تماشا کنید: بن سلمان و بن زاید واسطه توافق ایران و ترامپ میشوند؟
سید حمزه صالحی؛ سرویس سیاست خارجی انتخاب: این روزها یک دولت میانهرو به ریاست مسعود پزشکیان در ایران روی کار آمده و به صورت نسبی امید تازهای در کشور برای رهایی از زیر فشار تحریمها ایجاد کرده است. اراده سیاسی که دولت جدید از خود نشان داده و نیز کلیت تیم سیاست خارجی او باعث خوشبینی زیادی شده است تا شاید ایران ما بار دیگر بتواند از زیر یوغ تحریمها رها شود و بتواند به مرور به سمت ترمیم و بازسازی اقتصادی حرکت کند. با این حال ارگچه ایجاد اراده سیاسی در داخل برای حل مسائل سیاست خارجی به خصوص تحریمها بسیار مهم است؛ اما یک سوی دیگر ماجرا ایالات متحده است. این کشور هم اکنون در آستانه یک انتخابات مهم قرار دارد که احتمال پیروزی دونالد ترامپ به عنوان فردی که از برجام خارج شد و فشار حداکثری بر ایران اعمال کرد در آن بسیار بالا است.
پیروزی ترامپ بدون شک یک چالش بسیار بزرگ برای دولت پزشکیان خواهد بود؛ زیرا همانطور که پیروزی کامالا هریس مذاکرات ایران با آمریکا که در دولت مرحوم رئیسی هم شروع شده بود را متوقف نخواهد؛ اما پیروزی ترامپ قطعا وضعیت را تغییر خواهد داد و ملاحظات جدیدی را برای طرف ایرانی ایجاد خواهد کرد. با این حال نکته مهم این است که کشور تجربه رفتار با ترامپ را دارد و میتواند با درک بهتر و برنامه ریزی دقیق تری با چالشهای احتمالی روبرو شود.
اما جدا از نحوه رفتار ایران موضوع مهم دیگر این است که آیا دولت ترامپ تمایل به مذاکره با ایران خواهد داشت یا همچنان به سمت تشدید تحریمها و تکرار فشار حداکثری حرکت خواهد کرد. همانطور که اشاره شد پیروزی ترامپ یک چالش مهم است؛ با این حال نباید از نظر دور داشت که ترامپ دور قبلی ریاست جمهوری خود چند بار تمایل خود را به مذاکره نشان داد و اگر تیم سیاست خارجی او از جمله جام بولتون و مایک پمپئو در این مسیر بسیار سنگ اندازی نمیکردند شاید مسیر متفواتی طی میشد. با این حال یکی از مهمترین تلاشهای ترامپ در خرداد ۱۳۹۸ رخ داد که با سفر به ژاپن از آبه شینزو نخست وزیر فقید ژاپن خواست تا به ایران بیاید و بین ایران و آمریکا میانجیگری کند. اگرچه این میانجیگری شکست خورد؛ اما در عین حال نشان داد که راه مذاکره میتواند همچنان باز باشد؛ بنابراین اگر ترامپ تیم سیاست خارجی خود را از افراد معتدل تری انتخاب کند زمینه برای مذاکره میتواند بیشتر از دوره قبلی او فراهم شود.
با این حال پیروزی ترامپ تفاوتهای دیگری با دورههای قبل دارد. در این میان امارت متحده عربی و عربستان به مانند دوره اول ترامپ سیاست خصومت آمیزی در مقابل تهران ندارند. گروه ضد ایرانی معروف به گروه «گروه بی» شامل بنیامن نتانیاهو، بن سلمان، بولتون و حتی بن زاید ولیعهد وقت امارات هماهنگی ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ را ندارند. بولتون هم اکنون از منتقدان صریح ترامپ شده است. نتانیاهو با مشکلات زیادی در داخل روبرو است و به محض پایان جنگ غزه ممکن است از صحنه سیاست کنار زده شود. مهمتر از همه آنها این است که روابط ایران با عربستان و امارات هم تا حد قابل توجهی ترمیم شده است و طرفین رویکردهای دوستانه و یا حداقل غیر خصمانهای در روابط با همدیگر در پیش گرفته اند.
در واقع این امیدواری وجود دارد که در صورت قدرت گیری مجدد ترامپ نه تنها عربستان و امارات در محور ضد ایرانی فعال نخواهند بود؛ بلکه حتی ممکن است بتوان از ظرفیت بهبود روابط با این کشورها در جهت ایجاد یک راه تنفس برای اقتصاد کشور در مقابله با اقدامات احتمالی ترامپ استفاده کرد. این دو کشور بعد از سالها خصومت و جنگ نیابتی علیه ایران به این موضوع پی برده اند که تنها راه ثبات و توسعه منطقه پذیرش قدرت و حوزه نفوذ ایران در منطقه و تلاش برای رفع سوتفاهمات از طریق مذاکره و گفتگو است.
یکی دیگر از مهمترین موضوعات که به نظر میرسد مانع فعال شدن گرایش ضد ایرانی امارات و عربستان به مانند دور اول ترامپ شود این است که این دو کشور به خصوص عربستان رسما سیاست فرقهای و تقابلی خود را در منطقه به نفع یک یک سیاست ملی و توسعه محور کنار گذاشته اند. عربستان تلاش دارد با سرمایهگذاری در بخشهای فناوری و انرژیهای نو مسیر جدیدی برای عربستان در عصر دیجیتال ترسیم کند. نمود بارز این سرمایه گذاریها در چشم انداز ۲۰۳۰ عربستان و شهر فوق مدرن لاین است. این اهداف و برنامهریزیهای بلند پروازانه که با جدیت در حال عملیاتی شدن هستند نیازمند سرمایه گذاری خارجی است و سرمایه خارجی هم نیازمند امنیت و ثبات در منطقه است که عربستان در چند سال گذشته نشان داده که سخت به دنبال آن است؛ بنابراین هرگونه تنش و درگیری بین ایران و آمریکا که بخواهد امنیت و ثبات منطقه را چالش بکشد برخلاف اهداف میان مدتی است که کشورهای عربی همسایه ایران در پیش گرفته اند. مخصوصا اینکه این کشورها بعد از حمله نیروهای یمنی در سال ۲۰۱۹ به آرامکو و عدم واکنش آمریکا به آن نسبت به حمایت آمریکا از خود در مقابل تهدیدات منطقهای بدبین و نامطمئن هستند و سعی میکنند از درگیری منطقهای پرهیز کنند. این موضوع علاوه بر اینکه فشار امارات و عربستان را علیه ایران بر میدارد؛ میتواند آنها را تبدیل به اهرمی کند که ایران بتواند از طریق آنها مسیر تنفس را برای مقابله با اقدامات ترامپ پیدا کند.
البته این نکته مهم را هم باید در نظر داشت که اگرچه باید فضای جدید را براساس الزامات جدید منطقه بررسی کرد و از همه فرصتها استفاده کنم؛ اما در تین حال نباید در مورد نقش احتمالی امارات و عربستان برای کمک به ایران در جهت مقابله با اقدامات ترامپ دچار خیالبافی شویم؛ زیرا در صورت پیروزی ترامپ سیاست خارجی این کشورها نیز دچار تغییراتی خواهد شد. چه بسا ترامپ در راستای سیاستهای اسرائیل و نیز احیای فشار حداکثری بتواند با وعده و وعید و اعطای امتیازات نظامی و امنیتی به کشورهای عربی که در ازای عادی سازی روابط با اسرائیل سخت به دنبال آن هستند رویکرد ضد ایرانی آنها را باز هم فعال کند و کشور وارد دور جدیدی از چالش با آنها شود. این سناریو اگرچه در شرایط فعلی چندان محتمل نیست؛ ولی واقعیت این است که چندان هم غیر ممکن هم نیست. پس نیازمند توجه است.
در نهایت به نظر میرسد که ایران باید با توجه شناخت مهمی که از رفتار ترامپ و نیز تجربه فشار حداکثری به دست آورده است، با برنامه و استراتژی منسجم برای سناریوهای مختلفی که در صورت پیروزی ترامپ ممکن است رخ دهد خود را آماده کند. اما باید اذعان کرد در صورتی که اراده ملی برای رفع تحریمها شکل گیرد، میتوان با وجود سختی راه بر چالش ترامپ هم غلبه کرد و به توافقی دست یافت که دیگر بیم از هم پاشیدن آن هم وجود نداشته باشد.