«بیاعتبارسازی استراتژیک»؛ از بحران موشکی کوبا در ۱۹۶۲ تا جنگ اوکراین و اکنون تنش با چین / آیا آمریکا با انتشار موردی «اطلاعات سری»، در حال تضعیف یکی از ستونهای اصلی قدرت خود است؟
دیوید گیو و مایکل مورل در یادداشتی در نشریه فارن پالیسی نوشتند: در ۲۵ اکتبر ۱۹۶۲ و در اوج بحران موشکی کوبا آدلای استیونسون، سفیر آمریکا در سازمان ملل در جلسه شورای امنیت با همتای خود از شوروی یعنی والرین زورین درگیری لفظی پیدا کرد. استیونسون روی آنتن زنده تلویزیون درباره اینکه آیا اتحاد جماهیر شوروی به کوبا موشکهای دارای قابلیت حمل کلاهک هستهای ارسال کرده است یا نه، زورین را تحت فشار قرار داد. استیونسون پرسید: «بله یا خیر؟» وی ادامه داد: «من آماده ام برای شنیدن پاسخ اینکه آیا این تصمیم شما بوده تا ابد منتظر بمانم؛ و من آماده ام تا شواهد لازم را در این اتاق ارائه کنم.» وی سپس تصاویر ثبت شده توسط یک هواپیمای جاسوسی را که پایگاههای موشکی شوروی در کوبا را نشان میداد و با تکذیبیههای مسکو در تناقض بود جلوی دوربین برد. اطلاعات افشا شده توسط استیونسون نقطه عطفی در این بحران بود و مدارک غیرقابل کتمانی را برای اثبات ادعای دولت کندی ارائه داد. این اقدام با تغییر افکار عمومی و انزوای دیپلماتیک شوروی، این کشور را برای کاهش تنش تحت فشار قرار داد. این اولین باری بود که دولت آمریکا برای رد ادعاهای یک کشور دیگر، آشکارا اطلاعات فوق سری را افشا میکرد.
به گزارش گروه بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: حدود ۶۰ سال بعد از آن حادثه، به نظر میرسید که مسکو بار دیگر در حال چنگ و دندان نشان دادن است. این بار با اعزام حدود ۱۷۵ هزار نیرو به مرز با اوکراین. دولت بایدن با تکرار خط مشی دولت کندی، ضمن انتشار اطلاعات سری با هدف هشدار به متحدانش (و اوکراین) در خصوص تهاجم قریب الوقوع و همچنین رد پیش دستانه بهانههای رئیس جمهور روسیه، به این اقدام مسکو واکنش نشان داد. در اوایل دسامبر ۲۰۲۱ مقامهای دولتی شروع به انتشار نگرانیهای فزاینده جامعه اطلاعاتی در رسانهها کردند و تصاویری ماهواریهای منتشر کردند که نشان میداد نیروهای روسیه در حال حرکت به سمت مرزهای اوکراین هستند. در اواسط ژانویه ۲۰۲۲ جان کربی، سخنگوی آن زمان کاخ سفید به خبرنگاران گفت که روسیه آماده یک “عملیات فریبکارانه” در شرق اوکراین است؛ به این امید که توجیه لازم را برای اقدامات جنایتکارانه خود فراهم سازد. اواخر آن ماه، مقامهای امریکایی افشا کردند که ارتش روسیه ذخایر خونی به مرز اوکراین انتقال داده و این نشان میدهد که جنگ قریب الوقوع است؛ و در ۱۸ فوریه جو بایدن اعلام کرده که “متقاعد شده” که حمله روسیه در “روزهای آتی” رخ خواهد داد و این اتفاق هم افتاد.
هرچند افشاگریهای دولت بایدن پوتین را نسبت به کنار گذاشتن طرحهای جنگی اش متقاعد نکرد، اما موجب تقویت اراده غرب پس از تهاجم روسیه شد. هشدارهای قبلی درباره طرحهای روسیه بسیاری از متحدان آمریکا به ویژه اعضای ناتو را قادر ساخت تا به سرعت بستههای کمک نظامی به اوکراین پیشنهاد دهند و تحریمهای اقتصادی علیه روسیه را هماهنگ نمایند. این افشاگریها درباره تحریکات ساختگیای که پوتین در حال طراحی آنها بود، افکار عمومی را در غرب علیه روسیه برانگیخت و اجازه نداد که پوتین بهانه لازم را برای توجیه تهاجم نظامی خود به دست بیاورد. در درون دولت بایدن این استراتژی افشاگری به عنوان یک موفقیت چشمگیر تلقی شد.
از آنجایی که به نظر میرسد افشاگریها در مورد اوکراین موثر واقع شده، دولت آمریکا اکنون از همان ابزار در مسائل دیگر به ویژه درباره چین نیز استفاده میکند. اما در حالی که این “بی اعتبارسازی استراتژیک” یا “افشاگری استراتژیک” در حال مرسوم شدن است، باید الزاماتی برای اجتناب از تبعات منفی آن تدوین شود. بدون اتخاذ تدابیر احتیاطی مناسب، یک افشاگری ممکن است منبع اطلاعات افشاشده را به خطر بیندازد، یا اگر مشخص شود که این افشاگری نادرست بوده، به اعتبار جامعه اطلاعاتی لطمه زده و هدفی را که افشاگری به دنبال تحصیل آن بوده تضعیف نماید. اما بزرگترین ریسک این است که استفاده از اطلاعات به عنوان یک ابزار سیاست گذاری، احتمال اینکه به عنوان یک ابزار سیاسی مورد استفاده قرار گیرد را نیز بالا میبرد. اگر این اتفاق رخ دهد، جامعه اطلاعاتی ممکن است مهمترین و با ارزشترین دارایی خود یعنی اعتبار حاصل از بی طرفی اش را از دست بدهد.
دولت بایدن اکنون در حال استفاده از بی اعتبارسازی استراتژیک علیه چین است. در اوت ۲۰۲۲ و در روز قبل از سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان، جان کربی که در ان زمان سخنگوی شورای امنیت ملی بود جزئیاتی از ارزیابی اقدامات پکن که میتواند موجبات نارضایتی واشنگتنن را فراهم سازد را فاش کرد. در اواخر ماه فوریه ۲۰۲۳ دولت آمریکا به دنبال هشدار به چین بود که در حال رصد حمایتهای احتمالی پکن از جنگ روسیه در اوکراین است. ویلیام برنز، مدیر وقت سی آیای در یک مصاحبه تلویزیونی افشا کرد که پکن در حال بررسی پیشنهاد مسکو در خصوص ارسال کمکهای مرگ بار است. وی افزود: «ما هیچ شاهدی از ارسال تجهیزات مرگبار نمیبیینیم.» برنز به وضوع میخواست قبل از اینکه مقامهای چینی از خط قرمز واشنگتن عبور کنند، آنها را از این اقدام منصرف نماید.
انتظار میرود افشاگریهای استراتژیک به یک ویژگی دائمی چشم انداز سیاست خارجی آمریکا تبدیل شود. بی اعتبار سازی استراتژیک توسط دولت بایدن این انتظار را در میان افکار عمومی، رسانهها و متحدان آمریکا ایجاد کرده که اطلاعات بیشتری در آینده افشا خواهد شد و بعید است دولت بایدن یا هر یک از روسای جمهور بعدی این ابزار را کنار بگذارند. دیگر جن از بطری بیرون آمده است.
اما آیا افشای اطلاعات ایده خوبی است؟ به نظر میرسد که اکثر سیاستگذاران موافق چنین خط مشیای هستند. بر اساس استدلال آنها به یک دلیل افشاگریها نتیجه بخش بوده است. ویلیام برنز، مدیر سابق سی آیای معتقد است افشاگریها درباره جنگ اوکراین، پوتین را “در یک موقعیت نامناسب و غیرعادی تدافعی» قرار داد و «موضع اوکراین و ائتلاف حامی آن را تقویت نمود.» میتوان نتیجه گرفت که مقامهای دولتی حداقل بخشی از اعتبار را به برنز میدهند که با افشاگری در این باره که پکن در حال بررسی انجام کمکهای تسلیحاتی به پکن است، شی جینپینگ را متقاعد کردند که از این خطر قرمز عبور نکند.
رویکرد مقامهای خارج از آژانسهای اطلاعاتی نسبت به این افشاگریها به اندازه مسئولان آژانسهای اطلاعاتی محتاطانه نیست. اعتماد طبیعی سیاست گذاران و خوش بینی رشک برانگیز آنها درباره اثرگذاری اقداماتشان ممکن است آنها را به سمت تمرکز به مزیتهای این افشاگریها و در عین حال نادیده گرفتن یا عدم نگاه عقلانی به ریسکها و خطرات موجود سوق دهد. تمایل آنها برای به حداکثر رساندن کارکردهای اطلاعات سری در سیاست گذاری میتواند انها را به مقاومت در برابر تلاشها برای محدود کردن فرآیند این افشاگریها رهنمون سازد.
به نظر میرسد که استراتژی افشای اطلاعات طبقه بندی شده برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی آمریکا به نقطه بدون بازگشتی رسیده و این اطلاعات سریعتر از هنجارهایی که میتواند ایجاد شود در حال انتشار است. اگر این فرآیند افشاگری با نگرشی محتاطانه مدیریت نشود، ایالات متحده ممکن است یکی از ابزارهای بی نظیر حکومتداری و امنیت ملی را که از یکی از ستونهای اصلی قدرت آمریکا یعنی جامعه اطلاعاتی اش ناشی میشود تضعیف نماید.