سیاسی

تماشا کنید: کره؛ آرمان‌شهر دهه هشتادی و نودی‌های ایران/ چرا ایرانی‌های نسل زد و آلفا این چنین عاشق کره جنوبی شده‌اند؟

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

 

مهرشاد ایمانی؛ سرویس سیاست انتخاب: شاید اگر از دهه شصتی‌ها بپرسیم در صورت مهاجرت، مقصدتان کدام کشورهاست، عمدتا بگویند کشور‌های اروپایی یا آمریکا یا اگر از چپ‌های دهه ۲۰ تا اواخر ۵۰ می‌پرسیدیم که آرمان‌شهر شما کجاست؟ می‌گفتند مسکو، اما بخش قابل توجهی از دهه هشتادی‌ها و حتی اوایل دهه نود در کمال تعجب، عاشق شرق آسیا و به ویژه کره جنوبی شده‌اند؛ متن آهنگ‌های کره‌ای را حفظ می‌کنند، ریتم آهنگ‌های کی‌پاپ را تکرار می‌کنند، به تماشای فیلم‌ها و انیمه‌های کره‌ای می‌نشینند، تیپ و قیافه خود را هم شبیه به کره‌ای‌ها می‌کنند و جالب است بدانید که حتی غذا‌های کره‌ای را هم دوست دارند؛ اما چرا؟ چرا کره جنوبی؟

کره جنوبی سال‌هاست که با تولید فیلم و سریال‌های خود سطح نفوذ فرهنگی‌اش در کشور‌های آسیایی و حتی غربی را افزایش دهد. در ایرانِ خودمان هم بسیاری از ایرانیان پای ثابت سریال‌ها و انیمه‌های این کشور هستند و مشخصا سریال جومونگ چه در زمانی که پخش شد و چه در تکرارهایش همواره بسیار با استقبال عمومی همراه بوده تا حدی که اگر همین حالا و برای چندمین‌بار تکرار این سریال پخش شود احتمالا از تولیدات این روز‌های صداوسیما مخاطب بیشتری به دست می‌آورد!

البته که باید گفت پیش از کره، این ژاپن بود که در حوزه فیلم و سریال بسیار مورد توجه ایرانی‌ها قرار داشت. سریال اوشین با نام اصلی سال‌های دور از خانه چنان در میان مردم دهه شصت محبوبیت داشت که به معنای دقیق، خیابان‌ها برای تماشایش خلوت می‌شد. تأثیر سریال اوشین تا جایی بود که واژه «تاناکورا» از این سریال وارد ادبیات ما شد و همین حالا که به فروشگاه‌های لباس دست دوم می‌گوییم تاناکورا برگرفته از آن سریال است. سریال جنگجویان کوهستان که آن هم ساخته ژاپن بود و با عنوان لیان‌شامپو در میان ایرانی‌ها شهرت داشت و در اواخر دهه شصت پخش می‌شد هم بسیار محبوب بود. کارتون کاپیتان سوباسا یا همان فوتبالیست‌ها، بابا لنگ‌دراز، بچه‌های مدرسه آلپ، آن‌شرلی با مو‌های قرمز، چوبین، پسر شجاع و… هم بخشی از خاطرات جمعیِ کودکان دهه شصتی و البته همگی از تولیدات ژاپن‌اند.

در این بین یک نکته مهم قابل ذکر است؛ آنکه محبوبیت سریال‌ها و کارتون‌های ژاپنی در دهه شصت فقط محصول نفوذ فرهنگی ژاپن نبود، بلکه به دلیل بالا نبودن تولیدات داخلی و البته نبود اینترنت در دسترس مردم، پخش هر سریال و کارتونی می‌توانست به صورت بالقوه مخاطب زیادی کسب کند؛ کمااینکه سریال‌ها و فیلم‌های اروپایی و آمریکایی هم مخاطبان زیادی داشت، زیرا در آن زمان تلویزیون مرجعیت کامل رسانه‌ای کشور را در دست داشت و مردم چاره دیگری جز تماشای تلویزیون نداشتند.

با این وصف تفاوت موج استقبال از آثار شرق آسیا در چند دهه پیش با امروز مشخص می‌شود؛ به نحوی که اگر امروز مشخصا به آثار کره‌ای توجه می‌شود، افزون بر بُعد سرگرمی در نگاه حامیان این آثار که عمدتا نوجوان‌ها هستند، تأثیرگذاری فرهنگی نیز به چشم می‌خورد. گروه موسیقی BTS متشکل از هفت پسرِ جوانِ کره‌ای، چنان مورد توجه نوجوانان ایرانی است که بسیاری از آنها صرفا به دلیل علاقه به این گروه نه فقط شیفته انواع موسیقی در کره، بلکه اساسا عاشق این کشور شده‌اند.

آوینا یکی از همین نوجوانانی است که شیفته گروه BTS است. او ۱۲ سال دارد و می‌گوید به هیچ آهنگی جز آهنگ‌های این گروه گوش نمی‌دهد. از او می‌پرسیم که چه چیز تو را جلب BTS کرده و او می‌گوید قیافه‌های بامزه‌ای دارند! می‌گوییم دیگر چه؟ می‌گوید همین؛ آنها را دوست دارم، انیمه‌های آنها عین خودمان است! شیدا یکی دیگر از بچه‌های کلاس هفتم در مقطع متوسطه اول است. او می‌گوید عکس‌های هفت عضو BTS را بر دیوار اتاقش چسبانده و آرزو دارد که پدر و مادرش را راضی کند که به کلاس زبان کره‌ای برود تا زبان کره‌ای‌ها را بیاموزد. از شیدا می‌پرسیم زبان کره‌ای به چه دردت می‌خورد؟ تصور این بود که بگوید برای فهم آهنگ‌های BTS، اما می‌گوید آرزو دارم در کره جنوبی زندگی کنم برای همین است که می‌خواهم زبانشان را یاد بگیرم. در کلاس بحث در می‌گیرد و هر کسی نظری می‌دهد. یکی از سبک شهرسازی کره تعریف می‌کند و دیگری می‌گوید عاشق شکل آرایش زنان کره‌ای هستم و آن دیگری می‌گوید مادرش را مجبور می‌کند تا شبیه به لباس‌های کره‌ای برایش بخرد که البته عمدتا هم با مخالفت مادرش مواجه می‌شود! مهدیس از انتهای کلاس می‌گوید که کره نظم و قانون دارد، آرامش دارد. می‌گوییم مگر کشور‌های دیگر ندارند؟ می‌گوید نه؛ همه جهان در جنگ‌اند به جز کره. سخن او عجیب به نظر می‌رسد. اصلا انتظار نداشتیم که علاقه دانش‌آموزانی که فقط ۱۲ سال دارند به کره جنوبی، فراتر از موسیقی و سریال و کارتون‌های کره‌ای برود. می‌پرسیم بیشتر توضیح بده. او می‌گوید آنها کاری به کسی ندارند و سرشان به کار خودشان است. کره‌ای‌ها مهربان‌اند! 

بحث با بچه‌های کلاس هفتم تقریبا یک ساعت و نیم طول کشید. نوع نگاه آنها برای نوشتن این گزارش بسیار کمک‌کننده بود، زیرا آنها می‌توانند مقیاسی کوچک از جامعه نوجوانان دهه هشتادی و حتی بچه‌های متولد اوایل دهه نود باشند. با معلمان مدرسه هم گپ و گفتی داشتیم. تعدادی از آنها گفتند که بچه‌های دبستان هم به کره جنوبی علاقه‌مند شده‌اند؛ یعنی حتی سنین پایین‌تر از کلاس هفتم که ما با آنها هم‌کلام شدیم.

آنچه مشخص است آن است که کره جنوبی توانسته است به واسطه تولیدات فرهنگی خود، جای ویژه‌ای در ذهن نوجوانان ایرانی باز کند. البته گفته می‌شود موج کره‌ای یا همان Korean Wave معطوف به ایران نیست و بسیاری از نوجوانان کشور‌های مختلف به سبک زندگی کره‌ای علاقه‌مند شده‌اند. موج کره‌ای از یک جهت بسیار مهم است؛ آنکه معنای سنتی در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی را هم تغییر می‌دهد؛ زیرا مشخصا در ایران هر وقت از نفوذ فرهنگی سخن گفته می‌شد، عنوان غرب‌زدگی هم در ادامه‌اش می‌آمد. همین عنوان باعث می‌شد که تحلیل‌های متفاوتی ارائه شود و برخی نزدیک‌شدن به غرب را ستایش و برخی نیز نکوهش کنند، اما حالا مشخص می‌شود که فرهنگ، بسیار سیال‌تر و البته تدریجی‌تر از آن چیزی است که همه تصور می‌کنند و ناگهان در میان مدح و ذم غرب‌گرایی، شرق‌گرایی و حتی دقیق‌تر کره‌جنوبی‌گرایی در میان نسل تازه رشد می‌کند.

نیرو‌هایی سعی می‌کنند به همین موج شرق‌گراییِ نسل تازه هم حمله کنند و چنین می‌گوید که کره‌ای‌ها با تکیه بر فرهنگ غرب، جنگی نرم را راه انداخته‌اند؛ به نظر می‌رسد چنین نگاهی که عمدتا از سوی رسانه‌های بنیادگرا مطرح می‌شود، چندان دقیق و مبتنی بر واقعیات روز دنیا نیست؛ چه آنکه فرم؛ از جمله موسیقی، سریال، انیمه و… صرفا دروازه‌ای است به روی فرهنگ کره جنوبی یا هر کشور دیگری و وقتی بخش‌هایی از نوجوانان نسبت به فرهنگ کره جنوبی اقبال نشان می‌دهند، نشان می‌دهد اولا آنها دنبال سبک زندگیِ متفاوت از گذشتگان خود هستند و ثانیا مظاهر توسعه و البته آرامش و امنیت شرق آسیا و به ویژه کره جنوبی را جذاب‌تر از رخداد‌ها و شرایط پیرامونی خود و حتی غرب می‌بینند؛ با این اوصاف باید به مقوله تمایل نوجوانان به فرهنگ و آثار کره جنوبی به عنوان یک امر واقع نگریست تا بتوان تحلیلی دقیق‌تر از آن به دست آورد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا