تیتر یک

تماشا کنید: چه شد که بازرگان کنار کشید؟

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

 

پایگاه خبری «انتخاب»، مهرشاد ایمانی: «بسم‌الله الرحمن الرحیم، حضور محترم حضرت‌آیت‌الله العظمی امام روح‌الله الموسوی الخمینی دامت‌برکاته، باکمال احترام معروض می‌دارد پیرو توضیحات مکرر گذشته و نظر به اینکه دخالت‌ها، مزاحمت‌ها، مخالفت‌ها و اختلاف نظر‌ها انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیر ممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمی‌باشد بدین وسیله استعفای خود را تقدیم می‌دارد تا به نحوی که مقتضی می‌داند کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرند یا داوطلبانی را که با آنها هماهنگی وجود داشته باشد مأمور تشکیل دولت فرمایند».

این متن استعفای مهدی بازرگان است، یک روز بعد از تسخیر سفارت آمریکا. استعفایی که به سرعت از سوی بنیانگذار انقلاب پذیرفته شد تا در پانزدهم آبان سال ۵۸ دولت موقت رسما کارش به پایان برسد.

اما چرا استعفا؟ آیا همه‌چیز به تسخیر سفارت آمریکا برمی‌گشت و بازرگان و یارانش صرفا به این دلیل از مسئولیت خود کناره‌گیری کردند؟

در پاسخ باید گفت هم آری و هم خیر. یعنی حتما مهم‌ترین دلیل استعفای دولت موقت تسخیر سفارت بود؛ رخدادی که آن قدر مهم بود که تا همین حالا هم در پی قطع روابط ایران و آمریکا آثارش مشاهده می‌شود، اما همه ماجرا تسخیر سفارت نبود و از متن استعفای بازرگان هم می‌شود فهمید که اختلافات پیشین زمینه‌هایی جدی را برای عزم نهایی بازرگان برای کنارکشیدن از اداره دولت فراهم کرده بود. در ابتدای استعفانامه عبارات و واژگانی از جمله «پیرو توضیحات مکرر گذشته»، «دخالت‌ها»، «مزاحمت‌ها» و «مخالفت‌ها» آمده است که نشان می‌دهد پیش از ماجرای تسخیر سفارت مسائل دیگری هم در میان بوده است. مشخصا در ۲۶ فروردین ۵۸ کریم سنجابی در اعتراض به «حکومت‌هایی که در حکومت به وجود آمده» از وزارت خارجه استعفا کرد و به گفته هاشم صباغیان، وزیر کشور در دولت موقت، این دولت سه بار تقاضای استعفا کرده بود که استعفا‌های قبلی با مخالفت بنیانگذار انقلاب مواجه شده بود. بازرگان هم در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت دلیل اصلی استعفایش را دخالت‌های روحانیون در امور مملکت‌داری و سیاسی بیان می‌کند. بازرگان در این کتاب می‌نویسد که دلیل استعفایش صرفا تسخیر سفارت نبوده است.

محمد توسلی، دبیرکل پیشین نهضت آزادی که در زمان دولت موقت شهردار تهران بود، می‌گوید مسئله بر شورای انقلاب بود. او می‌گوید: «مشکل اصلی شورای انقلاب بود. طبق اساسنامه شورای انقلاب قرار بود این شورا در جایگاه قانون‌گذاری و تصمیم‌گیری کلان در جامعه باشد و دولت موقت هم براساس همان حکمی که آقای خمینی به مهندس بازرگان می‌دهد، باید به پنج برنامه‌ای که مطرح‌شده، عمل کند. اما شورای انقلاب در تمامی مسائل اجرایی کشور نظر می‎داد و دخالت می‌کرد و نهاد‌ها و کمیته‌هایی که تشکیل‌شده بود هم همین‌گونه بود».

توسلی ادامه می‌دهد که در استعفای ماقبل آخر قرار بر این شد که دولت موقت و شورای انقلاب ادغام شوند و مشترکا کار‌ها را انجام دهند و روحانیون شورای انقلاب در وزارتخانه‌ها مشغول کار می‌شوند. در این راستا به گفته توسلی آقای خامنه‌ای در وزارت دفاع و آقای باهنر در وزارت آموزش و پرورش و آقای هاشمی‌رفسنجانی در وزارت کشور فعالیت می‌کردند».

ابراهیم یزدی هم روایتی مشابه توسلی دارد. او گفته بود: «از حدود خرداد ۵۸ استعفای دولت موقت در شورای انقلاب مطرح شده بود. علت اصلی، وجود دو نهاد شورای انقلاب و دولت موقت بود. در برنامه سیاسی که تدوین کرده بودم و به تصویب امام رسیده بود، شورای انقلاب به عنوان مجلس مقننه موقت و دولت به عنوان قوه مجریه موقت پیش‌بینی شده بود، اما در شرایط ویژه پس از انقلاب و نقش روحانیون در فرآیند آن، شورای انقلاب برای خودشأن قوه مقننه را قائل نبود بلکه در تمام امور اجرایی نیز دخالت می‌کرد».

یزدی گفته بود که این دوگانگی در مدیریت از همان روز‌های اول پس از پیروزی انقلاب تأثیر منفی خود را نشان داد؛ بنابراین چندین‌بار مهندس بازرگان آمادگی خود را برای استعفا هم در شورای انقلاب و هم با امام مطرح کرد، اما هر بار به دلایلی مسکوت می‌ماند.

البته ماجرای سفر سفر بازرگان، یزدی و چمران به عنوان نخست‌وزیر و وزرای دولت به الجزایر و مذاکره با برژینسکی و فضاسازی‌هایی که بعد از این سفر در داخل علیه دولت موقت به وجود آمد هم بر عزم بازرگان برای استعفا دامن زد. بعد از این سفر فضا به قدری تند شد که یکی از دلایل حمله دانشجویان به سفارت آمریکا به نوعی واکنش به همین سفر و دیدار بوده است.

تسخیر سفارت هم به نوعی پایان‌بخش فعالیت دولت موقت بود. یزدی روایت می‌کرد که خبر تسخیر سفارت را که به امام دادم برای ارائه گزارش سفر الجزایر پیش امام رفته بودم که خبر تسخیر سفارت را هم مطرح کردم که اولین واکنش ایشان این بود که «برو آنها را بریز بیرون»، اما ۳۶ یا ۴۸ ساعت بعد، از این عمل حمایت شد.

توسلی هم می‌گوید که در ابتدا رهبر فقید انقلاب توصیه کردند که استعفای مهندس بازرگان را پذیرفته نشود و بهشتی و باهنر قرار می‌شود که به تهران بازگردند و با بازرگان برای پس گرفتن استعفا گفتگو کنند که بین راه متوجه می‌شوند متن استعفا از صداوسیما پخش شده است. آنها به قم بازمی‎گردند و به بنیانگذار انقلاب اطلاع می‎دهند که دیگر نمی‎توانند گفتگو کنند.

توسلی بیان می‌کند که این سوال مطرح شد که چه کسی این استعفا را به صداوسیما داده است، اما فقط گمانه‎هایی مطرح است و می‎توان گفت که در راستای همان برنامه‎هایی است که زمینه اشغال سفارت و آن سنگینی فضا را فراهم ساخته بود تا دولت موقت حذف شود.

البته در مقابل این روایت‌ها، روایت‌های دیگری هم از استعفای بازرگان وجود دارد. مثلا هاشمی رفسنجانی در خاطراتش نوشته است: «لغو قرار داد قدیمی همکاری ایران با آمریکا هم، نتوانست از شدت حملات بکاهد. با طرح این مخالفت‌ها‌‎ ‎و اعتراضات در هیأت دولت، آنها چاره کار را در استعفا دیدند. فکر آنها این بود که بدون‌‎ ‎اینکه امام و شورای انقلاب را در جریان بگذارند، به طور دسته جمعی استعفای خود را‌‎ ‎اعلام کنند و امام و شورای انقلاب را در مقابل یک کار انجام شده قرار دهند. امام چندان راضی به پذیرش این استعفا‌‎ ‎نبودند، اما وقتی این استعفا مکتوب شد و این احتمال قوت گرفت که‌‎ ‎هدف استعفا تحت فشار قرار دادن امام و شورای انقلاب است، امام با این درخواست‌‎ ‎موافقت کردند».

سید احمد خمینی هم درباره استعفای بازرگان گفته بود: «خبر دادند که آقای بازرگان در اعتراض به حرکت دانشجویان استعفای خود و کابینه دولت موقت را نوشته و ظاهرا عازم قم است. ساعتی به پخش اخبار سراسری بعدازظهر از رادیو نمانده بود. با شناختی که از برخورد‌های ایشان و دولت موقت داشتم، مطمئن بودم که این اقدام یک حرکت تاکتیکی برای گرفتن امتیاز و تحت فشار قرار دادن دانشجویان است. هنوز در شورای انقلاب و بسیاری از ارکان مدیریت کشور عناصر سازشکار و غیرمتعهد به راه انقلابی امام وجود داشتند و می‌دانستم که اگر فرصت بیابند با توجه به فضای سیاسی آن روزها، جوّسازی را آغاز کرده و زمینه را برای اِعمال فشار فراهم خواهند کرد. با هر وسیله‌ای مسئول رادیو تلویزیون را که در محل کارش نبود پیدا کردم و تلفنی به او گفتم که باید مردم را در جریان بگذارید و خبر استعفا را در اخبار سراسری پخش کنید؛ بالاخره با وجود مخالفت‌های مسئولین دولت موقت، خبر پخش شد».

سید محمد موسوی خوئینی‌ها که نقش هدایت‌کننده دانشجویان برای تسخیر سفارت را ایفا می‌کرد هم گفته بود: «پس از تسخیر سفارت آمریکا، دولت موقت به عنوان اعتراض به این اقدام، استعفا کرد. تصور آنها بر این بود که امام استعفای اعضای دولت را نمی‌پذیرند و دانشجویان را وادار به خروج از محل لانه جاسوسی می‌کنند».

موسوی اردیبلی هم روایتی را ارائه می‌دهد که خلاف روایت توسلی است. او می‌گوید بعد از آنکه خبر استعفا را به رهبر فقید انقلاب اطلاع دادیم، ایشان گفتند که من عقیده‌ام این است که استعفا را بپذیرم».

او ادامه بیان می‌کند که از تهران تا قم نگران بودیم که مسئله را چه طور بگوییم، اما به محض آنکه خبر استعفا را دادیم، امام با صراحت پاسخ داد و ما گفتیم بعدش چه می‌شود که ایشان گفتند: هیچی، بروید و‌‎ ‎مملکت را اداره کنید، خود مردم کارشان را انجام می‌دهند». این روایت در حالی است که همان‌طور که مطرح شد توسلی می‌گوید رهبر فقید انقلاب گفته بودند که بروید و بازرگان را منصرف کنید.

به هر روی و با هر کیفیتی بازرگان استعفا می‌دهد و بنیانگذار انقلاب هم در متنی این استعفا را می‌پذیرد و می‌نویسد: «چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با ذکر دلایلی برای معذوربودن از ادامه خدمت، در تاریخ ۱۴/۸/۵۸ از مقام نخست‌وزیری استعفا نمودند، ضمن قدردانی از زحمات و خدمات طاقت‌فرسای ایشان در دوره انتقال و با اعتماد به دیانت و امانت و حسن نیت مشارٌالیه، استعفا را قبول نمودم».

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا