بعد از عملیات بیت المقدس دشمن ناامید شد – هشت صبح
به گزارش هشت صبح و به نقل از مهر :
خبرگزاری مهر، گروه استانها – مهدی ربیع: حسین تمیمی از فرماندهان دوران دفاع مقدس که همرزم سردار شهید حاج علی هاشمی سردار مظلوم هور و جانشین اطلاعات و عملیات قرارگاه سری نصرت و فرمانده سابق گردان ابوالفضل علیه السلام است حرفهای شنیدنی در مورد دفاع مقدس دارد. هم زمان با هفته دفاع مقدس با وی گفتگویی داشتهایم که میخوانید.
جنگ تحمیلی چطور شروع شد؟
آنچه بعد از جنگ من به آنها رسیدم این است که دلیل روی دادن جنگ عدم پذیرش قرارداد الجزایر توسط صدام بود که قبولش نکرد و این را از طریق رسانههای گروهی مثل رادیو و تلویزیون و روزنامهها اعلام و قطعنامه را پاره کرد. بعد از آن هم شروع به حمله نظامی از طریق هوا، زمین و دریا کرد.
جنگ برای شما چگونه آغاز شد؟
وقتی جنگ شروع شد ما یک مسابقه فوتبال داشتیم. آن موقع در حصیرآباد اهواز زندگی میکردیم. فینال مسابقات بین پرسپولیس حصیرآباد و تیم امید بود. من در تیم امید حصیرآباد بازی میکردم. تیم پرسپولیس حصیرآباد هنوز هست اما تیم امید منحل شد. خلاصه بعد از ده بیست دقیقه از شروع بازی دیدم که زمین و زمان شروع به لرزش کرد. ما به همه چیز فکر میکردیم به جز جنگ. ما اسم جنگ را تا آن زمان نشنیده بودیم. یک عده میگفتند زلزله و یک عده هم میگفتند طوفان است. بازی و زمین فوتبال را ول کردیم چون صدای انفجارها مهیب بود و قطع هم نمیشد. آمدیم به نقطهای که مردم سکونت داشتند چون میدان فوتبال از منطقه مسکونی یک کم دورتر بود که البته الان هم هست. هیأت عزاداری ابوالفضل داخل پیچ میدان است که در ماه محرم مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام آنجا برگزار میشود. وقتی پرسیدیم چه شده؟ گفتند جنگ شده و عراق به ایران حمله کرده است. همان لحظهای که این مطلب را به ما گفتند لباس ورزشی را از تن در آوردیم و داخل خانه انداختیم و با وجود رضایت نداشتن خانواده برای رفتن به جبهه و جنگیدن برای اعزام به جبهه به مسجد امام علی حصیرآباد رفتیم. و از آنجا گفتند باید به مسجد خیری بروید و آنجا رفتیم و از آنجا به حمیدیه اعزام شدیم. فرمانده ما آن موقع سردار شهید حاج علی هاشمی بود. البته فرمانده مثل الان و به این شکلی نبود چون سپاه هنوز انسجام لازم را نداشت و تازه شکل گرفته بود.
شما به کدام جبهه اعزام شدید؟
ارتش به دلیل اتفاقاتی که (در ابتدای انقلاب) افتاده بود چون سلسله مراتب فرماندهی را از دست داده بود نمیتوانست جلوی عراق بایستد به همین دلیل هم عراق هر دقیقه و هر لحظه و هر ساعت حمله میکرد و به اهواز و شهرهای کلیدی مثل خرمشهر، آبادان نزدیک میشد. آن جبههای که ما بودیم یعنی حمیدیه کمترین درگیریها را داشت و متأسفانه موفق شد سوسنگرد و هویزه را تصرف کند و تا در ورودی حمیدیه هم نزدیک شد (با تأسف سری تکان میدهد و آه عمیقی میکشد) که به آن جاده پیروزی میگویند و مقاومت و نبرد با عراق از همانجا آغاز شد. چون عراق به دنبال این بود که به اهواز بیاید و آن را فتح کند.
به همین دلیل بود که صدام حسین در ابتدای جنگ گفته بود ایران را چند روزه تصرف و فتح میکنم؟
بله. قصدش این بود. ارتش عراق قصد داشت از چند نقطه وارد خاک ایران شود و با تصرف ایران تا تهران برود. چون تازه انقلاب شده بود و ارتش یکپارچگی لازم را نداشت صدام طمع کرده بود و میخواست با استفاده از فرصت به ایران حمله کند.
استراتژی عراق در جنگ نظامی چگونه بود؟
ما هدف عراق را از جنگ فهمیده بودیم و بعد از سه ماه نبرد با صدام فهمیدیم که در مغز او چه میگذرد. هدف صدام تصرف اهواز بود و اگر اهواز را میگرفت تمام ایران را میگرفت چون به دلیل ذخایر نفتی ایران به خوزستان متکی بود. البته ارتش عراق از سایر مناطق غرب کشور هم حمله را شروع کرده بود. صدام با حمله از غرب کشور و تصرف اهواز و مرکز کردستان قصد داشت ایران را قیچی کند. البته اولویت نخست صدام و ارتش عراق برای تصرف و فتح ایران ابتدا خوزستان و پس از آن غرب کشور بود. در خوزستان پیش بینی صدام این بود که نبردی رخ ندهد و حلقه محاصره را کامل کند اما وقتی هوشیاری و مقاومت مردم و رزمندگان را دید متوجه موضوع و در نتیجه وارد یک نبرد شدید شد. شروع کرد به پدافند کردن. جاده اهواز به خرمشهر را تا ۲۵ کیلومتری تصرف کرد و تا منطقه کاویان آمد و تا خود خرمشهر خاکریز زد تا کسی نتواند وارد شود و رفت و آمد کند. تا یک سال بعد از آنکه عملیات بیت المقدس کلید خورد و خرمشهر آزاد شد.
درباره عملیات آزاد سازی خرمشهر (بیت المقدس) توضیح دهید و اینکه خرمشهر چگونه در این عملیات آزاد شد؟
عملیات بیت المقدس بزرگترین عملیات ایران بود و ۴۵ روز طول کشید. از ۱۰ اردیبهشت ۶۱ تا سوم خرداد همان سال ادامه داشت. اصلاً در مخیله هیچکس نه صدام، نه ارتش عراق، نه دنیا نمی گنجید که ما بتوانیم چنین عملیاتی انجام دهیم و خرمشهر را آزاد کنیم. عملیات بیت المقدس، عملیاتی بسیار سخت و برای تحلیلگران نظامی دنیا عجیب بود. فرماندهان ما هم میدانستند که عملیات بیت المقدس عملیات سنگینی است. وقتی به امکانات هم نگاه میکردیم عراق به لحاظ داشتن امکانات و تجهیزات نظامی دست برتر و بالا را در جنگ و عملیات بیت المقدس داشت، از زمینی و هوایی گرفته تا زرهی و لجستیک. تنها نیرویی که ما داشتیم این بود که با اتکا به خدا و ایمان و شیوه نبردی که ارتش عراق با آن آشنا نبود با عراق جنگیدیم.
این شیوه نبرد چگونه بود و چه اسمی داشت؟
این شیوه جنگیدن و عملیات اسمش «نبرد شب» بود. نبرد شب باعث شد تا عراق با وجود داشتن همه امکانات در عمل فلج شود و نتواند پاسخ ما را دهد.
یعنی شبیخون میزدید به عراق؟
شبیخون زدن که مربوط به ابتدای جنگ بود و باعث توقف عراق شد. شبیخونها عواملی بودند تا ما عراق و ارتش صدام را در نوار مرزی عراق با خوزستان متوقف کنیم.
یعنی این شبیخونها باعث تضعیف روحیه و انگیزه ارتش عراق و صدام شد؟
خیر. تا قبل از عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر عراقیها هنوز روحیه داشتند و امیدوار بودند تا بتوانند اهداف پلید و شیطانی خود را محقق کنند.
یعنی میخواهید بگویید که عملیات بیت المقدس باعث شد تا عراق امید خود را به طور کامل از دست بدهد و ناامید شود و قافیه را ببازد؟
باخت. عملیات بیت المقدس باعث نا امیدی عراق در جنگ شد. تلفاتی که صدام و ارتش عراق در عملیات بیت المقدس داد غیرقابل توصیف بود. عقل سلیم و عقل نظامی در دنیا هرگز باور نمیکرد که ما بتوانیم چنین تلفاتی را در تمامی ابعاد چه زرهی، چه لجستیک، چه نیرو به عراق وارد کنیم. ما در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر جنگ را به طور کامل از عراق و صدام بردیم. آمار اسیرانی که ما از ارتش صدام در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر گرفتیم حتی تا بعد از آن و سایر عملیات یک چهارم هم نبود. رژیم بعث و ارتش عراق اصلاً پیش بینی و فکر هم نمیکرد که چنین اتفاقی بیفتد. وجود رودخانه در پشت سر عراق و موانع طبیعی در آنجا برگ برنده ما در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر بود و فرار سربازان ارتش عراق را بعد از شکست سخت میکرد. آنها هم از چند جبهه محاصره شده بودند و ما از چندین محور به آنها حمله ور شده بودیم. از ۲۵ کیلومتری اهواز تا خرمشهر ۸۰ کیلومتر است. در این مسیر امکانات و تجهیزات نظامی زیادی اعم از توپخانه و تانک و نفربر به دست رزمندگان ایران افتاد ولی ما ابتکار عمل را در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر از عراق گرفتیم
اگر قدرت هوایی نیروی هوایی و هوانیروز ارتش در ۴۵ روز عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر نبود ارتش عراق ما را مچاله میکرد فکر میکنم بیشترین شهدای نیروی هوایی و هوانیروز ارتش در همین عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر بود چون باید در ارتفاع پایین حرکت میکردند و به دلیل استقرار پدافندهای بسیار قوی توسط ارتش عراق در دشت محل درگیری در عملیات بیت المقدس بالگردها و هواپیماهای جنگی ما را متأسفانه میزدند.
شما در دوران دفاع مقدس در چند عملیات جنگی حضور داشتید؟
من در بیشتر عملیات نظامی و جنگی در دوران دفاع مقدس حضور داشتم. تا زمان آزادسازی خرمشهر به عنوان نیرو در جنگ تحمیلی حضور داشتم اما پس از آن مسئولیتهای کوچکی را به من واگذار کردند.
چه مسئولیتهایی؟
تا پایان جنگ در ردههای فرماندهی در لشکر ۷ ولی عصر بودم. از سال ۶۳ جانشین اطلاعات و عملیات قرارگاه به کلی سری نصرت به فرماندهی سردار شهید حاج علی هاشمی بودم. از سال ۶۵ هم فرمانده گردانی بودم که کماندویی بود به نام گردان ابوالفضل. این گردان تا زمان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در کردستان بود.