ببینید: آخرین روزهای بازرگان / گزارشی از فراز و فرود زندگی سیاسی مهندس بازرگان
مهرشاد ایمانی؛ سرویس تاریخ «انتخاب»: ۳۰ سال از ۳۰ دی ۱۳۷۳ میگذرد؛ روزی که مهدی بازرگان در سوئیس درگذشت. او برای درمان به این کشور رفته بود که پیش از اعزام به بیمارستان دار فانی را وداع گفت و صداوسیمای دوره ریاست علی لاریجانی به سرعت خبر فوت او را مخابره کرد و البته با تأکید فراوان بر اینکه او سوئیس درگذشته است تا چنین القاء کند که گویی او یک پایش در ایران و یک پایش در غرب بوده و از همینجا میشود فهیمد که بازرگان همانقدر که حامی داشته و دارد، مخالفان سیاسی هم کم نداشته است.
فرزند حاج عباسقلی بازرگان در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سلطانیه تهران و متوسطه را در دارالمعلمین مرکزی به پایان رساند و در سال ۱۳۰۶ به عنوان محصل ممتاز با جمعی از دانشآموزان به فرانسه اعزام شد و در این کشور کنکور داد و دوران دانشجوییاش را آغاز کرد. مهدی بازرگان هفت سال بعد به ایران برگشت و به سربازی رفت و از سال ۱۳۱۵ در دانشکده فنی دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد و چندی بعد رئیس دانشکده فنی هم شد.
۴۴ ساله که بود محمد مصدق او را به ریاست هیئتمدیره و مدیرعاملی شرکت ملی نفت منصوب کرد. دوران مدیریت او بر شرکت ملی نفت مصادف بود با خلع ید انگلیسها از امور نفت ایران؛ لایحهای که مصدق تقدیم مجلس کرده بود و مورد تصویب مجلس هم قرار گرفت. بازرگان علاوه بر مدیرعاملی شرکت ملی نفت در کنار افرادی چون محمدعلی وارسته، کاظم حسیبی، عبدالحسین علیآبادی و محمد بیات عضو هیئت نمایندگی خلع ید هم بود. او در سال ۳۱ هم مسئول احداث لولهکشی آب تهران شد و این مهم در دوران مسئولیت او انجام شد.
حضور بازرگان در امور کشورداری داشت به تدریج بیشتر میشد تا رسیدم به ۲۸ مرداد سال ۳۲. جبهه ملی غیرقانونی اعلام شد و متصدیان نزدیک به مصدق هم کنار گذاشته شدند و از این مقطع است که بازرگان دیگر به کار دولتی مشغول نشد تا انقلاب سال ۵۷ و اقدامات او علاوه بر کار حزبی و سیاسی در بخش خصوصی متمرکز شد.
بازرگان پس از کودتای سال ۳۲ مرداد به نهضت مقاومت ملی پیوست. شاپور بختیار در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی ایران میگفت: «بنده گمان میکنم که با مهندس بازرگان و مرحوم آیتالله زنجانی که فوت کرده، سه نفر اول بودیم. آقای بازرگان به من تلفن کرد که من میآیم به منزل شما و میرویم خیابان فرهنگ. رفتیم منزل آیتالله زنجانی. گفتم من یک دفعه ایشان را در اتاق دکتر مصدق دیدم. گفت خودش است. پایه نهضت مقاومت ملی در آنجا ریخته شد».
این روایت در حالی است که حسین شاهحسینی میگوید که بازرگان تا مدتها بعد از کودتا با مجموعه نهضت مقاومت ملی همکاری نمیکرد و بعدها به پیشنهاد ناصر صدرالحفاظی عضویتش در نهضت مقاومت ملی مطرح شد.
از سال ۳۲ تا ۳۹ که بازرگان در مجموعه نهضت مقاومت ملی فعالیت میکرد، یک بار دستگیر شد و به زندان افتاد؛ در سال ۳۴ که چاپخانه مخفی نهضت مقاومت از سوی فرمانداری نظامی تهران شناسایی شد و بازرگان و چند نفر دیگر دستگیر شدند.
در سال ۳۹ جبهه ملی دوم با هیئت مؤسسی متشکل از ۳۵ نفر تأسیس شد؛ افرادی از جمله مهدی بازرگان، کریم سنجابی، ادیب برومند، احمد زیرکزاده، سید محمود طالقانی و تعدادی دیگر. فعالیت بازرگان در جبهه ملی ادامه داشت تا آنکه اختلافاتی پدید آمد از جمله اینکه بازرگان باور داشت که جبهه ملی میخواهد یک حزب را بر همه تحمیل کند و همین شد که او به همراه محمود طالقانی و یدالله سحابی در سال ۴۰ نهضت آزادی ایران را پایهریزی کردند. در مرامنامه حزب هم آمده بود که نهضت آزادی متشکل از نیروهایی مسلمانِ ایرانیِ مصدقی است. مصدق هم که در حصر به سر میبرد، از تأسیس نهضت آزادی استقبال کرد و در نامهای خطاب به بازرگان نوشت: «تردید ندارم که این جمعیت تحت رهبری شخص شخیص جنابعالی موفق به خدمات بزرگی نسبت به مملکت خواهد شد و بنده توفیق جنابعالی و همکاران محترمتان را در این راه از خداوند مسئلت دارم».
یک سال بعد نهضت آزادی بیانیهای منتشر کرد و در آن «انقلاب سفید» را به شدت مورد نقد قرار داد. به دلیل همین بیانیه بازرگان، طالقانی و عزت و یدالله سحابی بازداشت شدند و به زندان افتادند و فعالیت نهضت آزادی هم غیرقانونی اعلام شد. نهضت چارهای نداشت مگر آنکه فعالیت خود را در خارج از ایران ادامه دهد که علی شریعتی در تأسیس شعبه برونمرزی نهضت، نقش مهمی داشت. البته او اواسط دهه ۴۰ به ایران برگشت و با سخنرانیهایش در حسینه ارشاد جریانی تازه در روند مبارزات به وجود آورد. گفتنی است مصطفی چمران و ابراهیم یزدی هم در همه این سالها تا انقلاب ۵۷ در پیشبرد فعالیتهای نهضت در اروپا و آمریکا بسیار نقشآفرین بودند. حمایت نهضت از بنیانگذار انقلاب در ماجرای راهپیمایی ۱۵ خرداد سال ۴۲ هم نشان داد که این تشکیلات در مسیر مبارزات همراه امام خمینی است.
به روی انقلاب پیروز شد و بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت از سوی بنیانگذار انقلاب منصوب شد. دوران نخستوزیری او بدون حاشیه نبود و روزی نبود که بحرانی بر سر راه دولت موقت به وجود نیاید. بازرگان سعی کرد دولتش صرفا محدود به نیروهای نهضت آزادی یا جبهه ملی نباشد و نه از همه اما از گرایشهای دیگری جز نیروهای ملی-مذهبی هم استفاده کرد؛ هر چند اکثریت در دولت موقت در اختیار نیروهای جبهه ملی و نهضت آزادی بود. نهضت آزادی اختلافات زیادی با حزب جمهوری اسلامی داشت و بازرگان چند به دلیل آنچه او با عنوان دخالتها یاد میکرد از مسئولیتش استعفا داد که مورد توافق قرار نگرفت تا آنکه یک روز پس از تسخیر سفارت آمریکا از سوی برخی دانشجویان در تاریخ در ۱۴ آبان سال ۵۸، بازرگان استعفا داد و دولت موقت منحل و شورای انقلاب مأمور اداره کشور شد و این شورا مقدمات همهپرسی قانون اساسی، انتخابات مجلس و انتخابات ریاستجمهوری را فراهم کرد.
بازرگان بعد از دوره نخستوزیری به مجلس رفت و در دوره اول مجلس نماینده تهران بود و در آنجا هم شرایط سختی را طی کرد؛ به نحوی که بارها در مجلس اول صدای مرگ بر بازرگان از سوی برخی نمایندگان به گوش رسید و البته بازرگان هم نطقهای انتقادی تندی را مطرح میکرد و بارها نسبت به حاکمشدن تکصدایی در کشور هشدار میداد. او بعد از مجلس اول در همه انتخاباتهایی که شرکت کرد؛ از مجلس گرفته تا ریاستجمهوری ردصلاحیت شد.
بازرگان عملا بعد از دوران نخستوزیری و نمایندگیاش در مجلس اول به انزوای سیاسی رفت و البته نهضت آزادی هم با محدودیتهای زیادی روبهرو بود تا حدی که وقتی ۹۰ نفر از آنها در اردیبهشت سال ۶۹ خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی نامهای انتقادی درباره اوضاع کشور نوشتند، ۲۳ نفر از امضاکنندگان نامه دستگیر شدند.
در نهایت مهدی بازرگان در ۳۰ دی سال ۷۳ در سفری درمانی به زوریخِ سوئیس در گذشت. روزنامه اطلاعات در یکم بهمن یعنی یک روز بعد از درگذشت بازرگان درباره جزئیات درگذشت او نوشت: «مهندس بازرگان پس از خروج از هواپیما در فرودگاه زوریخ، دچار حمله قلبی شد و با تلاش اعضای سفارت ایران در سوئیس که در فرودگاه در انتظار وی بودند، با یک فروند هلی کوپتر به نزدیکترین بیمارستان منتقل شد. معالجات تکمیلی در بیمارستان زوریخ موثر واقع نشد و مهندس بازرگان در ساعت ۱۵ روز ۳۰ دی درگذشت».
سرانجام بازرگان به تهران آورده و در مسجد ارشاد تشییع شد و به طبق وصیتش در قم و در کنار خانوادهاش به خاک سپرده شد.
منابع:
۱. زندگینامه و وصیتنامه مهدی بازرگان، پایگاه اطلاعرسانی بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان
۲. کتاب شصتسال خدمت و مبارزه، خاطرات مهدی بازرگان
۳. گفتوگوی شاپور بختیار با تاریخ شفاهی ایران
۴. آرشیو روزنامه اطلاعات