموده «له الحکم» حاکمیت مال خدا است. منتها به هر که می تواند بدهد. این حاکمیتی که مال خودش است به چه کسی می دهد ؟ به پیغمبر ، به آنکس که خلیفه اوست.
*امام هشتم علیه السلام تازه وارد مرو شده بودند. یکی از اصحاب ایشان میآید خدمتشان. حضرت میفرماید چه خبر؟ آن بنده خدا هم می گوید آقا! در مسجد مرو در مسجد جامع صحبت این بود که خلیفه رسولالله صلی الله علیه و آله را مردم تعیین میکنند یا خدا تعیین میکند؟
حضرت فرمود: مگر خلیفه مردم است –حالا تعبیر من است- که مردم تعیین کنند؟ خلیفه خداست. بعد فرمود قرآن پیامبر اکرم را معرفی کرده در این آیه «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» البته حضرت خیلی آنجا استدلال کردند این یکی را من کار دارم برای اینکه میخواهم برای ولایت فقیه ازش استفاده کنم. حضرت میفرمایند که قرآن رسول اکرم را معرفی کرده که چیزهایی که برای شما سخت است شما را خسته میکند بر پیغمبر هم سخت است «عزیز علیه ما عنتم ، حریص علیکم» خیلی حرص شما را دارد «بالمؤمنین رءوف رحیم» به مؤمنین رأفت دارد ، رأفت آن اوج محب است.
در همان روایت امام هشتم می فرمایند که امام از مادر مهربان تر است ،رسول اکرم از مادر مهربانتر است ، چون اوج محبت را دارد. در ادامه میفرماید: چطور پیغمبر اکرم رئوف رحیم به مؤمنین باشد.
طبق فرموده خدا ولی وقتی میخواهد از دنیا برود به فکر امتش نباشد چطور می شود چرا؟ چون همه اهل سنت این را قبول دارند من در همین مجلس خبرگان به یکی از این علمای اهل سنت که از خبرگان است گفتم آقا! ما به مردممان میگوییم همه مسلمانها معتقدند اگر رسول اکرم جانشین برای خودش تعیین کرده بود تمام بود چرا؟ چون صریح قرآن است «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ» صریحا قرآن دارد می فرماید: وقتی خدا پیغمبر چیزی را گفتند کسی حق انتخاب ندارد. «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ» هیچ مؤمن! انتخاب مال جایی است که خدا شما را آزاد گذاشته باشد، شما می توانید انتخاب کنید که آیا نمازتان را بخوانید یا نه، آزادم؟ غلط کرده آن کسی که می گوید آزادی یعنی این!
*خدا….. کند خاتمی …… را می گفت : دین همانی است که مردم می خواهند .نخیر آقا! دین آنی است که خدا آورده تکلیف است تکلیف یعنی چه؟ یعنی مشقت دارد زحمت مردم هم در طول تاریخ ادیان عمدتا مخالف بودند با پیغمبران این قرآن را نگاه کنید، پیامبران می آمدند اکثریت با ایشان مخالف بودند: «ما آمن معه الا قلیلا». این غلط است این کفر است آن غلط را آن ……. می کند چون پیرو یک احمقی است که خودش را اسلام شناس معرفی کرده که علیه لعائن الله و اصلا به اسلام باور نداشت اصلا به تشیع باور نداشت تشیع را ابزار بود برای آن مقاصد شیطانی اش.
*دقت کنید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ» هیچ نگویید ، حرف دیگری نزنید .«لا» یعنی این. قسم به خدای بزرگ که خدای تو که اینها ایمان نخواهند داشت مگر آن وقتی که تو را حاکم بدانند .در هر مسأله ای که در آن اختلاف پیش می آید: «حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ» در وجودشان هیچ دغدغه ای نداشته باشند از آنچه تو گفتی یعنی آنچه را که تو گفتی به جان و دل قبول کنند «وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» تسلیم تسلیم تسلیم باشند. آن تسلیم ها برای تأکید است نفرموده «یسلموا» «ویسلموا تسلیما».