اوضاع در منطقه فعلا بر وفق مراد اردوغان است؛ تسلط عثمانی ها بر شامات و قفقاز چه خطراتی برای ایران دارد؟
فارن پالیسی در مطلبی به قلم ولی نصر، مشاور سابق اوباما نوشت: آنکارا به دنبال پر کردن خلاء قدرت در منطقه است که با سقوط مهمترین متحد تهران ایجاد شده است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: تحولات عظیم هفتههای اخیر در لبنان و سوریه، از تضعیف حزبالله تا سقوط رژیم اسد، فصلی جدید را برای خاورمیانه آغاز کردهاند.
پیامد محتملتر، تشدید رقابت منطقهای برای پر کردن خلا قدرتی است که از کاهش نفوذ ایران و متحدانش برجای مانده است. آسیب به حزبالله تعادل قدرت میان ایران و اسرائیل را تغییر داده است و سقوط بشار اسد نیز ضعف ایران را بیشتر کرده است، اما پیامد گستردهتر، تغییر تعادل قدرت میان ترکیه و سایر کشورهاست.
پایان سریع رژیم اسد، نقطه عطفی برای سوریه است. این امر نشانه رهایی کشوری است که برای مدتی طولانی از حکومت خانوادگی ۵۴ ساله خانواده ای بیرحم رنج برده که بیرحمانهترین دوران آن در ۱۴ سال اخیر جنگ داخلی این کشور بوده است. این اتفاق همچنین آسیبی برای ایران و روسیه است که از اسد حمایت کردند؛ روسیه ممکن است پایگاههای نظامی خود را که از آنها به عنوان سکوی جهش به سمت آفریقا استفاده می کرد، از دست بدهد و ایران نیز سوریه را به عنوان راه ارتباطی زمینی به لبنان از دست میدهد.
جشن و پایکوبی به خاطر برکناری اسد نمیتواند توصیف کاملی از واقعیت را بیان کند. حملهای برقآسا به مدت ۱۲ روز که با تصرف دمشق توسط شورشیان سوریه به پایان رسید، را میتوان بازی قدرتی ماهرانه از سوی ترکیه تحلیل کرد. آنکارا حامی بزرگ نیروی اصلی ضداسد، یعنی سازمان حیات تحریر الشام بوده و به میزان زیادی موفقیتهای این گروه در میدان نبرد به حساب آنها گذاشته میشود. ترکیه از سرعت سقوط رژیم اسد ابراز تعجب کرده است، اما نتیجه آن مورد انتظار بود. این نمایشی آشکار از توانایی ترکیه برای اعمال قدرت از طریق تحریرالشام و نیروهای متحد آن بوده است، به طوری که ترکیه جایگزین روسیه و ایران بهعنوان قدرت مسلط خارجی در سوریه شده است.
به مرور زمان، دستاوردهای ترکیه در سوریه ممکن است نفوذ آن را به لبنان و عراق نیز بسط دهد، به ویژه که موضع ایران در این دو کشور با از دستدادن سوریه ضعیفتر میشود. این واقعیت، تعادل قدرت منطقهای را به طرق مهمی تغییر میدهد. از یک جهت این ضربه ای بزرگ برای ایران است. اما به همان اندازه—اگر نه مهمتر—دستاوردهای ترکیه برای دیگر بازیگران منطقه نیز دارای پیامدهایی خواهد بود. همگی این بازیگران احتمالاً سیاستهای خود را با توجه به این واقعیت جدید تنظیم خواهند کرد.
برای ایران، از دست دادن سوریه ضربهای به استراتژی منطقهای اش محسوب میشود. این وضعیت، موضع تهران را در مواجهه با ایالات متحده و اسرائیل تضعیف میکند. اما همچنان که واکنش ناظران در طیف سیاسی همسو با ایران به سقوط اسد نشان میدهد، دستاوردهای ترکیه در سوریه نگرانی ای فوری برای تهران محسوب میشود. ایران ترکیه را به عنوان رقیب منطقهای تلقی میکند که حوزههای نفوذ این کشور در خاورمیانه و قفقاز را به چالش میکشد، جایی که این دو قدرت منطقه ای مدتها بر سر نفوذ بیشتر با هم رقابت داشتند. با حمایت قوی ترکیه از آذربایجان، از جمله ضربه ای که در سپتامبر ۲۰۲۳ برای بازپسگیری منطقه ناگورنو-قرهباغ از ارمنستان وارد کرد، ایران عملاً آن رقابت را از دست داد. اگر ترکیه، با جسارتی که از نتیجه رقم خورده در سوریه به دست آورده اکنون از آذربایجان در جهت تأیید کنترل بر مسیر تجاری کریدور زنگزور که آذربایجان و ارمنستان را به ترکیه متصل سازد حمایت کند، ایران بهکلی از قفقاز نیز کنار گذاشته خواهد شد. از نگاه ایران، این میتواند بهمانند بازسازی تسلط امپراطوری عثمانی بر قفقاز و شامات به نظر برسد که ایران بین قرنهای ۱۶ و ۲۰ با آن درگیر بود.
این در حالی است که دشمن اصلی ایران، اسرائیل نیز دلایلی برای نگرانی از تحولات در سوریه دارد. شادی اسرائیل برای پایان دادن تقریباً کامل به حضور ایران در شامات با چالشهای ذاتی ناشی از گسترش حوزه نفوذ ترکیه در آن منطقه نیمه کاره خواهد ماند. یک دولت مستقر تحت رهبری گروه تحریرالشام، زمانی که قدرت خود را در سوریه تثبیت کند، الحاق بلندیهای جولان به اسرائیل را نخواهد پذیرفت و بعید است نسبت به درد و رنج فلسطینیها بیطرف بماند.
ارتباطات عربی و سنی آنها با فلسطینیان از ارتباطات ایران و حزبالله قوی تر است. تهدید جدید متوجه مرزهای اسرائیل اکنون میتواند در نظم جدید سیاسی در حال شکل گیری در دمشق نهفته باشد، که تحت حمایت آنکارا قرار دارد.
برای کشورهای عربی از مصر و اردن گرفته تا کشورهای حاشیه خلیج فارس، پیروزی تحریرالشام در سوریه مانند تکرار خطرناک بهار عربی به نظر میآید، که معتقد بودند آن را با موفقیت سرکوب کردهاند. این قیامها با درخواستهای دموکراسی و حکومترانی مطلوب، اقتدارگرایی در جهان عرب را به چالش کشیدند. این سلسله اعتراضات به سرعت توسط احزاب اسلامگرا حمایت شدند. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، از قیامهای عربی استقبال کرد و آیندهای برای جهان عرب را متصور شد که نشانگر رویای او از دموکراسی اسلامی بود. در مقابل، بسیاری از احزاب اسلامگرا نیز ترکیه را بهعنوان الهام و منبع حمایت خود پذیرفتند.
کشورهای عربی برای سرکوب جنبشهای اسلامگرا در کشورهای خود سرسختانه مبارزه کردند و این امر باعث شد که این کشورها در برابر ترکیه قرار گیرند. در نهایت، کشورهای عربی پیروز شدند. هیچ جایی برای ترکیه به اندازه سوریه مهم نبود. ترکیه فعالانه از بخشی از اپوزیسیون که شامل گروههای اسلامگرا بود، حمایت کرد و از میلیونها پناهجو که از جنگ داخلی گریخته بودند استقبال نمود. در این مبارزه، روسیه و ایران تلاشهای ترکیه برای سرنگونی اسد را ناکام گذاشتند. کشورهای عرب، با دیدن اسد به عنوان نیروی وابسته به ایران، از او روی برگرداندند، اما بقای او همچنان با هدف آنها برای جلوگیری از سلطه اسلامگرایی همخوانی داشت. اخیراً آنها اقداماتی را برای بازسازی روابط با اسد و استقبال از بازگشت سوریه به آغوش عرب انجام داده بودند.
اکنون، تقریباً ۱۴ سال پس از آغاز قیام سوریه، ترکیه سرانجام در نبرد خود برای سرنگونی اسد پیروز شده و عناصر مورد حمایت خود را در سوریه مستقر کرده است. برای کشورهای عربی این پیروزی فصلی دیرهنگام از بهار عربی به شکل احیای اسلامگرایی به عنوان نیروی سیاسی در کنترل یک کشور عربی مهم است،.
تقویت یک قدرت منطقهای بهطور اجتناب ناپذیری منجر به بازآرایی و سپس راهبردهایی برای مهار و خنثی نمودن توان آن کشور خواهد شد. این تلاشها باید از شکافهای درون سوریه بهرهبرداری کنند. تحریرالشام حکومت سوریه و کریدور مهم شمال-جنوب از حلب به دمشق را کنترل میکند، اما تسلط آن بر سایر نقاط کشور از قطعیت برخوردار نیست. نیروهای اسلامگرا و ملیگرای دیگری نیز در سوریه فعالیت میکنند، همانطور که نیروهای کُرد کنترل شمال شرق کشور را در دست دارند. این نیروها ممکن است دلایل خود را برای به چالش کشیدن نظم جدید در دمشق داشته باشند، و اگر آنها از حمایت بازیگران خارجی که حاضر به حمایت از اهداف آنها هستند، برخوردار شوند تلاشهای آنها قدرتمندتر خواهد بود.
بهترین نتیجه برای سوریه پس از تحمل سالها درد و رنج، یک دولت قوی و باثبات است که بر بازسازی کشور جنگزده متمرکز شود. با این حال، اگر سوریه در گرداب رقابتهای منطقهای گفتار شود، ممکن است آیندهای نظیر لیبی در انتظارش باشد، جایی که رقابت میان نیروهای خارجی کشور را متلاشی کرده و رنج آن را طولانی تر کرده است.