تماشا کنید: خشمگینترین رخ روسها علیه ایران

مهرشاد ایمانی؛ سرویس تاریخ «انتخاب»: جهان در دهه ۳۰ صحنه رقابت دو ابرقدرت بود؛ دورهای که معروف است به جنگ سرد میان شوروی و آمریکا. در چنین فضایی، ایران تصمیمی پرمناقشه گرفت و به پیمان بغداد پیوست تا این تصمیم نقطه عطفی برای ایرانِ آن روزگار در عرصه منطقهای و بینالمللی شود. پیمان بغداد که پس از خروج عراق از آن به «پیمان سنتو» تغییر نام داد، سومین پیمان نظامی بلوک غرب برای مقابله با شوروی و خطر کمونیسم پس از پیمان ناتو و سیتو به شمار میرفت. این پیمان در ابتدا میان عراق، بریتانیا، ترکیه و پاکستان به صورت یک پیمان دفاعی در راستای سیاستهای آمریکا در منطقه منعقد شد.
از دید کارشناسان غربی هدف اصلی پیمان بغداد، ایجاد یک کمربند امنیتی محکم در برابر نفوذ شوروی در خاورمیانه بود. این پیمان در راستای دغدغه آمریکاییها برای مهار «شبح مارکسیسم» و نیز حفاظت از ذخایر و منابع نفتی عظیم خاورمیانه شکل گرفت به ویژه آنکه پس از جنگ جهانی دوم و تشدید رقابتهای جنگ سرد، منطقه خاورمیانه به عرصه تقابل بلوک شرق و غرب تبدیل شده بود و در این بین موقعیت استراتژیک ایران و ذخایر نفتی آن را به بازیگری مهم در این عرصه تبدیل کرده بود. اوایل سال ۳۴ بود که زمزمههای الحاق ایران به پیمان بغداد آغاز شد و در نوزدهم مهرماه آن سال، حسین علاء ماده واحده الحاق ایران به این پیمان را با قید فوریت به مجلس سنا تقدیم کرد.
این مصوبه در ۲۶ مهر در مجلس سنا با ۳۹ رأی موافق در برابر ۴ رأی مخالف به تصویب رسید و چهار روز بعد، در ۳۰ مهر، در مجلس شورای ملی به اتفاق آرا تصویب شد. سرانجام این مصوبه در سوم آبان به امضای محمدرضا پهلوی رسید و در ششم آبان برای اجرا به دولت ابلاغ شد.
دولت ایران پیوستن به این پیمان را در چارچوب حق حاکمیت ملی و منشور ملل متحد، به ویژه ماده ۵۲ آن که مجوز انعقاد پیمانهای منطقهای را میداد، توجیه میکرد. علاء در نامهای به مجلس سنا استقرار صلح و امنیت در جهان و علاقه به صلح خاورمیانه را دو انگیزه اصلی دولت برای این اقدام برشمرد.
این استدلالها اما برای شوروی کافی نبود و همانطور که انتظار هم میرفت طرح پیوستن ایران به پیمان بغداد با واکنش تند روسها مواجه شد و بلافاصله پس از اعلام الحاق ایران به پیمان بغداد، شوروی واکنشی سرشار از خشم با ارسال سه یادداشت رسمی و تند به تاریخهای ۱۹ مهر، ۴ آذر و ۱۴ بهمن به دولت ایران، مخالفت خود را اعلام کرد. مقامات شوروی این پیمان را نقض اصول حسن همجواری و تهدیدی برای صلح بینالمللی خواندند. مولوتف، وزیر خارجه وقت شوروی، در تذکرهای به کاردار ایران در مسکو، با اشاره به حضور انگلیس در پیمان، پرسید: «اگر پیمان بغداد یک پیمان منطقهای است، انگلیس در آن چه میکند؟ نقش نظارتی آمریکاییها در کمیسیونهای نظامی و اقتصادی پیمان برای چیست؟»
در ادامه مقامات شوروی واکنشهایی عملی هم انجام دادند؛ مثلا برنامه سفر هفت نفر از موسیقیدانان شوروی به ایران لغو شد و برنج صادراتی ایران با وجود قراردادهای پیشین، از سوی شوروی تحویل گرفته نشد. شوروی همچنین از روشهای آزموده شده خود، مانند استفاده از رسانهها و روزنامههای وابسته در ایران، برای مخالفت با پیوستن ایران به پیمان بغداد استفاده کرد و رادیو مسکو به صورت پیوسته و در برنامههای فارسیزبان خود، این اقدام ایران را به باد انتقاد میگرفت. در این تبلیغات، پیمان بغداد به عنوان ابزار امپریالیسم غرب برای سلطه بر منطقه و نقض حاکمیت ملی کشورها معرفی میشد. این واکنشها تا جایی ادامه یافت که حسین علاء در سخنرانیای در مجلس با دفاع از سیاست خارجی دولت، بر لزوم تقویت بنیه دفاعی کشور تاکید کرد و گفت: «تاریخ ما، گذشته پرافتخار ما، نام بلند با عظمت میهن ما به ما حکم میکند که در تقویت خود بکوشیم، از مساعدتهای دول دیگر که دارای احساسات مشترک با ما هستند استفاده کنیم تا در صورت بروز خطری تنها نمانیم».
دولت ایران سعی کرد به مقامات شوروی اطمینان دهد که این پیمان ماهیتی کاملا دفاعی دارد و هدفی جز تحکیم صلح در منطقه را دنبال نمیکند. برای دلجویی از شوروی، عبدالحسین مسعود انصاری که با زبان و فرهنگ شوروی آشنا بود، به عنوان سفیر جدید ایران در مسکو منصوب شد، اما این اقدام نیز نتوانست مقامات شوروی را قانع کند.
تصویب پیمان بغداد در داخل ایران هم با مخالفتهایی روبهرو شد. ابوالحسن حائریزاده، نماینده وقت مجلس، از منتقدان سرسخت این پیمان بود و معتقد بود حضور در چنین پیمانهایی مانع اتحاد مسلمانان میشود.
اوج مخالفتهای داخلی در ۲۵ آبان ۳۴ رخ داد، هنگامی که در مراسم ختمی در مسجد شاه تهران، علیه حسین علاء سوءقصد شد. ضارب از فاصله نزدیک به سوی او شلیک کرد که گلوله اصابت نکرد. سپس با هفتتیر به سر علاء ضربه زد و خراش عمیقی به پشت سر او وارد آمد که موجب خونریزی شدید شد. فرمانداری نظامی تهران اعلام کرد این سوءقصد به دستور نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام، انجام شده است.
علاء با وجود این حادثه با سری باندپیچی شده عازم بغداد شد تا در اجلاس وزیران کشورهای عضو پیمان شرکت کند. تصویر علاء با سری باندپیچیشده در آن زمان به تصویری بحثبرانگیز و به نوعی نمادین تبدیل شده بود.
میشود گفت که شخص حسین علاء به عنوان نخستوزیر، نقش مهمی در پیشبرد الحاق ایران به پیمان بغداد داشت و این درحالی بود که به دلیل واهمه از واکنش شوروی برخی مقامات با الحاق ایران به پیمان بغداد مخالف بودند و در این میان استدلالهای علاء در مجلس برای کاهش فشارهای دیپلماتیک بسیار مؤثر بود.
پیوستن ایران به پیمان بغداد، اگرچه از دیدگاه دولت وقت ضروری بود اما پیامدهای فوری و قابل توجهی داشت. تنش در روابط با شوروی به اوج خود رسید و فضای بینالمللی برای ایران پیچیدهتر شد.
این تصمیم، مسیر سیاست خارجی ایران را برای سالهای آتی تعیین کرد و به نوعی جایگاه ایران در بلوک غرب را تعریف شد. پیمان بغداد به رغم واکنش تند شوروی و مخالفتهای داخلی، رسمیت یافت، اما عمر آن کوتاه بود. رویدادی غیرمترقبه در عراق، کارکردهای این پیمان را از بین برد. با وقوع کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و سرنگونی خاندان هاشمی، یکی از اصلیترین اعضای پیمان یعنی خود عراق از آن خارج شد. اگرچه دولت ایران بلافاصله دولت جدید عراق را به رسمیت شناخت اما این امر مانع از خروج اتوماتیک بغداد از پیمان نشد. در نتیجه، پیمان بغداد تنها سه سال و نیم پس از انعقاد، تاریخ مصرف خود را از دست داد و به تاریخ پیوست.
در مجموع پیکان بغداد را میتوان نمادی از تغییر جهت استراتژیک ایران در دوران جنگ سرد و تلاش برای یافتن متحدانی در بلوک غرب در برابر تهدیدات درکشده از سوی بلوک شرق دانست. با این حال، این تغییر جهت، هزینههای سیاسی داخلی و بینالمللی قابل توجهی برای ایران به همراه داشت.
منابع:
۱. تارنمای موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
۲. تارنمای دانشنامه جهان اسلام
۳. تارنمای تاریخ ایرانی
۴. خاطرات سیاسی احمد آرامش به کوشش غلامحسین میرزاصالح





