بازاری ضروری، جذاب و پرابهام
روح الله حمیدیان/کارشناس صنعت برق؛ مصرف انرژی در ایران به سالهای پرچالش خود رسیده است زمانی که در تابستان با ناترازی برق و در زمستان با همین روند در گاز روبه رو هستیم. فارغ از درست یا غلط بودن تصمیم ها، انحلال برخی شرکت ها مانند شرکت ملی صادرات گاز در وزارت نفت و ادغام دو سازمان سانا و سابا و تولد شرکتی بهنام ساتبا یا جدا شدن بخش نیروگاهی برق از بدنه توانیر و تاسیس شرکتی بهنام برق حرارتی، به خوبی بیانگر تغییر در سیاست ها همزمان با نمایان شدن تاثیرات مصرف انرژی در بخشهای مختلف کشور است.
در ایران گویی سیاستمداران و تصمیم گیران و تصمیم سازان، سندهای بالادستی مانند چشم انداز و برنامههای ۵ ساله و حتی یک ساله را نوعی آمال و آرزو برمی شمارند و از این رو گاه کمترین نشانه ای برای دستیابی به آن دیده نمی شود. به عنوان نمونه در یکی از بندهای سند چشم انداز ۱۴۰۴ چنین آمده است که : دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقهی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل.
در این خصوص نیازی به توضیح نیست که اکنون ایران شاید به لحاظ تولید علم در رتبه خوبی باشد، اما علمی که نتایج آن در زندگی روزمره مردم مشاهده نشود، نمیتواند موثر واقع شود. گو آنکه توصیه نهایی در پاراگراف آخر سند چشم انداز (بخش ملاحظه) که صراحتا تاکید میکند که «در تهیه، تدوین و تصویب برنامههای توسعه و بودجههای سالیانه، این نکته مورد توجه قرار گیرد که شاخصهای کمی کلان آنها از قبیل نرخ سرمایهگذاری، درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی، نرخ اشتغال و تورم، کاهش فاصلهی درآمد میان دهک های بالا و پایین جامعه، رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش و تواناییهای دفاعی و امنیتی، باید متناسب با سیاستهای توسعه و اهداف و الزامات چشمانداز، تنظیم و تعیین گردد و این سیاستها و هدفها به صورت کامل مراعات شود.» هیچگاه به طور کامل مراعات نشد و در نهایت شد آنچه نباید میشد.
با این مقدمه طولانی به چالشی میپردازیم که بسیاری ازکشورها از جمله کشورهای آمریکا و اروپایی در دهه ۱۹۷۰ میلادی با آن دست به گریبان بوده اما چالشی که میتوانست به بحرانهای عمیق اجتماعی بدل شود، به فرصت تبدیل کردند. کمبود یا آنچه اکنون در ایران متداول شده است، «ناترازی انرژی» که از دیدگاه نگارنده ریشه در قوانین نادرست، تجهیزات بی کیفیت و فرهنگ نادرست مصرف دارد، اکنون میتواند فرصتی بسیار جذاب برای حضور دوباره ایران در جامعه بین الملل و در عین حال بهبود اقتصاد ایران باشد. براساس فصل ۹ برنامه هفتم توسعه کشور که به بخش انرژی اختصاص یافته،ایران میبایست در سال پایانی برنامه میانگین راندمان نیروگاههای موجود را که اکنون ۳۹.۲ درصد است حدوداً به ۴۴ درصد و سهم نیروگاههای تجدیدپذیر از سبد نیروگاهی کشور را از حدود ۱۲۰۰ مگاوات کنونی به ۱۲ هزار مگاوات برساند. همچنین میانگین تلفات برق در شبکههای انتقال و توزیع را که اکنون حدود ۱۲ درصد است، به ۱۰ درصد کاهش دهد.
با چشم پوشی از سایر بخشهای برنامه در فصل انرژِی برنامه هفتم توسعه، به صورت خاص وزارت نیرو میبایست برای تحقق این برنامه ها سرمایهگذاری نموده یا سرمایه خصوصی جذب نماید. جدول ذیل به خوبی بیانگر آن است که برای تحقق این امر به طور میانگین چه میزان سرمایه مورد نیاز است:
نکته این که در سال ۱۴۰۲ و براساس آمار اعلامی وزارت نیرو ۳۸۹ میلیارد کیلووات ساعت برق تولید شده اما تنها ۳۳۳ میلیارد کیلووات ساعت به فروش رفته که این معنای هدررفت ۵۶ میلیارد کیلووات ساعت برق در فرایند تولید، انتقال و توزیع برق است که البته نزدیک به نیمی از آن به ذات شبکههای برق باز میگردد و لااقل با فناوریهای روز دنیا هم اکنون، قابل پیشگیری نیست.
اگر هزینه تامین برق هر کیلووات ساعت را براساس رقم اعلامی وزارت نیرو حدود ۵۲۰ تومان در نظر بگیریم که البته بدون در نظر گرفته شدن نرخ غیریارانه ای سوخت مصرفی نیروگاه ها محاسبه شده است در سال گذشته رقمی بیش از ۲۹ هزار میلیارد تومان بابت هزینه هدر رفت انرژی در شبکه انتقال و توزیع برق به در کشور زیان وارد شده است هزینه شده است که از این میزان ۸ هزار میلیارد تومان تلفات غیرمتعارف است که با سرمایه گذاری میتوان از این زیان جلوگیری نمود این رقم اگر در کنار تعرفه برق یارانه ای قرار دهیم که به طور میانگین برای بخش خانگی با رقمی در حدود ۱۵۰ تومان محاسبه میشود و اختلاف میان هزینه تولید برق و فروش برق را در نظر بگیریم که حدود ۳۷۰ تومان به ازای هر کیلووات ساعت خواهد شد، سال گذشته بیش از ۳۸ هزار میلیارد تومان صرفا یارانه به بخش خانگی برای مصرف برق اختصاص یافته است .
حال با نوری که به این بخش تابیده شد، به خوبی حجم و گستردگی بازار بزرگی که فراروی بخش بهینه سازی انرژی صرفا در بخشهای فنی وجود دارد، مشخص میشود. در کنار این اگر بهینه سازی مصرف در بخش خانگی که پتانسیلی بیش از ۳۰ درصد صرفا با اصلاح رفتار مصرفی دارد و نیز ظرفیتی را که با صرف هزینه برای کاهش مصرف وجود دارد، به این بخش اضافه کرد، بازار بسیار بزرگتری به وجود میآید که البته صرفا با اصلاح قوانین و تعریف فرصتهای سرمایه گذاری و فروش منافع حاصل از صرفه جویی و کاهش تلفات و افزایش راندمان نیروگاه ها به وجود میآید چراکه قیمت های یارانهای سوخت و برق اجازه نمی دهد طرح های بهینه سازی برای مصرف کننده توجیه اقتصادی داشته باشد و میبایست سیاستگذاری در این حوزه به گونه ای باشد که منافع مصرف کننده و منافع ملی همسو شده و از اتلاف و هدر رفت انرژی جلوگیری شود..
کوتاه سخن آنکه این فضا آنچنان بزرگ است که میتواند اشتغال زایی فراوانی را بدون هیچ گونه وعدههای آنچنانی به وجود آورد و در عین حال ایران را از شرایط بغرنج کنونی برهاند و حتی دوباره به صادر کننده انرژی و فناوریهای بهینه سازی انرژی تبدیل سازد که هر دو نیز در جهانی کنونی همچنان پرمخاطب و پرجاذبه است.
منبع:دنیای اقتصاد