سیاسی

ببینید: دوراهی پایداری‌ها / روزگار انزوای جریان رادیکال پایداری فرا رسیده؟

به گزارش هشت صبح و به نقل از انتخاب :

سرویس سیاسی انتخاب: پایداری‌ها شاید در سخت‌ترین شرایط خود از آغاز دهه نود تا به امروز قرار دارند. آنها  تا همین چند وقت پیش قدرت قابل توجهی در دولت داشتند و در بسیاری از ارکان تصمیم‌ساز هم نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا می‌کردند و وقتی انتخابات مجلس دوازدهم برگزار شد و برخی از تندترین نیروهای نزدیک به آنها تأییدصلاحیت شدند، بسیاری را بر این نظر رساند که حالا دیگر به مرحله فراتر از حاکمیت یکدست رسیده‌ایم و باید بگوییم حاکمیت یکدستِ پایداری‌ها اما شرایط چنین نماند و ناگهان وضعیت طوری پیش رفت که حالا نیروهای جبهه پایداری به نوعی از این جا رانده و از آنجا مانده شده‌اند.

در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر وقتی سعید جلیلی پا به میدان گذاشت، همه پایداری‌ها بدون هیچ تردیدی به سمت او رفتند و تمام‌قد پشت او ایستادند و نه قالیباف و تیمش و نه جلیلی و پایداری‌ها هیچ کدام راضی به کناره‌گیری به نفع دیگری نشدند. حضور جلیلی برای نیروهای پایداری و نزدیک به پایداری شبیه به تیغی دو لب بود که یک لبش پیروزی آنها در انتخابات و در اختیارگرفتن دولت بود و لبه دیگرش در صورت باخت جلیلی، مشخص شدن سرمایه اجتماعی پایین جبهه پایداری بود که حالت دوم رخ داد. نخستین رخداد سخت برای این طیف رادیکال آن بود که در دور اول انتخابات مشخص شد برخلاف سروصدای زیادشان، همه طرفردارانشان به ۱۰ میلیون نفر هم نرسید.

پایداری‌ها حالا در مجلس هم پایگاه خاصی ندارند و اگر در گذشته می‌توانستند با ایجاد هیاهو و فضاسازی‌های گسترده، افراد را تحت فشار بگذارند حالا می‌بینیم نه تنها در میان مردم بلکه در بین نمایندگان اصولگرای مجلس دوازدهم هم جایگاه خود را از دست داده‌اند. مجلس اصولگرای یازدهم برخلاف فضاسازی‌های گسترده نیروهای اندک پایداری به همه وزرای پیشنهادی پزشکیان رأی اعتماد داد؛ حتی به چهره‌هایی از جمله ظفرقندی، میدری، صالحی امیری و همتی؛ افرادی که پایداری‌ها همه تلاش خود را به کار گرفته بودند تا نتوانند از مجلس رأی اعتماد بگیرند اما رویکرد کلی مجلس نشان داد که آنها در انزوای کامل قرار دارند.

حالا پرسش این است که آینده سیاسی جبهه پایداری چه می‌شود؟ آیا آنها حتی منزوی‌تر از حالا یا می‌خواهند خود را احیا کنند؟ در پاسخ به این پرس دو حالت وجود دارد:

نخست آنکه ممکن است پایداری‌ها چه در مجلس و چه در عرصه سیاست عمومی به منوال سابق به تندروی بپردازند؛ مثل همین سخنان اخیر امیرحسین ثابتی که به عنوان مخالف عباس عراقچی، وزیر پیشهادی امور خارجه، پشت تریبون مجلس رفت و هشت سال دیپلماسی جمهوری اسلامی را زیر سوال برد و هرچه می‌خواست به روحانی، ظریف و عراقچی نسبت داد و در نهایت گفت: «چرا باید به گونه‌ای عمل کنیم که بگویند حتماً آقای عراقچی باید وزیر شود؟ این چه بازی خطرناکی است که عده‌ای شروع کرده‌اند و عوارض آن را نمی‌دانند؟ خود آقا بار‌ها گفتند که مجلس مستقل است و باید مستقل عمل کند. نمایندگان باید بر اساس وظایف خود عمل کنند. این چه استدلالی است که برخی از کجا آورده‌اند؟ اگر اینطور است، بهتر است مجلس را تعطیل کنیم».

اگر در گذشته چنین مسائلی مطرح می‌شد شاید بخش قابل توجهی از اصولگرایان دستِ‌کم برای آنکه از حملات پایداری‌ها در امان باشند یا با این سخنان همراهی می‌کردند یا سکوت پیشه می‌کردند اما بعد از آنکه عراقچی پشت تریبون رفت و به توئیت چند وقت پیش ثابتی مبنی بر اینکه «مرگ بر کشوری که در آن هم‌وطنم عراقچی، روحانی، و ظریف باشد» اشاره کرد، هم نمایندگان مجلس و هم فضای سیاسی و رسانه‌ای به شدت در تقابل با ثابتی ایستادند تا حدی که روزنامه جوان به عنوان یکی از رسانه‌های تعیین‌کننده در جناح راست به شدت علیه ثابتی انتقاد کرد و نوشت: «ثابتی حامی کاندیدایی بود که یکی از محور‌های اصلی تبلیغی‌اش ادعای حمایت رهبری بود و اگر هزینه از رهبری نادرست است -که نادرست است- چرا خود چنین کردند؟ اگر هم حکم رهبری برای یک فرد در یک سمتی نشانه صلاحیت آن فرد در سمتی دیگر نیست، چرا درباره کاندیدای شما چنین بود؟»

حالا اگر پایداری‌ها بخواهند با همین دست‌فرمان ادامه مسیر دهند، احتمالا با موج گسترده‌تری از مخالفان نه فقط در میان مردم و اصلاح‌طلبان بلکه در بین اصولگرایان مواجه می‌شوند.

دومین حالت آن است که بخش‌هایی از پایداری‌ها به این نتیجه برسند که باید خود را با شرایط کنونیِ سیاسی وفق دهند و بخواهند در چارچوب‌ها عمل کنند. مثال چنین رویکردی دفاع مجتبی‌ ذوالنوری، یکی از رادیکال‌ترین نماینده‌ها در ادوار گذشته، از وزیر پیشنهادی صمت بود. برای بسیاری سوال پیش آمد که چه شده فردی که روزگاری پیش‌قدم در آتش‌زدن برجام بود، حالا در مقام دفاع از وزیر پیشنهادی پزشکیان سخن می‌گوید؟ شاید بشود در پاسخ به این پرسش همین فرضیه اخیر را مطرح کرد؛ آنکه پایداری‌ها دریافته‌اند اگر می‌خواهند همچنان در عالم سیاست حضور داشته باشند، راهی ندارند جز حرکت در مسیر میانه‌روی؛ هرچند شاید بسیار بعید باشد که همه پایداری‌ها به چنین نتیجه‌ای رسیده باشند یا در آینده برسند.

حالا پایداری‌ها بر سر یک دوراهی بزرگ قرار گرفته‌اند؛ اینکه می‌خواهند در حاکمیت باقی بمانند یا خیر؟ آنها همواره ادعای ولایت‌پذیری داشته‌اند اما حالا که پزشکیان صریحا می‌گوید با رهبر انقلاب بر سر وزرای پیشنهادی هماهنگ عمل کرده‌ام یا آنکه نظر صریح رهبری مخالف نظرات پایداری‌هاست، بعض از آنها می‌خواهند توصیه‌های رهبری را نشنیده بگیرند. مثلا بعد از رأی اعتماد کامل مجلس به کابینه پزشکیان، حمید رسایی در توئیتی نوشت که بعد از هزینه بی‌سابقه‌ای که آقای پزشکیان از رهبر انقلاب در تأیید کابینه خودش کرد، همه کابینه معرفی شده ایشان از مجلس رأی گرفت. وزرا باید در چارچوب قوانین بالادستی عمل کنند.

با این اوصاف جبهه پایداری در مهم‌ترین بزنگاه سیاسی خود قرار گرفته است؛ موقعیتی که همه و حتی اصولگرایان سعی در فاصله‌گذاری میان خود و آنها دارند؛ چه آنکه شاید هجمه‌های گسترده آنها در همه این‌ سال‌ها حتی اصولگرایان برای سهم‌خواهی هرچه بیشتر خود اصولگرایان را به این نتیجه رسانده است که باید خط خود را از این طیف جدا کنند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا