تیتر یک

تماشا کنید: کشتن با هزار ضربه چاقو؛ استراتژی اسرائیل برای تجزیه ایران چیست؟

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

 

پایگاه خبری «انتخاب»: ‌می‌توان گفت از سال ۲۰۲۱ اسرائیل در مواجهه با ایران به عنوان بزرگترین دشمن خود استراتژی «مرگ با هزار بریدگی» یا «کشتن با هزار ضربه چاقو» را در دستور کار قرار داده است. آنطور که از رفتار اسرائیل بر می‌آید این استراتژی دارای دو وجه مختلف است که البته مرکز هدایت آن در یک نقطه مشخص از همسایگی ایران است. یک وجه آن خارجی است که با همکاری آمریکا در جهت افزایش فشار بر ایران و جلوگیری از رفع تحریم‌ها انجام می‌شود و بعد دیگر آن تلاش برای ناامن کردن محیط همسایگی ایران از طریق نزدیک شدن به همسایگان و فعال کردن گسل‌های فرقه‌ای و هویتی در منطقه است. نقطه کانونی این وجه سیاست خارجی اسرائیل جمهوری باکو است که قبلا (زمستان ۱۴۰۱) در گزارشی در انتخاب به آن پرداخته شده است.

اما وجه دیگر استراتژی «مرگ با هزار بریدگی» اسرائیل تمرکز بر داخل ایران برای ایجاد و گسترش اختلافات قومی و مذهبی و ضربه به موجودیت ایران است. قابل ذکر است که تلاش اسرائیل برای اختلاف‌افکنی در بین ایرانیان را صرفا نباید از سال ۲۰۲۱ به این سو جستجو کرد؛ زیرا این رژیم از بعد از انقلاب از هر طریقی به دنبال ضربه زدن به ایران بوده که این استراتژی را می‌توان مهم‌ترین آن‌ها قلمداد کرد. برندا شیفر از معروفترین چهره‌های ضد ایران است که با دستور اسرائیل مدت‌هاست تمام تلاش خود را برای ایجاد اختلاف و ایجاد گسل‌های قومی برای پیش بردن اهداف تجزیه طلبانه در ایران به کار گرفته است. او تز دکترای خود را در سال ۲۰۰۲ در مورد مسائل قومی ایران در دانشگاه تل‌آویو دریافت کرده است و به صراحت در پی تلاش برای فروپاشی ایران به شیوه شوروی است و یا در شکلی دیگر به دنبال استفاده از ایده بالکانیزه کردن برای ضربه زدن به تمامیت ارضی ایران است.

این فرد به طور ویژه بر روی مناطق آذری‌نشین ایران تمرکز کرده است و در راستای همکاری‌های اسرائیل با جمهوری باکو به یکی از مشاوران و افراد بسیار نزدیک به الهام علیف تبدیل شده است. از همین رو حکومت باکو باز هم نقش مهمی در پیشبرد بعد داخلی استراتژی «مرگ با هزار بریدگی» اسرائیل علیه ایران دارد و حکومت باکو از قبل برای چنین موضوعی آماده شده است. همانطور که رویترز در سال ۲۰۱۲ در گزارشی از قول دو افسر سابق ارتش باکو و دو منبع اطلاعاتی روسیه، نوشت که حکومت باکو و اسرائیل به دنبال این هستند که]دریابند چگونه پایگاه‌ها و اطلاعات آذری می‌توانند در یک حمله احتمالی علیه ایران مورد استفاده قرار گیرند. هم‌اکنون حکومت باکو و افرادی مانند برندا شیفر به طور متقابل به هم وابستگی دارند؛ زیرا هم علیف برای دنبال کردن توهمات پانترکی و ضد ایرانی خود که آذربایجان ایران را آذربایجان جنوبی می‌داند به جعلیات شیفر علاقه‌مند است و هم اینکه خانم شیفر جدا از منافع کلان مالی برای پیاده کردن سیاست‌های اسرائیل در باکو نیازمند حمایت علیف است.

ارتباط فرد ایران ستیزی مانند شیفر با بنیاد‌های تندرو مانند بنیاد دفاع از دمکراسی و موسسه هادسون و نیز افراد ضد ایرانی دیگری مانند مایک دوران بسیار گسترده است. همزمان با روی کار آمدن ترامپ در سال ۲۰۱۷ تحرکات ضد ایرانی این گروه‌ها افزایش محسوسی پیدا کرد. برای مثال در ۱۶ می ۲۰۱۷ موسسه دست راستی هادسون در نشستی با حضور عناصر تجزیه‌طلب ضدایرانی به بررسی آرزو‌های محال آنان پرداخت. متناسب با این وضعیت یک سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۸ خانم شیفر به مایک پمپئو وزیر خارجه وقت آمریکا پیشنهاد کرده بود که در راستای فشار حداکثری بر تهران از گروو‌های قومیت‌گرا علیه ایران استفاده کند.

قبل از هرچیز باید در نظر گرفت که جوهره هویت ملی ایرانیان در مفهوم وحدت در عین کثرت نهفته است. در واقع با وجود تنوع بالایی که در ایران وجود دارد؛ اما وحدت آن‌ها را به صورت یک ملت منسجم و تجزیه‌ناپذیر به صورت تاریخی و طبیعی تضمن شده است. نکته مهم این است که خودآگاهی ملی ایرانیان بسیار بالا و نسبت به سایر جوامع در یک سطح کم نظیر قرار داد؛ بنابراین اندیشه‌های ایران ستیز هم‌اکنون با تمام توان و با بکارگیری عوامل خود در پی خدشه وارد کردن به اتحاد و انسجام ملی تاریخی و طبیعی ایرانیان هستند تا بدین وسیله یکپارچگی و امنیت ملی ما را زیر سوال ببرند.

قابل ذکر است نقطه اتکای برنامه‌های ایران‌سیتزانه اسرائیل که توسط عوامل آن پیگیری می‌شود و افراد اندکی از روی عمد یا جهل با آن همرای می‌کنند «عنصر زبان» و تفاوت‌های دیگر در داخل کشور است به طوری که با گستاخی و وارونه نمایی حقایق ایران را کشوری کثیرالمله معرفی می‌کنند و برای ایجاد انشقاق در بین ملت واحد ایران با تکیه بر مفهوم فدرالیسم که بیان پنهان آن‌ها برای پیشبرد تجزیه طلبی در ایران است از واژه ملت برای اشاره به اقوام استفاده می‌کنند. در حالی که معنی اقوام در ایران به معنی نزدیکی و خویشاوندی است، اما آن‌ها برای مناطق مختلف ایران از واژه غیر دقیق اتنیک برای مناطق مختلف ایران استفاده می‌کنند تا آن بتوانند دیگر اهداف خود را پیش ببرند. این موضوعی است که متاسفانه توسط عده‌ای در داخل هم مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای مثال برندا شیفر در آوریل ۲۰۲۱ در گزارشی در بنیاد دفاع از دمکراسی در نوشته‌ای سراسر دروغ و مبتنی بر آمار‌های نادرست و خیالی یک تصویر غیرواقعی از وضعیت اجتماعی اقوام در ایران منتشر کرد و ایران را یک کشور موزاییکی و ناهمگون معرفی ناهگون معرفی کرده بود. او همچنین در اکتبر ۲۰۲۲ و همزمان با ناآرامی‌های سال ۱۴۰۱ سعی کرد آن را اعتراضات قومیتی جلوه دهد و در یک راهکار گسترش دامنه درگیری‌های قومیتی را کلید روند تداوم ناآرامی‌ها قلمداد کرد.

اما موضوع تلاش اسرائیل برای اختلاف افکنی در در بیان ایرانیان در ۱۳ مارس ۲۰۲۴ با مقاله‌ای که در جروزالم پست منتشر شده ابعاد روشن‌تری پیدا کرده است. در این گزارش به صراحت آمده است که برای جلوگیری از پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران باید مردم مناطق مختلف ایران که در این مقاله به آن‌ها اقلیت‌های قومی گفته می‌شود باید تحریک شوند و ادعا شده جامعه جهانی برای سرنگون کردن حکومت ایران باید از از اقوام ایرانی برای مخالفت با حکومت حمایت کند تا بدین وسیله برنامه هسته‌ای ایران هم از بین برود. اگرچه نباید چنین موضوعاتی را بیش از اندازه بزرگنمایی کرد؛ اما در عین حال هم نباید نسبت به آن‌ها بیش از حد بی تفاوت بود؛ زیرا دشمنان این سرزمین بیش از هرچیزی بر عنصر زبانی به عنوان رکن اصلی برای اختلاف افکنی در ایران تاکید دارند و تلاش زیاد دارند تا با برجسته کردن عنصر زبان وحدت طبیعی ایران را زیر سوال ببرند، آن‌ها برای این هدف خود دست به ارائه و ساخت آمار‌ها و اخبار غیر واقعی می‌زنند و با چنین روشی در پی نهادینه کردن یک احساس تبعیض غیر واقعی هستند که بتوانند به وسیله آن به راحتی ذهن و روان جامعه مورد هدف خود را تحت کنترل قرار دهند. نمونه بارز چنین موضوعی در اظهارات ونوشته‌های برخی افراد قابل مشاهده است که خود را فعال قومی معرفی می‌کنند، به طوری که اظهارات اکثر آن‌ها نادرست، بدون انسجام و بدون ارتباط با حقایق تاریخی و واقعیات موجود است.

در مجموع اسرائیل و عوامل وابسته به آن از هر موضوعی برای پیشبرد اهداف خود علیه ایران استفاده می‌کنند. برای مثال با تکیه بر جنگ بین باکو و ارمنستان و مخالفت ایران با کریدور زنگزور که آشکارا مرز‌های بین‌المللی ایران را تهدید می‌کند تبلیغات منفی زیادی توسط رسانه‌ها علیه ایران به راه انداخته‌اند. این در حالی است که در صورت تحقق کریدور زنگزور ضربه بزرگی به مزیت ژئوپلیتیک ایران وارد خواهد شد؛ اما آن‌ها سعی می‌کنند دفاع ایران از منافع خود را هم قومیتی تفسیر کنند، به طوری که گویی دفاع ایران از منافع ملی خود یک گناه نابخشودنی است و اگر تهران هر زمانی برخلاف خواست باکو عمل کند مرتکب سرکوب قومیتی شده است؛ به همین اساس براساس یک شناخت نادرست از مردم ایران دارند تلاش زیادی می‌کنند که مردم مناطق شمال غرب کشور را علیه هرگونه اقدامی که در راستای منافع ملی کشور است تحریک کنند. آن‌ها حتی خشک شدن دریاچه ارومیه را هم یک مسئله قومیتی جلوه می‌دهد، موضوعی که مشخص است از قبل روی آن کار شده است؛ زیرا بسیاری از عوامل داخلی آن‌ها هم احیای دریاچه ارومیه را که یک مطالبه ملی از طرف کل مردم ایران است را براساس مولفه‌های قومیتی تحلیل می‌کنند و سعی دارند با ایجاد اختلاف در بین مردم به اهداف خود برسند. 

گفتنی است دامنه تبلیغات آن‌ها بسیار گسترده شده که نشانه‌های آن‌ها در فضای مجازی مانند ایکس و اینستاگرام قابل مشاهده است. آن‌ها با نوشته‌های به صورت هدفمند با ادبیات خاص و در قالب‌های مختلف در پی نوعی دیگرسازی در بین اقوام مختلف کشور با هویت ایرانی خود هستند. این استراتژی جدید اسرائیل علیه هویت ملی ایران که برای منحرف و مختل کردن خودآگاهی ملی ایرانان انجام می‌شود توسط عده‌ای که خود را در صورت‌های مختلف عرضه می‌کنند هم دنبال می‌شود. آن‌ها برای افزایش اثرگذاری خود موقعیت‌های مهم مانند رویداد‌های ورزشی و به خصوص بازی‌های فوتبال را هدف می‌گیرند و با مسموم کردن فضای استادیوم‌ها در پی پیاده‌سازی اهداف ضد ملی هستند، موضوعی که باید توجه زیادی را از جانب مسئولان به خود معطوف کند؛ زیرا چنین هدفی در برخی نقاط دیگر کشور با استفاده از اهرم فوتبال در حال دنبال شدن است. 

در نهایت باید گفت که این موضوع هم اینک باید برای همه حتی اپوزیسیونی که خود را ایرانگرا، ولی مخالف جمهوری اسلامی میداند هم روشن شده باشد که هدف اسرائیل صرفاض ضربه زدن به نظام حکومتی ایران نیست؛ بلکه به طور واضح با موجودیت ایران در ستیز است و در پی ضربه زدن به آن است. در این راستا اگرچه نباید بزرگنمایی کرد؛ ولی باید تاکید کرد که تصمیم گیران در داخل در زمینه حفاظت از کیان ملی همزمان باید علاوه بر نگاه فیزیکی و سخت‌افزاری باید نگاه روانشناختی و نرم افزاری در باب هویت ملی هم ایجاد کنند. در واقع نه تنها اقدامات و توان سخت‌افزاری کشور که ضامن حفظ تمامیت ارضی کشور است را باید تقویت کنند؛ بلکه باید اهمیت تبیین ارزش‌ها و هویت ملی را هم راستا با هویت اسلامی این سرزمین به صورت جدی در دستور کار قرار دهند و آن را تقویت کنند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا